۲۵ پاسخ

پسر من ۸ سالش بود رفتم رکوع نماز دردم گرفت زدم زیر گریه اون فهمید داد زد بابل داداشم داره بدنیا میاد یالا مامان درد داره🤣باباشم سر ناهار قهر کرده بود تو قیافه بود نمی‌خواست تکون بخوره از جاش . منم زنگ زدم مامانم گفتم بیا دنبالم وقتش رسیده . دیگه باباش غیرتی شد از جاش بلند شد ساعت ۳ رفتم معاینه کرد گفتن بستریش کنید . پسرمم اصلا دق دقه نداشت خلاصه ساعت ۹ شب بدنیا اومد زنگ زدم به باباش بدنیا اومد . بعد گفت شام چی داریم پسرت شام میخواد🤣یعنی مردا اصلا موقعیت ها رو نمیفهمن شام هم هیچی برا پسرم نگرفت تا صبح گشنه موند که فردا بیاد ملاقات وقتی اومد ملاقات احساس غرور می‌کرد داداش داره

من خیلی دلم میخاد بچه دوم بیارم البته الان نه ولی ازالان که بهش فکر میکنم دوری از پسرم توی اون یه شب کشنده س خیلی سخته

اصلا سخت نیس به باباش بگو ببرش خونه بازی سه ساعت بازی کنه اصلا نمیفهمه چیشد اونجا اینقدررخوش میگذرونه مامان نمیخواد

آخ خیلی بده پسرمن ازپنجره حیاط بیمارستان آوردن دیدمش چندساعت بعدازعمل

برا مادرا واقعا هر لحظه زندگی سخته و نگران کنندس

ارهههه اصلا دلم نمیخواد روز زایمانم بیاد دق میکنم

پسرمن یکسال و نیمشه

وای منم همش ب همین فک میکنم چطوری دخترمو بزارم پیش کی بزارم مواظبش باشه 🥲

😭😭😭

وااای اره بخدا
هنو خوبه باز بزرگ شده ۷ سالشه
اما بازم انگار قلبمو قراره کنده بشه

من چون بچه ندارم درک نمیکنم اینو 🫠

اوووف نگو که فکرشم دیونم میکنه

وای منکه طاقت دوریش ندارم مجبوریم بزاریم

بچه اولمه ولی درک میکنم 🥺🥺

😭😭😭😭وای شبا با فکر این گریه میکنم ک چجوری طاقت بیارم بذارمش برم

منم همینم،انقد گریه میکنم ک تا زایمان کور نشم صلوات😑😑🤦🏻‍♀️
دارم دق میکنم

منم دخترم دو سال نیم نمی‌دونم چطور میشه با هیشکیم نمی‌مونه دو شب باید بستری باشم

متوجه نشدم یعنی چی بزاری بری!!!؟

منی که بچم ۹سالشه ولی بازم نزاشتمش جایی برم

عزیرم کدوم بیمارستان زایمان میکنی؟دقیقا سختررررینه 😭🥺

آخ گفتی بعد که برگشتم ازبیمارستان۳روز باهام قهربود من فقط گریه میکردم افسردگی گرفته بودم پشت سرهم بودن

من تجربه کردم خیلی سخته
مخصوصا زمانی که میاد ملاقاتت🥹

🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

عزیزم🥺
ایشالله به سلامتی برمیگردین دوتاتون نهایت یه روز بستری کنن دیگه

خیلی سخته گریه ام میگیره بهش فکر میکنم

سوال های مرتبط