سلام مامانا اومدم از زایمان امروزم بگم براتون
من امروز قرار بود تو بیمارستان خصوصی برم تشکیل پرونده بدم ک فردا صبح زود برم بستری شم برا عمل .وقتی رفتم ازم آزمایش و نوار قلب بچه رو گرفتن .گفتن ضربان قلب بچه بالایه زنگ زدن ب دکترم باهاش در میون گذاشتن و اونم گفت الان فلان بیمارستانم تو اتاق عمل بفرستینش این بیمارستان وقتی اومدم تو اورژانس زایشگاه احمقا خیلی ترسوندنم هرکی یه چیزی گفت سری لباس اتاق عمل تنم کردن فرستادنم زایشگاه برا سوند وصل کردن و اینا
و منی ک نه دوش گرفته بودم
ن ساک بچه باهام بود و ن هیچی
سزارین همه چیش خوبه خانمایی ک میخاین سز شین جز ماساژ های رحمی
امیدوارم همتون ب سلامتی نی نی هاتون و بغل بگیرین

۱۱ پاسخ

بعد چندروز اوکی شدین؟

سلام خوبین شما؟حالتون چطوره!؟

ساعت ۱۲راه رفتی؟سخت بود؟

دیشب دیگه نتونستم حالتون رو بپرسم

سلام عزیزم خوبین بهترید؟

یعنی آخرش چی شد ؟ پول خصوصی دادی یا نه

چند هفته بودین؟

مبارکه عزیزم بچه حالش خوبه ؟خودت علائمی نداشتی مث کم شدن یا زیاد شدن حرکات که متوجه بشی؟؟

😍😍😍

قدم نو رسیده مبارک
درد نداری؟چندبار ماساژ دادن؟

ای جانم

مقالات مرتبط

بهترین بیمارستان بارداری در تهران
بهترین بیمارستان بارداری در تهران
آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...
عمل سزارین دوم چگونه است؟
عمل سزارین دوم چگونه است؟
تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت
تجربه والدگری؛ فاصله بین روایت و واقعیت

سوال های مرتبط

مامان مهوا👶👨‍👩‍👧 مامان مهوا👶👨‍👩‍👧 ۷ ماهگی
پارت ۱
من شب ۲۶ تیر رفتم ک بستری شم و فرداش دقیقا ۳۹ هفته کامل بودم تا صب از استرس نخابیدم و فقط بیدار بودم صب ساعت ۷صب برام سوند وصل کردن و فقط سوزش داشت ک اونم خودشون گفتن نفس عمیق بکش بعدش خیلی رو مخم بود سوند و تا ساعت ۱۲ک بهم گفتن برا عمل اماده شم رفتم ک برم برا عمل 😪رفتم داخل اتاق عمل و ازم پرسیدن بی حسی میخام یا بیهوشی و خودم بیحسی رو انتخاب کردم و بهم گفتن بشینم تا امپولو بزنن و اینم بگم ک واقعن پرسنل اتاق عمل خوب و صمیمی بودن باهام..
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان سِلین🩷🐻 مامان سِلین🩷🐻 ۹ ماهگی
تجربه زایمان سزارین رو بخام براتون بگم
من ساعت ۷ رفتم بیمارستان تا کارهای بستری رو زود انجام بدم
و تقریبا تا ۸ونیم طول کشید
آزمایش و ویزیت پزشک اورژانس و ...
ساعت ۸ونیم رفتم قسمت زایشگاه بیمارستان
تا آماده کنند برای عمل
سرم و سوند وصل کردن و ضربان قلب بچه رو گوش میدن و..
بعد می‌خوابی تا دکتر بیاد و صدات میکنن بری اتاق عمل
حتما ناشتا باشید و ۸ ساعت هیچی نخورید
وقتی میرین اتاق عمل سعی کنید آرامش داشته باشید
ی آمپول براتون میزنند .سعی کنید اصلا تکون نخورید
من خودم تکون خوردم انقد که می‌ترسیدم و دوبار برام تزریق کرد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۴ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان امید مامان امید ۷ ماهگی
وای آنقدر خوشحالم ب دکترم واتساپ گفتم برا سوند گفت من با بیمارستان هماهنگ میکنم توام قبل اتاق عمل بری بگو ک تو اتاق عمل بعد بی حسی برات بزنن
وایییی انگار تمام زایمان برا من وصل کردن سوند و فشار دادن شکم بعد عمله 😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان رستا مامان رستا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین ✅
۳۹هفته و ۳روز بودم دو شب بود انقباض داشتم هر یک ساعت یه بار ی شب ساعت۸بود گفتم برم بیمارستان یه نوار قلب بگیرم خیالم راحت باشه رفتیم معاینه کردن گفتن برو هنوز ۱ سانتی بستری نمیشی.گقتم نوتر قلب بگیرین همین که گرفتن دیدم زنک زدن زایشگاه بیمار اورژانسی داریم.تند تند لباس تنم کردن سرم زدن فرستادنم زایشگاه.شوهرمم بیچاره تنها بود اولین بارش فقط گریه میکرد😄بردنم زایشگاه سرم زدن بالاسرم هی حرف میزدن که ضربان قلب بچه داره افت می‌کنه منو استرس می‌گرفت منم ضربان قلبم مبرف پایین سریع بردن اتاق عمل بی حسی زدن فقط صدا می‌شنیدم ساعت۱۲شب دخترم دنیا اومد🥺🥲((سوند وصل کردن هم اصلا درد نداشت فقط احساس می‌کنی دستشویی داری همین))الان ی هفتس زایمان کردم تازه سر دردام شروع شدن ک اونم با شیاف حله🤭
بیمارستان کمالی کرج زایمان کردم خیلی خوب بود
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
خانما میشه برام دعا کنید رفتم تشکیل پرونده بدم آن اس تی گرفتن گفت ضربان قلب بالاعه الان اومدم سونو اورژانسی دعا کنید امشب بستری نشم همه چی خووب باشه همون فردا برم اتاق عمل
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
سلااام..
اومدم تجربه ام از زایمان سزارین رو بهتون بگم

1)از اونجایی ک من خیلیییی استرسی بودم از چند روز قبل استرس خیلی بالایی داشتم و اصلا خواب ب چشم نداشتم و چیزی نمیخوردم همش ترس داشتم از زایمان اخه تجربه اولم هم بود میترسیدم اولین بار بود میخاستم وارد اتاق عمل بشم خلاصه روز 29مرداد رسید ک قرار بود من شب ساعت 10برم بیمارستان بستری بشم عصرش رفتم تم تولدی و یخورده وسایل تزیینی گرفتم برا بالای تخت بیمارستانش و تا اومدم خونه ساعت حدود 7نیم بود دیکه گفتم شاممو بخورم ک سبک باشم تا فردا صبحش ک میخام سزارین کنم دیگه ساعت 9شد دیگه ساک و کیف اینا رو گذاشتیم تو ماشین و راهی بیمارستان شدیم دیگه 9نیم من بستری شدم لباسهامو عوض کردن و گفتن بخواب نوار قلب بچه رو بگیرم نوار قلب ک گرفتن همش میگفتن نوارت خوب نیس مال همه نوار هاشون 10دیقه طول میداد مال من 2ساعت بود هرچی میپرسیدم میکفتن بزار درست شه دستگاه صدا میداد میگفتم بهشون اونا میکفتن شارژ نداره بخاطر اینه دیکه تا اینکه گفتن بزار برا دکتر بفرستیم نوارتو دکتر تا نوار دید گفته بود امادش کنین برا اتاق عمل ب من گفتن احتمالا بخای بری اتاق عمل وای من صورتم شد زرد ک دس پام شل شد بردنم ک سوند وصل کنن سریع تا سوند رو زدن دیدم زیر پام گرم شد تا کیسه ابم ترکیده دیگه تا بهم گفتن اماده شو برا اتاق عمل و سوند رو زدن 3دیقع هم طول نکشید دکتر با سرعت اومد و ساعت 1نیم من رفتم اتاق عمل ضربان قلب خودمو بچه خیلی بالا بود از استرس دیگه وقتی صدای گریه شاهانم اومد دلم ریخت انگار تموم دنیا مال من بود خیالم راحت شد ولی خیلیی کوچولو بود 2600وزنش بود منو بردن ریکاوری ساعت حدود 3نیم بود رفتم تو بخش
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان kaya مامان kaya ۵ ماهگی
سلام و شب بخیر مامانا خیلی دوست داشتم از تجربه زایمانم براتون بنویسم اما وقت نمیکردم تا الان گفتم یکمی بگم براتون تا اونایی ک نزدیک زایمان هستن و سزارین یکم آرامش بگیرن
روز ۲۶ شهریور نوبت زایمانم بود صبح ساعت ۱۰ گفتن بیمارستان باشم با مامانم و همسرم و دوستم و وسایل بچه رفتیم بیمارستان اونا نشستن تو لابی من رفتم بالا تا کارا بستری انجام بشه طبق روال کارا انجام شد و منو آماده کردن برای اتاق عمل یه سرم زدن و نوار قلب و یه آزمایش ادرار و در آخر هم سوند وصل کردن قبل بی حسب ک اصلا اصلا درد نداشت و منو بردن سمت اتاق عمل خانم دکترم ک اومد بالا سرم ک کلی نازم داد و بهم گفت نگران نباشم و میخواد دکتر بیهوشی بی حسم کنه ک من نشته حالت خم شدم و آمپول رو زدن تو کرم پاهام گز گز کرد و خیلی سریع بی حس شد و پارچه سبز گذاشتن جلو و یه پرستار پیش من بود دکتر و دستیار ....کارشون شروع کردن بکم استرس گرفتم و گفتم میترسم دارم خفه میشم ک ماسک اکسیژن گذاشتن برام و ۱۱ دقیقه بعد عمل تموم شد نی نی ب دنیا اومد و صدای گریه محکمش پیچید تو فضای اتاق عمل و بعدش گذاشتن بوسش کنم و بچه رو بردن تمیز کردن و بعدش منو بچه رو با هم بردن ریکاوری تا اینجا نه دردی بود نه چیز ترسناکی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان یسنا جانم🥺💕 مامان یسنا جانم🥺💕 ۱۵ ماهگی
همچین خبری نبود و حراست بیمارستان داییم بود ینی شیفتش همون موقع بود داییم به اینا یاد داده ک اگ داد و بیداد نکنین نمیبرن اتاق عمل😂یهو دیدم مامانمو مادرشوهرم حمله کردن ب زایشگاه و با پرستارا بحثشون شد ک منی ک فشار دارم و چجوری میخوان طبیعی بدنیا بیارم
