سلام مامانِ مهربون
صبحت بخیر🕊️🌹

این متن رو تا آخر بخون...
مخصوص خود خود خودته😍😘


وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی…😌
گاهی شبا تا صبح بیداری و روزها خسته ای…
اما انگاریک قدرت مضاعف داری بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین مجبوری به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاط باشی...

دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست…
نگران اینی که مبادا پای بچت‌ بسوزه…
نگرانی که چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟

وقتی مادر میشی دیگه نمیتونی به اراده خودت آب بخوری، چرت بعد از ظهر بزنی، مسافرت بری، عشقبازی کنی و حتی مریضی هم دیگه معنی چندانی نداره…
و برای همه اینها شاید کسی ازت قدردانی نکنه...

خودت هم از هیچ کس توقع نداری بهت بگه خسته نباشی، خدا قوت، دست مریزاد، ایول، دستت درد نکنه….

وقتی مادر میشی شاید گاهی دچار خشم و افسردگی و اضطراب بشی و با خودت فکر کنی چرا هیچکسی اینها رو بهت نگفته بود؟
چرا حتی مادرت این همه چالش و ازت مخفی کرده بود و فقط در مورد قسمت خوب داستان باهات حرف زده بود!

وقتی مادر میشی! بزرگ میشی،
یاد میگیری به خاطر فرزندت غرورت رو زیر پا بذاری و تو بحث های با همسرت کوتاه بیای…
یاد میگیری سکوت کنی، صبور باشی..
گاهی به دروغ بخندی و بگی همه چیز رو به راهه…

میدونم و میدونی که مادر شدن پر از چالشه،
مادر شدن یک شغل سخته و تو باید قبل از هر چیزی بپذیری که وارد مرحله ی جدید از زندگیت شدی که گاهی مثل یک بحرانه اما در عین همه سختی هاش لحظه های خیلی قشنگ داره

توی‌ مسیرش رشد داره
آگاهی داره
قدرتمند شدن داره
و عشق داره...

۴ پاسخ

واقعا عالی بود
ادم ازهمون روز ک توی بیمارستان بچه رو بغل میکنی تموم حس و حالت تغییرمیکنه

عالی بود عزیزم❤️

دمت گرم

چ قشنگ🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان کیانمهر🌊🐣 مامان کیانمهر🌊🐣 ۱۴ ماهگی
بنظر من مادرانگی یه نوع دیوونگیه🤱🏼💕😬

اصلا از اولش ک تصمیمشو میگیری و تا ابدیت ک مادر میشی همش دیوونگیه😌😍
چرا دیوونگی حالا؟ 😟
ببین اولش بدنتو باهاش شریک میشی
بعدش اون هیکلتو ذائقه تو علایقتو زندگیتو همه‌ی تعادلت رو بهم میریزه🤯🥺
بعدش تو بدنتو بخاطرش به خطر میندازی برشش میزنی کلی خون از دست میدی تا به اون موجود زندگی ببخشی🥹🎀
بعدس اون راحتی و ارامشتو تا همیشه ازت میگیره
چون قراره همش نگرانش باشی دلواپسش باشی 🙃🥺

ولی با همه‌ی این ضرری که بهت میزنه تو عاشقشی😍💖مگه میشه اخه؟؟
حتی روز ب روز بیشتر عاشقش میشی
جونت در میره براش 💜
ادمی بودی که هرکاری برای خودت نمیکردی ولی الان چی؟؟
الان برای اون موجود جونتم میدی🤎🪽
اگه بهم بگن مادر بودن چجوریه 😍
میگم وقتی توانی برای راه رفتن ندارم برای بچم میتونم جونمم‌ رو هم بدم❣️♥️
و این خالصانه ترین نوع عشق توی دنیاست بنظرم♥️

