#تجربه_زایمان_طبیعی_پارت_۱

به ۳۹ هفته و یک روز رسیده بودم و قبلش اصلا خیلی جدی پیاده روی و ورزشو شروع نکرده بودم بخاطر یک سری کار اداری و عقب مونده که باید انجامشون میدادم؛ با خودم گفتم دو سه روز قبل اینکه ۴۰ هفته‌م کامل بشه خودمو میبندم به ورزش تا سریع دهانه رحمم باز بشه و زایمان کنم.
خلاصه برنامه‌ریزی خدا با من فرق داشت و ۳۹ و هفته ۱ روز که بودم صبح ساعت ۷ از خواب بیدار شدم برم سرویس که بعدش برم محل کار که دیدم تو سرویس ناخودآگاه یه آبی ازم خارج شد که زیاد هم بود.. واقعا هنگ کردم که الان جیش کردم یا کیسه آبه😅 ولی خب چون کاملا غیرارادی بود گفتم حتما کیسه آبمه.
در ضمن شب قبلشم اصلا حالم خوب نبود. با اینکه شب سردی بود ولی به شدت عرق کرده بودمو از عرق زیاد نمیتونستم بخوابمو کلا کلافه بودم.
خلاصه وقتی دیدم کیسه آبم پاره شده سریع شوهرمو صدا زدمو گفتم باید بریم بیمارستان.. ازاونورم زنگ زدم خواهرم که بیاد بیمارستان.

۵ پاسخ

وای خدا کاش همه اینجوری توی سرویس کیسه آبشون پاره بشه

ایپدورال هم انجام دادن برات گلم

بقیشم بگو خیلی کنجکاو شدم 😍🥺🚶‍♀️
و بشدت استرس دارم

دست راستت رو سرمن خواهر ۳۹ هفتمه کاش منم امشب کیسه آبم بترکه برم بیمارستان

عزیزم مبارکت باشه😘😍
یک سوال ، حجمش چقدر زیاد بود؟ ترشحات قبلش آبکی بود یا رنگ داشت؟😥🥺

سوال های مرتبط

مامان محمد امین🚙🩵 مامان محمد امین🚙🩵 ۱ ماهگی
صبح با یه حالت واژن درد از خواب بیدار شدم حس میکردم واژنم داره هوا میره ولی دردش درحدی نبود که مطمعن باشم نشونه زایمانه دو سه بار پشت سرهم رفتم سرویس همش حس میکردم جیش دارم سری اخر که رفتم یه مایع مایل به زرد ازم خارج شد مطمعن نبودم که کیسه اب باشه اومدم بیروم لباسموعوض کردم پد گذاشتم دوباره خیس شد ولی خیلی زیاد انگار که جیش کنی در حد جیش بود هرچی تکون میخوردم بیشتر و بیشتر میشد عین چشمه بود که جاری شده باشه زنگ زدم به ماما گفت بعد پاره شدن کیسه اب ۱۸ ساعت وقت هست نگران نباش برو صبونه بخور دوش ابگرم بگیر ورزش کن ساعت ۱۲ برو بیمارستان منم بیام ساعت ۸ بود که کیسه ابم پاره شد
زنگزدم به همسرم اومد همونطور که ماما گفته بودم دوش گرفتم با همسرم رفتیم خ نه مامانم خونه اونا خیلی نزدیکه بیمارستان صبونه که خوردیم یکم ورزش کردم اماده شدم بریم بیمارستان قبلش رفتم سرویس دیدم رنگ مایع عوض شده سبز رنگ شده به ماما زنگ نزدم چون دیگ داشتم میرفتم بیمارستان


