سلام
گاهی واقعا خسته میشم از مادری از فضولی های دخترم.از صب ک بیدار میشه تا شب فقط میری ه با اسباب بازی با وسایل خونه همه رو برمی‌داره مثلآ خاله بازی میکنه .وسطیم دم ب دقیقه خوراکی میخاد
دیگ آخر شبا کم میارم از بس خونه تمیز میکنم آخرش مثل بازار شام
امشب دیگ از خستگی اشکو در آورد میخواستم پوشکشو عوض کنم و لباساش فقط فرار میکرد
آخر ول کردم با باباش رفتم تو اتاق دراز کشیدم
آخرم باباش میگ چ کم اعصابی مگچیکار میکنی با بچه خسته میشی
ولی گاهی کم میارم
خونم آنقدر بهم ریخته اس حالم بد میشه

وای منم همینه،سرش داد میزنم بعد مث چی پشیمون میشم فقط خدا منو ببخشه ولی واقعا نمیکشم،یه شوهریم دام از بچه بچه تر

می خاست بگی کم اعصابم یه نصفه روز تو باهاش سر کن شوهر منم میگفت من عصبی شدم غروب‌ها میرفتم پیاده روی با کالسکه میبردمش گفتم غروب بچه با تو هوا سرده من برم پیاده روی روز اول نیم ساعت بیشتر هم نبود گفت خدا به دادن برسه خیلی آدم عصبی میشه

خونه همه ما همینه
واقعا بازار شامه
دختر من اصلا باشون بازی نمیکنه فقظ میاره میریزه و میره بعدم سراغ تی وی

سلام‌ همه همینیم نگران نباش عادیه کاریش نمیشه کرد..شوهرامون فک میکنن بچه داری کار راحتیه