۶ پاسخ

عزیزم به شوهرت بگو من کاری ندارم ولی اگر اتفاقی برای بچه بیفته خدایی نکرده،دستش در بره یا ضربه به سرش بخوره یا چیزی مسئولیتش با خودته به هیچ عنوان به من ربط نداره

وووای از این خواهر شوهر های نفهم وای از این شوهر های حرف گوش نده
خوب بابا آدم دلش آرامش میخواد 🥺🥺🥺من جای تو بودم میرفتم پایین یه سر میزدم و بعد میگفتم کایرا دیشب نخوابیده برم بخوابونمش تا خواست بیاد بالا بگو میخوام بخوابونمش تا نیاد دنبالت حداقل ۷ رو زهقته بالاست میشه ۴ روز

زندگی فقط باید دور از خانواده شوهر باشه

خواهر فک کنم راهش اینکه بفروشین برید یه جای دیگه خونه بخرین

دقیقااااااا خواهر شوهر من
دختر و پسرش همش بالان
بدیش اینجاس اصلا مراعات نمیکنن که خوابیم یا بیدار
میان در میزنن تا باز نکنی نمیرن
شده من خواب بودم در و باز کردم اومدم خوابیدم اونا نشستن😑

عزیزم همسرامون آدم نمیشن منم تاحدودی این مدل مشکلو دارم😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۰ ماهگی
سلام مامانا‌.ما یه ووستی داریم که بچه ۱ساله داره.
باهم رفت و آمد داریم.سر اسباب بازی باهم لج میکنن هم هامین هم بچه دوستم.اگد اسباب بازی اون باشه من از هامین میگیرم میگم مامان مال خودشه ناراحت میشه.مسئله اینجاست که حتی میاد اسباب بازی خود هامینو بگیره ماناتش سکوت میکنه میخنده.
شوهرم هی میگه بابا بده بهش ولی من سکوت میکنم عین دوستم.
هامین معمولا بدون گریه کوتاه میاد میره سراغ یه اسباب بازی دیگه ولی اگر خیلیی اسباب بازیشو دوست داشته باشه نمیده و اون گریه میکنه یا اگر اذیت کنه هامین لجش میگیره میزنه حالا دوستم بهش برمیخوره.نکته اینجاس شوهرم با من دعوا میکنه جرا میزاری بزنتش میگم اقا اون میاد اسباب بازی هامین بگیره مامانش میخنده به اینجا میرسه من باید برم بچمو توبیخ کنم؟میگم چرا بزور به هامین میگی اسباب بازیشو بده میگه اونم بچس دیکه میگم خب بچه منم گنده نیست که چرا توقع داری من هی هامینو بخاطر یکی دیکه کوچیک کنم😐😐خدایی بی منطق میگم؟من میگم اگر بچه ان دوتاشون بچه ان
مامان یاسین مامان یاسین ۱۰ ماهگی
خدایا نمی‌دونم چمه همش سردرد می‌خوابم سردرد بیدار میشم سردرد کلا خستگی وقتی خوابمم خسته میشم البته پسرم خیلی بدخوابه شاید به این ربط داره قبلا ها مامانم و بابام خیلی بحث و دعوا داشتن حرسم می‌گرفت از دست مامانم ولی خودم الان از مامانمم بدتر شدم به شوهرم همش گیر میدم سرش همش غر میزنم دعوا میکنم تو بچه داری کسی نیست که حتی موقع دسشوییی رفتن بزارم پیشش پسرمم نمی‌دونم ازم چی میخواد کلا به خودم چسبیده شاید باور نکنید بخدا اصلا حتی رو زمین نه میشینه نه دراز می‌کشه رو شکم میخوابونمش که حداقل سینه خیز رفتن رو یاد بگیره همین که میزارمش گریه می‌کنه و جیغ میزنه که برش دارم وقتی میخواد با اسباب بازی هاش یکم بازی کنه هم باید بین پاهام بشینه و بازی کنه وگرنه نمیشینه تا شب بدجور خسته میشم بعدش با شوهرم دعوا میکنم که کمکم نمیکنی اونم باهام دعوام می‌کنه که درکم نمیکنی کارام سنگینه ولی باز وقتایی که بتونم کمکت میکنم منم خسته میشم . اصلا به کمک شوهرم احتیاجم ندارم فقط دلم میخواد که شبا حداقل وقتی خستم و از خستگی بغض کردم بهم یکم آرامش بده بگه می‌دونم خسته می‌دونم تو هم تو این زندگی زحمت می‌کشی ولی بجاش شبا که پسرم خوابه میگه نوازشم کن تا خوابم ببره منم وقتی میگم خسته بهم میگه فلانی میگه زنم هرشب نوازشم می‌کنه تا بخوابم منم شروع میکنم به جیغ داد که من آشغال به درد نخورم برو با هرکی دلت میخواد ازدواج کن و .....