خدا براتون این عشق رو حفظ کنه و هیچوقت این دیوونگی رو ازتون نگیره🥹🩵
مامان نویان مامان نویان ۱۴ ماهگی
شد یکساله و یک ماه....🥲
مثل برقو باد گذشت....راستشو بخوای هنوز باورم نمیشه من همون دختر شیطونو سر به هوا که همه میگفتن بچه ای شوهر نکن تو چه میفهمی شوهر چیشه شوهر داری چیه متاهلی اسمش قشنگه خودش خیلی سخته مسئولیتاش محدودیتاش ممنوعیتاش ولی من شوهر کردم بعدشم بچه اوردم و الان من همون دختر شیطون سر به هوای خوش خنده شده یه مادر...یه مادری که تو این یک سال قد ده سال درس گرفت از زندگی هیچ وقت تو خودم نمیدیم بتونم یه موجود کوچیک بی زبون رو بزرگ کنم ازش نگهداری کنم ابو نونش بدم یکسالش کنم...ولی الان پسر کوچولوی مهربون من یکسالست 🥲خیلی راضیم از خودم از صبرم تو این یک سال من خیلی بزرگ شدم بیشتر از یکسال بزرگ شدم چون بنظرم ادم با درسایی که از زندگی میگیره بزرگ میشه نه با گذر زمان من یاد گرفتم بچه میشه جیگر گوشه ادم یعنی چی یاد گرفتم مار بشی مادر نشی یعنی چی یاد گرفتم وقتی از خستگی روحی و جسمی تو مرز بیهوش شدنی وقتی از درد بخیه و خونریزی در حال افتاد رو زمینی چطور سرپا وایسی چطور محکم وایسی یاد گرفتم که خواب برای مادر دیگه زمان و مکان خاص نداره من یاد گرفتم یه مادر میتونه بدون نون بدون خواب بدون حتی یه کمکی سرپا وایسه  فقط بخاطر جیگر گوشش این جیگر گوشش چه چیز عجیبیه واقعا میتونه همونطور که داره از بین میبردت‌ سرپا نگهت داره....ته همه حرفام خواستم بگم دمتون گرم مادرای قوی صبور خسته من لپ همتون ماچ میکنم بهتون افتخار میکنم که تونستین از اون دختر بچه شیطون سربه هوا تبدیل بشین به یه مادر آگاه قوی صبور و مهربون🥹💖تنتون سلامت عشقا😘🫂
مامان لِنا✨ مامان لِنا✨ ۱۳ ماهگی
مامان ~حا❤️ميم~ مامان ~حا❤️ميم~ ۱ سالگی
سلام خانما خوبين؟
ني ني گلا خوبن؟



نمي دونم … اما فكر ميكنم اين روزا افسردگي بعد از زايمانم برگشته باز… هرچند كه شرايط زندگيم كلا جوريه كه حالت افسردگي و عادي رو نميشه تشخيص داد…
زودعصبي ميشم.. حوضله هييييچ كاري ندارم… سريع گريه ميشم…شبا از فكر خوابم نميبره… از همه چيز و همه كس متنقرم… روي همه چي حساس شدم…از شوهرم بي زارم واقعا بي زارم… ديگه حوصله بازي كردن با حاميمم ندارم… حس ميكنم اعتماد به نفسمم اومده پايين…

حالم بده… همسرم واقعا دركم نميكنه… حرف ميزنه ها اما همه ش در حد همون حرفه… حاميمم جديدا خيلي شيطون شده حوصله ش دارم اما اندازه قبل انرژي ندارم… از طرفي زندگي تو يك ساختمان با خانوادع شوهر كه ديگه خودتون مشكلاتش ميدونيد… مادر و پدرشوهر بي چشم و رو كه فقط موقع كار و مريضي شون با ما خوب ميشن مثل الان و بعد دوباره …


خلاصه اينكه حالم خوب نيست…

روانشناس، تراپيست نمي شناسين؟ مامان هاي يزدي شما روانشناس و تراپيست خوب نميشناسين؟
مامان آرسین مامان آرسین ۱ سالگی
غذا كه تمام ميشود پدر خانواده ميگويد:
دخترم به مامانت كمک كن و مادر لبخند ميزند و پسر خانواده بدو به سراغ بازی ميرود
و اين صحنه خود ميشود كلاس بزرگ آموزش كليشه ها به كودكان، دختر ياد ميگيرد كمک به مادر و كار خونه وظيفه ی منه چون دخترم
پسرهم ياد ميگيرد من نبايد حتی بشقاب خودم رو به آشپزخونه ببرم چون پسرم.

همين ميشود كه بعد از يک عمر همان پسر در زندگی مشترک اگر بعد از ظهر هم به خانه برسد
صبر ميكند تاهمسرش هرجا هست بيايد و برايش شام آماده كند و سفره بچيند. چون ياد نگرفته هركس زودتر رسيد و سرحال تر است ميتواند برای يارش كه خسته و كوفته از راه ميرسد غذا درست كند.

همين ميشود كه دختر خانواده وقتی كه ازدواج كرده است، فرزندانی دارد و شاغل هم هست باز انجام تمام كارهای خانه را آن هم بدون هيچ كم و كاستی وظيفه ی خود ميداند
و در اكثر اوقات هم در اين حجم عظيم از مسئوليت قيد شغلش را ميزند چرا كه در ان صورت بهتر و دست تنهاتر از پس خانه داری بر می آيد.

بايد ريشه رفتارهايی از اين قبيل كه مردان در خانه دست به سياه و سفيد نميزنند و زنان به جسم و روحشان فشار می آورند با خستگی و دست تنهايی بازهم خانه و زندگيشان از تميزی برق بزند را در آموزش های كودكی شان در خانواده جست و جو كرد.

👩‍👧‍👦 @dorehamimadara