سلام دوستان عزیزم و مامانای با تجربه

بیایین یکم راهنماییم کنید مثل یه خواهر( لطفا سرزنش نکنید)
من 18سالمه یه پسر دوسال و 7ماهه دارم یه دختر 5ماهه و الانم سه ماهه باردارم ( بارداری سومم ناخواسته بود ) الان خیلی افسرده شدم همش میگم دیگه هیجا نمیتونم برم با سه تا بچه کوچیک یه مسافرت نمیتونیم بریم با سه تا بچه زیر 5سال خلاصه که هم من هم همسرم خیلی ناراحتیم ناشکر نیستیم ولی ناراحتیم که کلا محدود شدیم پسرمم خیلییی شرو شیطونه همش باهاش درگیریم که نکن نرو ننداز کلا یه وضعیه نمیدونم چه جوری بگم حالمو خوشحالم که تو سن 25سالگی ان شاءالله سه تا بچه سالم و از اب و گل درامده داریم ولی تا 6سال دیگه فک نکنم ازم چیزی بمونه که بتونم راحتیمو ببینم خیلی نا امید شدم از یه طرف خوشحال از ده طرف ناراحت اصلااااا کمکی ندارم غیر همسرم از سر کار میاد بچها را باهم نگه میداره غذا تقریبا درست میکنه در حد املتی چیزی ولی خب بقبت موارد و خیلی کمک میکنه جفتمون تحت فشاریم نه کسی را داریم بیاد کمکمون باشه نه حقوقمون کفاف اینو میده کمکی بگیریم اونای که سه تا بچه شیر به شیر دارن بیان بگن زندگی شما چطوره چطوری میگذره کی یکم راحت ترشدین یکم دلداریم بدین

۱۶ پاسخ

سلام عزیزم دلم اول از همه مبارکه وخدارو شکر بدونه هیچ هزینه ای باردار میشی من سر بارداری اولم 7سال باردارنشدم هر چی داشتم خرج دوا دکتر میکردم بعد 7سال از زندگیم که میگذشت میخواستم اسباب کشی کنم فقط20میلیون پول داشتیم ولی الان با برکت بچه ها هر روز بهتر میشه بچه برکت و صبرشم میاره غصه نخور تا چشم باز کنی میگذره اتفاقا با بچه مسافرت رفتن صفایی داره چون جز شما بچه ها هم فیض میبره ادم وقتی خوشحالی بچه ها تو مسافرت میبینه همه سختیها یادش میره

اتفاقا منم امروز یه تاپیکی گذاشتم که یجورایی نظرات منفی گداشتن برام
در مورد بارداری با بچه کوچیک
بله واقعیت اینکه خیلی خیلی سخته
ولی مطمعن باش اون اذیتی که میشی از طرف دیگرانه نه بچه ها
اینقد که بقیه با حرفشون ادمو اذیت میکنن دیگه رمق برای ادم نمیمونه
سختیای بچه داری نهایتا تا ۵ ساله
هر سنی از بچه داری سختیای خودشو داره ها
ولی سختیایی که دو سه سال اولش هست، اونه که اذیت کننده هست
چون با جون بچه ها طرفیم
مثلا بچه ای که ۳ سالشه دیگه نمیاد کاری کنه که جونش به خطر بیوفته پس‌مادر مثلا با خیال راحت میتونه به کاراش برسه
بکن نکن داره ها ولی دیگه نیاز نیست مثه مادری که بچه‌ش تازه راه افتاده نتونی حتی دسشویی بری
خوش به حالت که همه رو یجا اوردی
مطمعن باش از یه سنی به بعد ، درسته ازدواج کردی و بچه داری، ولی باز تو اوج جوونی هستی، من میرم تو ۳۰ و دیگه هرگز اون نشاط ۲۰ سالگیمو تجربه نمیکنم
میدونی چی میگم؟؟؟؟
بهت قول میدم از ۲،۳ سال دیگه پسرتم بهت کمک میکنه
بعدم اینکه کی گفته نمیتونی بری مسافرت؟!
مردم با ۵،۶ قلوهاشون میرن که

واقعا سخته نمیدونم چی بگم انشالله صبرت بده و به راحتی بگذره برات عزیزم

من یکی دارم کله زندگیم بهم ریخته ولی خب شما ک ریسک نگه داشتنشو کردی دیگه به چیزی فکر نکن. خدا به هرکسی اندازه توانش سختی میده. لابد توی تو یه چیزی دیده دیگه. ناامید نباش چند سال دیگه ازاین تصمیمات خوشحالم میشی

عزیزم ایشاا خدا خودش بهت توان بده ولی آخه سنت واقعا کمه و خیلی زود ازدواج کردی کاش بیشتر جوونی میکردی و بعد من الان سی سالمه همش میگم خیلی زود بود و آماده نبودم
فقط از خدا برات توان و قدرت می‌خوام

عزیزم خواهرشوهرمن ۴تابچه داره که ۳تای آخریش پشت سرهمن ولی اینقدی که دخترمن اذیت میکنه ونق میزنه اونانمیزنن باهم بازی میکنن به هوای هم غذامیخورن من بایدالتماس کنم دخترم ی لقمه غذابخوره خوبکاری کردی توسن کم بچه دارشدی چندسال دیگه کیفشومیبری

