#درد و دل
من دخترم اولین کسیه که باهام نسبت خونی داره و دیدمش
شاید خیلیا اصلا به نسبت های خونیشون دقت و توجه نکنن ولی واسه منی که خانوادم باهام هم خون نبودن واسم حسش شبیه اون جوجه اردک بود که هی به بقیه جوجه ها نگاه میکرد و میدید شبیه هیچکدوم نیست منم همینطور بودم همیشه نه مامانم نه بابام شبیه هیچکدوم نبودم ولی خودمو همیشه گول میزدم که نه شبیه بابامم تا اینکه مامانم همه چیز رو واسم تعریف کرد و دیگه نمیتونستم خودمو گول بزنم همیشه میترسیدم ازش راجبه خانواده واقعیم بپرسم هیچوقت هم نخواستم چیزی بدونم چون من محبتی که نیاز داشتمو گرفته بودم فقط یه سوال از مامانم پرسیدم که من شبیه کدومشون بودم؟ بهم گفت شبیه خیلی مامانتی
الان که خدا بهم یه دختر داده اوایل با خودم میگفتم شبیه من نیس اما رفته رفته شباهتاش به خودم بیشتر و بیشتر شد حتی الان هم باورم نمیشه انقدر شباهتش به خودم رو خواهرشوهرام که میگن اصلا انگار شقایق از اینهمه شباهت خودم ذوق میکنم باورم نمیشه یکی شبیه منه
خدایا شکرت هم بخاطر اینکه بهم دادیش هم بخاطر سالم بودن دختر بودنش
(راضیم به رضای خودت)

تصویر
۱۳ پاسخ

ای جونم خدا حفظش کنه عزیزم این کوچولو دیگه همه کسته

خدا حفظش کنه

ما داستان زندگیتو نمی دونیم
ولی ببین خدا چقد قشنک واست چیده🙏🏻🧿❤️
خدا هم خانواده ای ک بهت محبت کردن رو حفظ کنه هم دخترتو واست

خداحفظش کنه و ببخشه بهتون ☺️

منم دخترم خیلی شبیه خودمه انگار خودمو کوچیک کردن گذاشتن بغلم اینقدر روزا ذوق میکنم🤩

خدا برات حفظش کنه عزیزدلم🥹❤️

عزیزم خدا حفظش کنه😍

گاهی وقتا یه سریا از آدمای همخون هم بهترن ، حالا چه فرقی می‌کنه که کی باشند

عزیزم خوشحالم برات که خدا ی فرشته کوچولو بهت داده که شبیه خودتم هست😍😇

خدا حفظش کنه برات 😘🥰♥️♥️🌹

تو چقدر کوچلویی جوجه چشم نخوری

ای جونم خاله فداش بشع

خداببخشه واست عزیزم

سوال های مرتبط

مامان سوگند و سوگل🧿 مامان سوگند و سوگل🧿 ۴ ماهگی
مامان هلنا 🐣 مامان هلنا 🐣 ۳ ماهگی
بچه ها یه سوال
من شوهرم معمولا شبا تا ساعتای ۱۰ ۱۱ نمیاد بعضی وقتا هم ظهرا نمیاد گاهی اوقاتم بیرون از شهره و اگه زنگش بزنی نمیتونه خودشو سریع برسونه
من بارداریم خیلی درد و مشکل داشتم واسه اینکه تنها نباشم یه وقت مشکلی پیش بیاد رفته بودم خونه ی مامانم اینا اونجا بودیم
الانم از وقتی که دخترم به دنیا اومده هنوز همونجاییم ... دخترمم کلا شب نمیخوابه تا ساعت ۵ ۶ صبح تا ۱۰ این چیزا خوابه بعدش که باز بیدار میشه خییییلی کم میخوابه و در حد نهایت ۱۰ دقیقه باز تا صبح‌بعدی که بخوابه ...
الان من اگه بیام خونه ی خودم باید بچه رو کلااااا تنها نگه دارم همش... البته اونجا هم که هستیم صبح تا ظهر مامانم نیست خودم نگهش میدارم ولی بعدش هستن کمک میکنن ....
از طرفی حس‌میکنم به شدت خودم وابسته ی خانوادم شدم و حس میکنم تنها نمیتونم بمونم اصلا از طرفی هم میگم‌بالاخره که چی از به جا باید برگردم خونه ی خودم و میترسم که یه وقت دچار مشکل بشیم با شوهرم چون خب اونجا بقیه هستن اصلا تایم خلوت کردن و دوتایی بودن نداریم ، البته اینم بگم که شوهرم میگه هرجور خودت دوست داری و هرکاری بگی میکنیم
چیکار کنم به نظرتون ؟ بمونم همونجا فعلا و سخت خودم نکنم یا با اینکه خیلی میترسم و وابسته شدم برم خونه ی خودم