بقیه شو تو جواب ها میزارم
مامان درسا🎀 مامان درسا🎀 ۸ ماهگی
خب بلخره تصمیم گرفتم بیام از تجربه زایمانم بگم
۱🌷
۳۹ هفته بودم که دکترم بهم نامه داد برم بیمارستان ان اس تی بدم رفتم ان اس تی دادم و گفتم تا اینجا اومدم بگم معاینه هم بکنن اینهمه پیاده روی و ورزش کردم ببینم دهانه رحمم باز شده یا نه گفتن در داری گفتم اره و بخاطر همین معاینه شدم که گفتن دهانه رحمت بسته اس و هیچی باز نشده نا امید و عصبی اومدم خونه چون دوسداشتم طبیعی بیارم گذشت ۴۰ هفته زایمان نکردم چند روز بعدش باز رفتم ان اس تی و معاینه بازم گفتن بسته ای و یه سانتم باز نشدی ترس من واسه زایمان خیلی زیاد شده بود اومدم خونه ورزشامو داشتم تا اینکه یه شب شوهرم انبه خریدم منم صب زود هنوز صبحونه نخورده بودم انبه خوردم که روز بعدش باید میرفتم بستری بشم ۴۱ هفته پر میشد همون روز صب رفتم دستشویی وقتی اومدم بیرون احساس کردم آب داغی ازم ریخت به اندازه یک استکان گفتم حتما کیسه آبه همون روزم باید میرفتم بهداشت که دفتر چه رو پر کنن تکمیل شه زود زودی اماده شدم پیاده رفتم تا بهداشت گفتم نوار قلبم بگیرن برگشتم زنگ زدم به شوهرم اونم مرخصی گرفت برگشت خونه حموم کردم و ساک بیمارستانو برداشتم و راهی بیمارستان شدیم رفتم و گفتم که ترشح آبکی داشتم داغ بود احتمال زیاد کیسه آبمه دردای پریودی خیلی کوچیک داشتم رفتم اتاق معاینه دوبار پشت سر هم معاینه
مامان فسقلی🥹💙 مامان فسقلی🥹💙 ۹ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب بلاخره بعد چند روز فرصت کردم تجربه زایمانم رو بنویسم گفتم شاید ب دردتون بخوره .
خب من ۳۷ هفته و ۵ روز بودم و تا این هفته اصلا هیچ‌ ورزش یا پیاده روی نداشتم فعلا شروع نکرده بودم ک ورزش کنم یا چیزی بخورم برای باز شدن دهانه رحم میگفتم فعلا زوده وقت هست .اینم بگم از وقتی وارد ماه نهم شده بودم دردهای ریز پریودی داشتم ک خیلی کم بود ‌.۱۲ ادریبهشت شب بود ساعت ۱۱ اینا احساس دلپیچه داشتم فکر میکردم چیزی خوردم بخاطر اونه دلپیچه گرفتم یکم کمر‌ درد هم داشتم ک دردش اصلا در اون حد نبود ک بخام فکر کنم وقت زایمانمه .
خلاصه شب خابیدم ولی اصلا توی شکمم یجوری بود نمیتونستم خوب بخابم تا اینکه ساعت ۶ صبح با درد بیدار شدم فهمیدم درد زایمانه ولی خیلی کم بود با خودم گفتم بزار دردم ک زیاد شد برم بیمارستان خلاصه شوهرم و بیدار نکردم بلند شدم سرپا راه میرفتم از درد
دردم زیاد شده بود ولی خب چون اینجا توی گهواره خانوما گفته بودن درد رو تو خونه بکشین بعد برین بیمارستان بخاطر همین نرفتم گفتم بزار شدید بشه ک رفتم بستریم کنن .هر پنج دقیقه میگرفت ول میکرد ولی قابل تحمل بود
تا اینکه ساعت ۷ کیسه آبم پاره شد همون لحظه ک آب ازم اومد دردم خیلی شدید شد جوری ک کنار همسرم دراز کشیده بودم دستمو رسوندم بهش چنگ زدم از قیافم فهمید گفت بریم بیمارستان گفتم بریم .اصلا نمیتونستم از شدت درد از جام تکون بخورم ب زور لباس پوشیدم حالا ساعت ۷ صبح هم مگه آژانس یا ماشین پیدا میشد ک ما رو ببره بعد پنج دقیقه اینا آژانس اومد بیمارستان نزدیک بود رسیدیم دیگه راه رفتن هم برام سخت شده بود دردم هر یک دقیقه میگرفت ول میکرد رفتم زایشگاه گفتم کیسه آبم پاره شده

*ادامه رو پایین میزارم لایک کنید بالا بمونه *
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۲ ماهگی
مامان کارن مامان کارن ۶ ماهگی
سلام خانما میخوام تجربه زایمانمو بهتون بگم
من تجربه اولمه چون بچه اولمه و هیچ تجربه ای از زایمان نداشتم خودم که خیلی دوست داشتم یکی تجربشو بهم بگه.
صبح روز جمعه بود تقریبا ساعت۷ صبح من شب تا صبح فقط رفتم دستشویی نسبت به شبای قبل همش ادرار میومد نزدیکای ساعت۷ دیدم دیگه نمیتونم دستشوییمو نگه دارم رفتم دستشویی کردم با دستمال کاغذی که خشک میکردم دیدم لکه های خونی هست اصلا لخته و پررنگ نبود با آب زیاد و خون جوری بود که دستمال کاغذی خیس خیس شده بودنا کردم دیدم شلوارم و شورتم کلا آبه من قبل اینکه خون رو ببینم فک میکردم خودمو که میشورم عجله ای میرم دراز میکشم دوباره بعد میام دستشویی میشورم شلوارم اینا آب شده ولی اون خون و که دیدم گفتم حتما نشتی دارم اونم خیلی کم ولی زور که میزدم زیاد میومد آب ازم زود شوهرمو بیدار کردم زنگ زدم به مامانم رفتیم بیمارستان جمعه هم که بود زیاد دکتر نبود گفتم زنگ بزنین ب دکترم کیسه آبم پاره شده گفتن باید دکترت نامه بده زنگ بزنیم منم که قرار بود ۳ شهریور همون فرداش(شنبه) برم مطب پیش دکترم بهم نامه بده برا بیمارستان تبریز منم که شهرستان هستم ۲ ساعتی راهه
حالا دکترمو من جمعه نمیتونستم پیدا کنم زنگ میزدم برنمیداشت اصلا
بقیشم تاپیک بعدی…
مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۸ ماهگی
بالاخره فرصت شد منم تجربه زایمانمو بذارم.بعد ۲۰ روز🤦‍♀️🥴

پارت اول*

من از اول قرار بود طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم مث باشگاه و کلاسای بارداری را هم انجام دادم. ولی یکشنبه۳ تیر ۱۲ شب به بعد بود که در کمال ناباوری کیسه آبم پاره شد. روز قبلش مطب دکتر بودم، گفت برو پیاده روی و ورزش و هفته ی دیگه بیا معاینه ات کنم.
روز یکشنبه هم من اصلا کار سنگین و خاصی نکردم. شبش داشتیم میرفتیم بخوابیم، یهو دیدم خیس شدم و ازم داره آب میاد. رفتم تو حمام سریع یکمم حس دستشویی داشتم، دستشویی کردم و خودمو شستم، که بیام بیرون دیدم دوباره خیس شدم. اینقدر شوکه شدم باورم نمیشد کیسه آب باشه. سریع زنگ زدم بیمارستان سینا، گفتم اینجوریه گفت باید بیای چک بشی.یه نوار بهداشتی گذاشتم که بریم.
اینقدر هول هولکی و یهویی چیزامو برداشتم.
رفتم بیمارستان سریع صدای قلب و nst گرفت، معاینه هم کرد گفت بلههه کیسه آبه دهانه رحم هم کاملا بسته🤦‍♀️
درد اصلا نداشتم. اونجا زنگ زدن دکترم، بهش گفتن. گفت باید سریع سز بشه🙄 حالا منو میگی مرده بودم از استرس. باورم نمیشد.
خلاصه بیمارستان کوفتی سینا اون موقع شب حدود یک و نیم دو بود گفت متخصص بیهوشی نداریم😐 البته دکترمم همون موقع عسگریه بود. گفت بگو بیاد اینجا. و منی که اصلااا دوس نداشتم برم اونجا مجبور شدم بخاطر جون بچم برم.
رفتیم عسگریه، اونجام معاینه کرد و بعدش لباس بیمارستان بهم داد پوشیدم. من همشو تو شوک بودم. بعد بردنم یه قسمت دیگه اونجا نوار را گذاشتن و سرم. بعدش دکترم اومد بالا سرم، گفت راستشو بگو چیکار کردی🤦‍♀️😂 گفتم هیچی بخدا. تو اون شرایط منو خندوند😂
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۷ ماهگی
خلاصه حالم اینطوری بود و شام نخوردم میل نداشتم اما وقتی ساعت ١٢:٣۰ شب تو تخت بودم گرسنم شد و دلم ضعف رف و با خودم گفتم برم ماکارونی رو گرم کنم و بخورم اما گفتم ولش کن کی حال داره بره الان شام گرم کنه ... شوهرم از خستگی خوابش برده بود ... منم به سختی پهلو به پهلو شدم و کمرم و پشتمو کردم به همسرم یه کوچولو کمرم یه خورده درد داشت شروع کردم خودم ماساژ دادن که دستم خورد به شوهرم و از خواب پرید و دید دارم کمرمو ماساژ میدم شروع کرد ماساژ دادن یه حالت کمر درد پریودی اما خفیف بود دیگ جفتمونم خوابمون برد فقط اینکه پسرم خیلی خودشو سفت میکرد و حالتش از رو شکم دیده میشد که داره خودشو سفت میکنه.
طبق عادت هرشب که نصفه شبا بیدار میشدم میرفتم سرویس اون شب هم ساعت ٣:٣۰ صبح از خواب بخاطر ادرار بیدار شدم اما فقط بیدار شدم از جام بلند نشده بود و تو فکر این بودم که چقد احساس پر بودن مثانه دارم و میدونم اگه حتی یه میلی متر جابجا شم حتما رو تخت ادرار میکنم !!!
تو همین فکر بودم که یهو یه حجم زیادی آب داغ ازم خارج شد!!!! همونجا رو تخت !!!
کلی ترسیدم اخه فهمیده بودم کیسه ابمه و ادرار نیس چون مثانه م احساس پری رو داشت خلاصه جیغ زدم و هول شدم شوهرم ترسید و از خواب پرید من همش داد میزدم کیسه ابم کیسه ابم پاره شد
شوهرم که حیروون مونده بود و رفته بود سراغ لامپ که روشنش کنه هراسون گف کو چی میگی خواب داری میبینی؟ گفتم بابا ایناها تخت و ببین خیسه کلا
بعد به پاهام اشاره کردم که همینجور شلوارم خیس بود و تندی رفتم دسشویی ادرار کردم همچنان هم داشت مایع کیسه ابم ازم میرف
ادامه داره