خداکمکت کنه عزیزم.بچه اولم۴سالونیم دومی۷ماهه.یعنی له شدم ازخستگی

و در مجموع اینکه منم از ته دلم دعا میکنم ایشالا خدا کمکتون کنه. 💕

سلام عزیزم اولا مبارکت باشه خیلی خوشحال شدم دوما پسر اولت نه تا بچه سکمیت بیاد دنیا ۳ سال و خورده ای میشه و دیگه خیلیییی از کاراش کم میشه و عملا تو دوتا بچه شیر ب شیر داری ک اذیت میکنن
و اینکه خواهر من دقیقا همسن تو بود که سومیش رو شیر ب شیر اورد یعنی فاصله ی سه تا بچه هاش با هم هر کدوم ۱۱ ماه دو سال اول اذیت شد ولی بعدش انقد راحت شد طوری که بعدش صروع کرد ب درس خوندن و آزمون و استخدامی و و حتی شوهرش هم بعدش ادامه تحصیل داد و استخدام شد و انقد خوبه ک چند نفر دیگه از فامیل و آشنا هم رفتن مثل اونا پشت سرهم بچه اوردن

وگرنه میدونم حق دارین بچه‌ها وقتی شیطونی میکنن اوضاع سخت میشه. ولی خب واقعا میگن اینا خیلی تاثیرگذاره واقعا. البته اینکه خیلی هم بهش گیر ندیم و احساس لجش رو برانگیخته نکنیم هم خیلی تاثیر داره واقعا. میدونم اینا گفتنش راحته ولی تو عمل واقعا سخته ولی خب اینا واقعا راه‌هاییه که یاد گرفتم ایشالا خودمم بتونم انجام بدم چون دکتر گفت واقعا همش تاثیرگذاره.

بخاطر بچه جاریم از دکتر پرسیدم که شیطون بود، گفتن ادویه‌جات و کاکائو و چیزای کاکائویی و قهوه‌دار رو اگه کمتر بخوره و به حداقل برسونن شیطونیش کم میشه. خودمم الان پسردار شدم دارم سعی میکنم همینکارو بکنم که ایشالا بچم شیطون نشه بتونم ایشالا بچه‌های بعدیمو مثل شما بچه‌دار شدم. اگه عملی بشه و ایشالا شیطون نشه و بزاره ابجی‌داداش بیاریم براش.

سلام عزیزم خدا بهت توانشو میده اصلا بهش فکر نکن عزیزم
چقد کوچولویی واقعا🥲😅من تا الان فکر میکردم تنها کسیم که تو این سن بچه دارم متولد چندی؟

سلام درک میکنم سخته، منتها یه چیزایی منم تو این چند ساله یاد گرفتم از اطرافم، که دارم سعی میکنم خودمم انجام بدم ایشالا عملی بشه.

عزیزم ایشالا که چشم روهم بزاری خوب بگذره برات
بالاخره این تصمیم شما بوده برای اومدن بچه ها
سومی دنیا اومد برو ایودی بزار و خدا رو شکر کن
دیگه ۳تا بشن نمیدونی صبحت چطور شب میشه خودتو ناراحت نکن عزیز

ای جونم مامان کوچولوی ناز😍ایشالله ب سلامتی فارغ شی همون انداره دوقلو سخته 😂تا ۱یکی ۲سالگی سخته جمو جور کردنشون دیگه ایشالله راحت میشیم
ولی اگه تونستی ماه های اول برو پیش مامانت کمکت بده

من دوتا پشت سرهم دارم هنوز پسر اولم 4سالشه
پوره شدم
خدا بهت توان بده ان شاءالله

سوال های مرتبط

مامان آناناس من مامان آناناس من ۸ ماهگی
سلام عزیزان من چند وقته خیلی خسته ام بدن درد شدید دارم پاهام کمرم درد میکنه گاها انقد خسته میشم میشینم گریه میکنم میزنم به سرم تا به امروز سعی کردم هیچکدوم از اینا رو به بچه ام نفهمونم درسته هنوز بچه هست ولی تو ذهنش میمونه دیگه ولی حس میکنم اصلا مادر خوبی نیستم کافی نیستم از یه طرف شیر خودم از ماه اول به دلیل یه سری مشکلات قطع شد نیومد مجبور شدم شیرخشک بدم از یه طرف از روز اول بیمارستان تا به امروز بچمو خودم نگه داشتم درسته مامانم اینا هستن ولی خودش مریضه نمیتونم بگم اینو نگه دار مثلا من بخوابم،تلویزیون ممنوعه ولی گاهی به قدری خسته میشم جوری که توان بلند شدن هم ندارم اونموقع ها مجبورم کارتن باز کنم جغجغه بزارم جلوش تا با اون دوتا مشغول بشه هر روز هم میخونم تلویزیون با بچه یه کارایی میکنه که بعدا پشیمون میشید اینا انقد عذاب میده منو نمیدونم چکار کنم دیگه😞دخترم صبح ساعت هشت پا میشه شب ساعت دوازده اینا میخوابه ما بین این ساعت ها چهار بار میخوابه ولی تا صبح هم چند بار بیدار میشه گاهی گریه میکنه نه خواب کافی دارم نه استراحت هیچی.
نمیدونم دیگه چیکار کنم به کی بگم حس میکنم افسرده ام میخوام برم دکتر اونم وقت نمیکنم😞😞😞