۲ پاسخ

عزیز دلم ب خدا توکل کن انشالله ب امید خدا بزودی بچه شما هم مث هم سن وسال هاش بازی میکنه میشینه بلند میشه

واقعا منم در حسرت اینم که بچم پاش راه بره الان چند ساله دارم زجر میکشم

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
ببینید مامانا بعضی خاطره ها خیلی خیلی تو زندگیه بعضیامون مهم هستن و اصلا نمیشه فراموش کرد من خودم اصلا درمورد خاطرات نامزدی یا عروسی یا ۷ سال زندگی مشترکم حرف نمی‌زنم مرور نمیکنم همش نمیگم تکرار نمیکنم ولی پسرم بعد ۷ سال وارد زندگیم شد و شد یه معجزه شد هدیه از طرف خدا اونایی که تجربه دیر مادرشدن رو پشت سر گذاشتن و یه مدتی دیر بچه دارشدن به مشکل خوردن کاملا متوجه میشن چشم انتظاری چه قدر سخته بخصوص وقتی دکترا هر دکتر ومراکز نازایی بری بگن باید کاشت انجام بدی حتی ساده ترین روش باروری که آی یو آی هست هم نمیشه ولی وقتی تو از اون روش آسونه شروع می‌کنی تا حالا چندبار انجام بدی اکه نشد دیگه میری سراغ کاشت وچیزهای پیشرفته وسخت تره وقتی اولین آی یو آی انجام دادم ومنفی شد در مراحل دومین بار آی یو آی بودم که خدا یدفعه معجزه کرد و خودم باردارشدم واصلا نزاشت کار به دومین بار کشیده بشه بخاطر همین میگم پسرم بعد ۷ سال شد مهم ترین قشنگترین اتفاق زندگیم نور چشمم چراغ خونم ولی وقتی از وقتی بدنیا اومد از همون شب بدنیا اومدنش یه سری اتفاقاتی کم کم شروع شد اون نشدن ها نرسیدن به آرزوهای کوچیک میشه حسرت 💔،
بله از عشق مادرشدن من وحسرت هایی که تا آخر عمر فراموشم نمیشه میگم ، حسرت عکاسی من و پسر کوچولوم تو اتاق بیمارستان که همون شب بستری کردن نشد یه عکس بگیریم و چندتا عکس تکی از پسرم وخالم گرفت ، از تنها مرخص شدن و تنهایی خونه اومدنم که وقتی وارد خونه شدم کل خونه دور سرم چرخید از استراحت نکردنام نگرانی هام تنهاییام بدون تو سر کردن اون چندروز که مرخص بشی 😓😓😓😓😓💔
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
من همیشه فصل پاییز و خیلی دوست داشتم برخلاف یه سری آدماکه پاییزودوست ندارن میگن دل گیره هوا زود تاریک میشه دلمون میگیره غم داره ولی من همیشه عاشق پاییز بودم پارسال پسرمم اتفاقا ۳ مهر بدنیا اومد وقشنگترین روزای زندگیم همون چندروز اول بود انگار زندگی من تو پارسال متوقف شده ولی تا امسال خیلی چیزها تغییر کرد خیلی جریان ها برام اتفاق افتاد که همش بد بود یه سری راز ها تازه برام برملا شد که این خودش یه غم بزرگ تو دلم گذاشت پاییز پارسال یادمه یه عکس از پاهای کوچولوی پسرم گرفتم ویه متن نوشتم متنش این بود ؛ این اولین وآخرین پاییزی که بااین پاهای کوچولویی که راه نمیرن میگذرونی ، پاییز بعدی روی برگها قدم میزنی جان مادر ... بچه ها نمیدونین امسال که مرداد جواب آزمایش پسرم اومد وفهمیدم بیماری ژنتیکی ( میتوکندریاال) داره و الآنم همچنان کاردرمانی میبرم از ۲۱ مهر ماه هفته ای ۳ بار امسال بدترین سال شد برام مخصوصا این پاییز بدترین غمگین ترین دلگیر ترین پاییز شد که حسرت ها که سوخت که آرزوهایی که همش به باد رفت وهدر شد میگذره ولی ردش تا ابد توقلبم میمونه باور میکنین از یه جایی به بعد تو زندگی خیلی چیزها برام بی اهمیت شده دیگه هیچی جز پسرم برام مهم نیست 💔🥺😓😔 امیدوارم لااقل پاییز بعدی همه چی تغییر کنه حال دلم خوب بشه بچم خوب بشه شادی به دلم به زندگیم برگرده دعاکنین برامون برای همه بچه های مریض دعا کنین چون من از دل مامانایی که مثل خودم همچنین شرایطی مثل ما دارن کاملا خبر دارم میفهمم یه مادر چی می‌کشه فقط یه مادری دلسوخته از دل مادرایی که بچه های مریض دارن با خبره خدایا این فرشته کوچولوهاتو خوب کن اوناتواین دنیا بی گناه ترین هستن معصومن خودت رحم کن 😭🙏💔🥺🥺🥺🥺😥😥😥😥
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
دلتنگی 🥺 مامانا چهارشنبه پسرمو بردم متخصص دکتر چشم پزشک کودکان گفت متاسفانه هیچ کاری نمیشه کرد چشمای پسرم بخاطر بیماری که داره ژنتیکی ( یک نوع بیماری میتوکندریال) دوباره نوشتم اونایی که نمیدونن ، بخاطر همین بیماریش دنبال نمیکنه و نوشتن بینایی خفیف داره و عمل و درمان عینک هیچی نداره هیچ کاریش نمیشه کرد گفت همون بخاطر مغزشه فرمان از مغز نمی‌رسه گفتن همون دکتر مغزو اعصابش ادامه بدید ببرید نمیدونین چه حال بد وخفگی دارم که بچم جلو چشمام داره پر پر میشه من نمیتونم هیچ کاری کنم حیف این بچه نیست الان باید راه می‌رفت پسرم وای خدا دارم می‌سوزم جیگرم داره آتیش میگیره لعنت به من که بخاطر ژن بیماری لعنتی که تو بدن من و باباش بود منتقل شده و بخاطر ما مریض شد لعنت به دکتر ژنتیکی که قبل بچه دارشدن رفتیم مشاوره و آزمایش ولی متاسفانه اون دکتر احمق تو گرفتن آزمایشات کوتاهی وبی مسئولیتی کرد و بررسی های دقیق تر نکرد از ژن های ما لعنت به شانس بد ما که یه بچه معصوم قربانی شد لعنت به این دنیا من چیکار کنم حسرت تو دلم موند بچم به من نگاه کنه بخنده بازی کنه لقمه بگیرم بزارم دهنش بخوره شیرین زبونی کنه حرف بزنه بگه مامان هرچیزی که بپذم باید حسابی میکس کنم تا بخوره دارم میمیرم ازاین غم بزرگ که مثل نوزاد یک ؛ دوماهه میمونه ای کاش خدا همون‌طور که ۷ سال نداده بود دیگه نمی‌داد حکمت خدا چه قشنگ بود که نمی‌داد لعنت به ما که با حکمت خدا جنگیدیم و آخر خودش داد ولی چه حیف که پسرم مریض بود ومن تو ۱۰ ماهگی متوجه بیماریش شدم حسرت ها و ای کاش هایی که تو دلم میمونه تا ابد قدر سلامتی بچه هاتونو بدونید 😓💔💔💔