دکترمم دیگ ازم عصبی شد و رفته مطبش باز داییم زنگ زد ب دکتر دکتر دوباره اومد و پرستارا اومدن گفتن لباستو عوض کن سوند بم وصل کردن موقع ای ک سوند رو وصل کردن ی حس بدی داری انگار دسشویی داری ولی نمیتونی دسشویی کنی و باید زور بزنی تا دسشوییت بیاد
بعد یهو دیدم ک کیسه سوند پاره بوده و ادرارم داشته میریخته پایین تختم 🫤
بعدش یکم روی شکممو شیو کردن و منو بردن اتاق عمل وقتی داشتم میرفتم اتاق عمل ی حس خیلی خوبی داشتم هم استرس داشتم
رفتم تو انقد یخ بود ک فقط میلرزیدم
ی خدمه منو از زایشگاه به اتاق عمل منتقل کرد و گفت ک خواهرزاده ی اقای زیتونلی هستن و اونجا خوب تحویلم گرفتن و حس امنیت داشتم
پرستارا ازم میپرسیدن نی نی دختره یا پسر اسمشو چی میزاری و اینا
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ملورین🤍 مامان ملورین🤍 ۱ ماهگی
بچه ها برای سزارین از قبل رفتید بیمارستان تشکیل پرونده و ازمایش اینا دادین یا ن همون روز ک دکترتون گفت برا بار اول رفتین و عمل شدین
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا ۸ ماهگی
سلام مامانهای گل خوبین دیشب بعد از اینکه شک به باز شدن دهانه رحم داشتم اومدم بیمارستان گفتن آره و ازم سونو گرفتن گفتن آب دوره بچه کمه بستری شدم فردا برم اتاق عمل انشالله نی نی همه به سلامتی به دنیا بیاد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 💙آرسام🩵 مامان 💙آرسام🩵 ۲ ماهگی
سلام مامانا عصر جمعتون بخیر.
الان ی خورده سرم خلوت شده میخام براتون تعریف کنم روز زایمانمو تو بیمارستان شهدا شاید برا کسی مفید بود.
#زایمان سزارین
پارت ۱
وقتی برا گرفتن نامه رفته بودم بیمارستان شهدا پیش دکتر جعفری مدیریت تخت بهم گفته بود ساعت ۸ بیمارستان باش ولی من ساعت ۶ صبح همراه مادرم و همسرم رفتم سمت بیمارستان ک نفرآی اول باشم برا عمل ولی با این حال بازم ی نفر قبل من اومده بود.
رفتیم اونجا گفتن برید پذیرش پروندرو ببرید تا بستری بشید بد ک بستری شدم لباسای عملو دادن گفتن منتظر باشید تا صداتون کنن ساعت ۸ بود ک صدا کردن خون گرفتن سوند وصل کردن دستبند کاغذی بستن ب دستم با ویلچر بردن ب سمت اتاق عمل
بزنید بریم پارت بعدی ک کلا تو اتاق عملیم😉😉
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کوروش مامان کوروش ۵ ماهگی
سری پیش دکتر گفت دفعه بعدی ک اومدی نوار قلب بچه رو بگیر بیار
الان برم زایشگاه بیمارستان انجام میدن؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان حامی و تودلیم😍 مامان حامی و تودلیم😍 ۲ ماهگی
سلام خانوما.. فردا سزارینمه انشالله. دکترم گفت امروز برم ازمایش بدم بیمارستان ک فردا صب عمل بشم ب امید خدا... باید ناشتا بود برا ازمایشا؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آیلا مامان آیلا ۱ ماهگی
خوبین بچه ها من دیروز اولین بار دکترم نوار قلب تو مطب گرفت اول ک نشون نداد بعدم بالا بود ضربان منو فرستادن زایشگاه با چشم گریون 🥹 زایشگاه ک رفتم خوب بود همه چی آخه منشی و چ ب نوار قلب گرفتن الان هر دو هفته یبار گفت باید نوار بگیری اینجا پیش خودمون برای شماهم پیش اومده ک ضربان قلب بچه بره بالا؟ و دلیلش چی میتونه باشه؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر