۶ پاسخ

مامان بنده خدای من با اینکه سنش بالاست و مریضه اما هر موقع کار ضروری و یا حتی نیمه ضروری داشتم بچه م رو نگه داشته برام
باز من ناراحتم که چرا نگهش نمیداره من سرکار برم
اما خب میدونم که حق با اونه و نگهداری پسرم سخته و مسئولیت داره براش

عزیزم دلم من هم برام پیش آمده ولی کلا خودم سعی میکنم پیش کسی بچه ام رو زیاد نزارم حتی مامانم مامان من که از اول که بچه یکم جون گرفت ۶ ماهش اینا بود قشنگ به من گفت من نمیتونم بچه ات رو نگه دارم پیش،من نزار

عزیزم لابد مث من از مامانت اینا دوری
منم بعضی مواقع ک شوهرم بیکاره بچه میزارم پیشش
وای یبار رفتم آرایشگاه یه خانمی بچشو آورده بود بچه یه ۲ سال یا ۲ سال ونیم میشد مامانش داشتن اصلاح میکرد ابرو صورت این بچه رو صندلی بود یه لحظه نگاها همه ایطرف اوطرف بود بچه تلاپی افتاد از صندلی میخواسته بیاد پایین پاش ب بند کیف مامانش ک دستش بود گیر کرد افتاد یهو یصدای بدی اومد گفتم سرش شکست
ولی خدا رحم کرد بهش
دندونش رفت تو لبش
لبش پر خون شد بنظر من باید یه همراهی باخودمون ببریم یا اینکه بچه رو خونه پیش مادری خواهری چیزی بزاریم دوره زمونه هم بد شده نمیشه پیش در و همسایه بزاریم

به نظرم با خودت ببری خیلییی راحت تر هستی تا این همه زنگ بزنی و جواب بشنوی🥺

من کلا تک و تنهام تمام کارامو با دخترم میرم فک کو سونو دکتر زنان هرجا میرم زیر بغلمه بچمم شیطون 😶

منم تاحالاپیش اومده برام بخوام برم حایی بعد کسی نگیرتش کلا نرم اعصابمم خراب میشه واقعا مادر بودن ی سختی هایی داره

سوال های مرتبط

مامان کلوچه😍 مامان کلوچه😍 ۱ سالگی
نمیدونم مشکل از منه یا نه،بچمو از شیر گرفتم و حدود چهار روزه خوب نخوابیدم،صبحها ساعت هشت بیدار میشه و شب یازده میخوابه،بعدازظهرم هم در حد یکساعت یک ساعت و نیم،امروز بعد از ظهر خیلی خوابم میومد و بچه بیدار شد،منم عصبی شدم دادش زدم،چون نشسته بود و گریه نیکرد دستشو گرمتمشو انداختمش تو جاش،خودم پشیمون شدم ولی خب تو وضعیت روانی خوبی نیستم،هم پریودم دارم میمیرم از درد،هم به خاطر قطع شیر کتف و گردنم درد میکنه،اون وقت شوهرم به جای دلداری دادن میفته باهام دعوا که تو وحشی هستی و چرا بچه رو میزنی چرا تعادل روانی نداری خب بیدار شد که شد،چنتا حرف بد دیگه هم زد که حالا بماند،تو خونه هم از دردایی که دارم هیچی نمیگم چون تا بگم میگه چرا انقدر غر میزنی،نمیدونم شاید مشکل از منه شاید واقعا عصبیم و خودم فکر میکنم از عوارض پریود و شیر گرفتن و ایناس،واقعا ناراحت شدم،تو شهر غریبم هیچکی نیس یه کلمه باهاش حرف بزنم،یه دودقیقه بچه رو نگه داره من برای خودم برم بازار،فقط تو خونم و با بچه سر و کله میزنم