سلام به مامانای گل گهواره
میبینم که خیلیا میان تجربه زایمانشون رو مینویسن و به اشتراک میگذارن...من اما طولانیش نمیکنم فقط چیزایی که واسه خودم درس شد و به تجربه هام اضافه شد میگم.
اول اینکه هیچوقت نمیشه رو افکارمون حساب کنیم! همیشه اونی نمیشه که تو فکرمونه...پس بابت چیزایی که پیش نیومده استرس و دلهره نداشته باشیم.
درست مثل پروسه زایمان...من لحظه ای نبود بهش فکر نکنم و خواب و خوراک رو از خودم گرفته بودم!
غافل از اینکه خیلی ساده تو ۳۶ هفته و ۵ روز واسه یه چکاپ رفتم مطب دکترم و متوجه فشار بالام شدم و در ادامه نامه بستری شدنم رو دکتر داد.
و طی ۲ روز بستری بودن متوجه شدن دیگه صلاح نیست دختر کوچولوم تو وجود مامانش بمونه و باید دنیا بیاد.
باز بگذریم از افکار از پیش ساخته شده ی من واسه یه زایمان طبیعی آسون🤭
خدا رقم زد که درد زایمان طبیعی رو بکشم و تا وسطای کار پیش برم ولی بخاطر نوسان غیرمعمولی ضربان قلب دخترم خیلی سریع بردنم اتاق عمل و خب طعم سزارین شدن رو هم چشیدم🫠
سخت بود بالاخره زاییدنه دیگه🥲...ولی خدا کمکم کرد و منم مادر شدم.
اما شکر خدا درد های بعدش قابل تحمل بود و هست.
تنها چیزی که اذیتم میکنه نبود دخترم کنارمه🥺
خانوم کوچولو بخاطر اینکه یکم سخت دنیا اومد فعلا بستریه...
ممنون میشم واسه سلامتیش دعا کنید🥰
در آخر خدا رو شاکرم بخاطر سپری کردن این روزا🤲❤️
واسه همه چشم انتظارا آرزوی مادر شدن و واسه همه باردارها زایمان راحت و خوبی رو آرزو میکنم⚘️

یادگار از تاریخ زایمان من: ۱۴۰۳/۰۹/۱۸ ساعت ۲۲:۳۰ بیمارستات عسگریه اصفهان

تصویر
۲۰ پاسخ

مبارک باشه عزیزم ان‌شاالله زوده زود بسلامتی بیادخونه گل دخترتم❤️
چقدر خوب تجربه زایمانتو گفتی تا امروز همه مامانا با کلییی غر زدن و بد و بیراه درمورد هر زایمان مینوشتن تجربه هاشونو درحالیکه شما همونو با یه زبون خوش و خوب تعریف کردید 😍😍

مبارک باشه عزیزم خوش قدم باشه انشالله که صحیح وسالم بغل میگیریش این روزاهم میگزره

قدمش مبارک باشه عزیزم بسلامتی ایشالله کوچولوتم زوده زود بغل بگیری❤️

انشالله ک زود ترخیص میشه و خوش و خرم میرید خونه🤲🏻😍🫂

مبارکه عزیزم خدا حفظش کنه کوچولوتونو❤️🤲

خداروشکر

ب سلامتی ایشالا پرنسس کوچولو هم زود بیاد خونه❤️

مبارک باشه عزیزم
انشالله به زودی دخترگلت حالش خوب میشه و میادبغلت❤️🌹

مبارک باشه عزیزم انشاالله که زود ‌بیات پیشت گلم.... دقیقا دو ماه عع فاصله بچه هامون

مبارکت باشه عزیزم...انشاالله دختر کوچولوتو زود صحیح و سالم میدن بغلت ...دختر فرشتس ...منم دخترم امروز ۱۳ روزش شد هر لحظه ای که به چهرش نگاه میکنم میگم خدا به من یه ماه داده و هر لحظه شکرش میکنم

عزیزممم مبارکه

به سلامتی عزیزم انشالله دختر کوچولوت زودی مرخص میشه
منم متولد همین روزم 😍از دخترت دقیقا ۲۸سال بزرگترم 😅

مبارک باشه عزیزم 😍
امیدوارم کوچولوت هرچه زودتر حالش خوب بشه

آخی عزیزم درکت میکنم چون منم طعم هردوتارو چشیدم امید وارم دخملت خوش قدم باشه و همیشه سایتون بالاسرش باشه
مبارکت باشه قدم نو رسیدت عزیزم

خوبه قدمش مبارک باشه منم مثله شما فته نبودواسه زایمان طبیعی پرونده بازکنم اونجابازم سونوم کردن گفتن یکشنبه بچه روبرمیداریم بهم ختم بارداری دادن اونم طبیعی خیلی استرس دارم

عزیزم مبارکه،انشاالله هرچه زودترنینی هم بیادبغلت

عزیزم منم دکترم جهرمی زادس و میترسم پیشش زایمان کنم چون مثه شما باعث میشه همه هم درد طبیعی رو بکشن هم سزارین بشن
وقتی فشارتون بالا بوده از همون اول باید سزارین میکردن اگرنه بچه هم نمیرفت دستگاه شما هم الکی درد نمیکشیدید
با اینکه خودشونو خیلی دوس دارم ولی با این روشی که دارن کاملا مخالفم

سلام‌گلم خوبی
میگم شرمنده مزاحمت شدم ی سوال داشتم . بیمارستان عسگریه ساک مادر و نوازد میده ؟چیا داخلش داره ؟
لباس که بهت میدن بپوشی نوئه و داخل ساک خودتون بوده؟

چشمت روشن باشه عزیزمممم😍

عزیزم بیمارستان خصوصی زایمان کردی یادولتی هزینه چقد شد؟؟
بعد این اتاق تنها هستی ؟ مگ میزارن مرد بیاد دیدن؟

سوال های مرتبط

مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۳ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت سوم
هروقت درد داشتم فقط دست مامانم رو با تموم وجود فشار میدادم احساس میکردم استخون دستش دیگه داره می‌شکنه آنقدر زور میزدم 🥺
ساعت۷ صبح شد و همچنان داشتم دردها رو که بیشتر میشدن تحمل میکردم که خداروشکر شیفت هم ماماها هم دکترم عوض شدن 😮‍💨
موقعی که ماما ها داشتن شیفت عوض میکردم و بالا سرم بودن شنیدم که به هم میگفتن این دختر رو دیروز بستری کردیم حتی یه سانتم باز نبوده و خانم دکتر بهمون گفته من کاری به این ندارم که باز هست یا نه تو شیفت من یعنی همون ساعت ۷روز پنجشنبه باید زایمان کنه😑
خود ماما ها به هم میگفتن اصلا این چیزی که خانم دکتر گفته امکان نداره 😶هیچی دیگه خدارو شکر یعنی هزار بار خدارو شکر که شیفت عوض شد
خلاصه دردهام نزدیک ساعت۸صبح به اندازه زیاد بود که هروقت درد داشتم طوری داد میزدم که انگاری می‌خوام زایمان کنم🥺
هر وقت درد داشتم داد ماما ها رو صدا میکردم میگفتم تورو خدا منو ببرید سزارین وگرنه خودمو از این تخت پرت میکنم پایین یه کاری دست خودم و خودتون میدم 😅🥲تا اینکه ماما اومد از بچه که نوار قلب گرفت گفت ضربان قلب بچه‌ت نرمال نیست 🥺
منم میگفتم خب منتظر چی هستی باید سزارین بشم جونش در خطره
می‌گفت من که نمیتونم بگم بری واسه سزارین باید دکتر بگه
هیچی دیگه دکترم که اومد نوار قلب رو که دید گفت نه طبیعی واسه پاره شدن کیسه آبه 🫤گفت یه نوار دیگه بگیر که مطمئن بشیم
نوار قلب بعدی رو که گرفتن همون جور بود ضربان قلبه نرمال نبود😥
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۳ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۱)

بعضی وقتا با کلی برنامه ریزی سعی میکنی که ازقبل آمادگی لازم رو داشته بشی اما آخر کار تمام برنامه هات بهم میریزه. من از اول میخواستم که طبیعی زایمان کنم ولی متاسفانه تا لحظه آخر دردی نداشتم و دهانه رحمم باز نشد. چندین بار رفتم تریاژ مامایی و معاینه شدم اما حتی یه فینگر هم نبودم. خلاصه ۳۹ هفته طبق نامه پزشکم رفتم بیمارستان و بستری شدم. تصورم این بود که با آمپول و شیاف و قرص بتونم زایمان طبیعی انجام بدم اما قسمت چیز دیگری بود. دوتا ماما و دکترم منو معاینه کردن و همه گفتن که بچه خیلی بالاست در سطح شکمیه و اصلا تو لگن نیومده ، لگن هم محدوده و با اینکه عضلات کف لگن خوبه اما برای زایمان طبیعی اونم بدون درد و با آمپول فشار خیلی ریسکیه. یعنی ممکنه زایمان خوبی از آب در نیاد و احتمال اینکه ساعتها اذیت بشم و آخر کار فایده ای نداشته باشه و یا بخیه زیاد بخورم ، بیشتره. منم چون نمیخواستم ریسک کنم و درد طبیعی بکشم و آخر کار سزارین بشم، دیگه از همون اول بنا به توصیه پزشکم سزارین رو انتخاب کردم. واقعا خدارو هزارمرتبه شکر میکنم که دکتر خوبی نصیبم شد و بیمارستان خوبی انتخاب کردم. خیلی هوامو داشتن و از همه نظر واقعا راضی بودم. حالا که فکر میکنم من اصلا طاقت زایمان طبیعی رو نداشتم بدنم آماده نبود خداروشکر دکترم منو آگاه کرد ...
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید