دلتنگی 🥺 مامانا چهارشنبه پسرمو بردم متخصص دکتر چشم پزشک کودکان گفت متاسفانه هیچ کاری نمیشه کرد چشمای پسرم بخاطر بیماری که داره ژنتیکی ( یک نوع بیماری میتوکندریال) دوباره نوشتم اونایی که نمیدونن ، بخاطر همین بیماریش دنبال نمیکنه و نوشتن بینایی خفیف داره و عمل و درمان عینک هیچی نداره هیچ کاریش نمیشه کرد گفت همون بخاطر مغزشه فرمان از مغز نمی‌رسه گفتن همون دکتر مغزو اعصابش ادامه بدید ببرید نمیدونین چه حال بد وخفگی دارم که بچم جلو چشمام داره پر پر میشه من نمیتونم هیچ کاری کنم حیف این بچه نیست الان باید راه می‌رفت پسرم وای خدا دارم می‌سوزم جیگرم داره آتیش میگیره لعنت به من که بخاطر ژن بیماری لعنتی که تو بدن من و باباش بود منتقل شده و بخاطر ما مریض شد لعنت به دکتر ژنتیکی که قبل بچه دارشدن رفتیم مشاوره و آزمایش ولی متاسفانه اون دکتر احمق تو گرفتن آزمایشات کوتاهی وبی مسئولیتی کرد و بررسی های دقیق تر نکرد از ژن های ما لعنت به شانس بد ما که یه بچه معصوم قربانی شد لعنت به این دنیا من چیکار کنم حسرت تو دلم موند بچم به من نگاه کنه بخنده بازی کنه لقمه بگیرم بزارم دهنش بخوره شیرین زبونی کنه حرف بزنه بگه مامان هرچیزی که بپذم باید حسابی میکس کنم تا بخوره دارم میمیرم ازاین غم بزرگ که مثل نوزاد یک ؛ دوماهه میمونه ای کاش خدا همون‌طور که ۷ سال نداده بود دیگه نمی‌داد حکمت خدا چه قشنگ بود که نمی‌داد لعنت به ما که با حکمت خدا جنگیدیم و آخر خودش داد ولی چه حیف که پسرم مریض بود ومن تو ۱۰ ماهگی متوجه بیماریش شدم حسرت ها و ای کاش هایی که تو دلم میمونه تا ابد قدر سلامتی بچه هاتونو بدونید 😓💔💔💔

تصویر
۳۸ پاسخ

وای قلبم تیکه تیکه شد
خط به خط حرفات اشک ریختم
خدایا تورو به عظمتت تو به شش ماهه حضرت حسین تورو به سه سالش رقیه خاتون برای این بچه معجزه کن خدااااا
عزیزدلم شما و شوهرتون فامیل بودید؟

ان شاللع بحق ام البنین خوب میشه

حیف تو 💔💔💔💔💔😓😓😓😓😭

تصویر

الهی'بمیرم برای قلبت خیلی سخته دعامیکنم بچت خوب بشه

ای وای که من چقدر اشک ریختم وگریه کردم عزیزم خدا به دلت صبربده فقط میفهمم هیچ مادری نمیتونه دردبچشو ببینه خیییییلی سخته

الهی دورت بگردم انشاءالله که هر چی زود تر معجزه‌ پسرتو به چشم ببینی
فقط بسپار به خود خدا انشاءالله بهترینارو برات بخواد

انشاالله خود خدا شفاش بده

الهی بمیرم چقدرم قشنگه 😢 😭

از ته ته قلبم برای پسرت دعا میکنم انشاالله خدا خودش یه معجزه کنه
متنو که خوندم اشکم جاری شد خدا بهت قدرت بده
ایشالا از اون دکتر اشغال هم انتقام بگیری
اسمش چی بود

چ نازه گل پسرت حضرت علی اصغر شفاش بده انشالله خدا معجزه کنه برات عزیزم 💚💚💚

عزیز دلم😞واقعا نباید با حکمت خدا جنگید

بمیرم برای تمام بچه هایی که مریض هستند خدایا کرمت شکر تو میدانی و ما نمیدانیم😭😭

نمیدونم چی بگم تا کمی از دردت رو کم کنم فقط میتونم بگم خیلی برات دعا میکنم تا هر چه مصلحت خداست پیش بیاد برات. پسرت مثل یه فرشته ‌ست، مثل گلی از گلهای بهشته و خدا حتما بهش نظر میکنه. مطمئن باش و نا امید نشو

پسرت خیلی خیلی خوشگله این حقش نیست که اینجور زجر بکشه 😭😭😭😭😭😭😭😭

چه قیافه ای معصومی داره خدایاخودت کمکش کن حالش هرچه زودتر خوب بشه

آخی عزیز دلم الهی بمیرم خیلی ناراحت شدم بخدا با هر کلمه از حرفات گریه کردم🥺ایشالا خوب شه گلم خیلی دعا میکنم

چه چشای قشنگی هم داره🥺😢😞

چی میتونم بگم تا دردی از دردات برداشته بشه جز این که دعا کنم خدا پسر نازت رو هرچه زودتر حالشو خوب کنه

الهی عزیزدلم چقدر نازه توکلت بخدا باشه انشالله درمانش رو پیدا میکنن ونتیجه میگیری هیچی نمیشه گفت به مادری که داره عذاب می‌کشه خدا کمکت کنه 😔😭

عزیزم دل ما بدرد آوردی. خدا خودش کمکت کنه

چقدر دلم لرزید پیامتو خوندم
چقدر بغض کردم
الهی دلت شاد بشه به حق حضرت زهرا
میگم ماهایی که با بچهامون امتحان میشیم
خیلی قوی هستیم نه؟
البته شما کع خیلی خیلی قوی هستی🥹🥹🥹🥹

واااای عزیزم فقط بمیرم برا دلت عزیزم خدا هست میدونم بچتو شفا میده من خدارو باور دارم ایمان دارم پسرت خوب میشه

خدایش سخته منم اشکم دراومد خدا به مظلومیت این بچه رحم کن

نمیدونم چی بگم که آروم شی ولی از ته ته ته ته قلبم برای تو و پسرت دعا میکنم خدا انشاالله معجزش رو بهتون نشون بده

خدا خودش پسر گلت رو شفا بدہ خیلی چہرہ مظلومی دارہ

خیلی ناراحت شدم الهی به حق شهید ۶ ماهه کربلا خدا خودش شفاشو بده🤲🤲🤲😭😭😭

بچه جاری منم مثل پسر شماست ولی اون ۱۲ سالشه مثل بچه۱ ساله است

یعنی بچه ات حرف میزنه بازی میکنه یا فقط چشاش ضعیفه

چقد قلبم شکست برات نمیتونم بیان کنم که چه حالی شدم با تایپیکت همه حرفات حقه همش هیچ حرفی نمیتونه تو رو تسکین بده امیدوارم خدا برات جبران کنه دلتو آروم کنه 💔

انشاالله خدا کمکت کنه
انشاالله پسر گلت هرچه زودتر خوب شه

من ایمان دارم خوب میشه شک نکن ب معزه الهی
هیچوقت ناامید نشو

بچه منم چیزی دنبال نمیکنه چقدحالت شبیه منه منم فقط بخاطربچم تحمل میکنم همه چیو

ربطی به فاملیت نداره من داداشم و خانمش اصلا فامیل نیستن پسر اولش خوشگل به دنیا اومد بردن بیمارستان کودکان گفتن داخلی خیلی خیلی مشکل داره اما ربطی به پدر و مادر نداره بااین وجود آزمایش ژنتیک دادن گفتن سالم سالم دومی خداروشکر سالم اما سومی خدا بهشون دختر داد اما بچه ریه اش یه مکشلی داره کل سال زندگیش ریه اش خراب پر عفونت نباید اصلا سرما بخوره بچه چنان سرفه میکنه حالت کسایی که سرماخوردن دماغ و سینه اشون افتضاح هر دوماه میبرنش تهران هرماه میبرنش شهر خودمون دکتر شانسی که اوردیم این مریضی شاخه به شاخه داره و بعضی بچه ها ۷سالکی و بعضی ها ۱۴**۱۵سالکی میمیرن این، این مدلی نیست
خواستم بگم بعد این بچه باز آزمایش ژنتیک دادندگفت ژن مادر و پدر مشکل داره امان امان از بی اهمیتی یه سری آدمهای نفهم که یاعث میشن یه بچه معصوم یه خانواده اذییت بشن

عزیزم دلم کباب شد رفتم حرم حتما دعات میکنم

لعنت ب این دنیا😭😭😭😭😭😭😭
لعنت ب این سرنوشت😭😭😭😭

عزیز دل ضرر نداره. یه سر هم ببریدش درمانگاه طب اسلامی نرجس خاتون شهرری پیش طبیب کیان نسب. ان‌شاءالله اونا شاید بتونن راه حلی جلوی پات بذارن

جاری م با شوهرش هم دختر عمو پسر عمو هستن هم دختر خاله پسر خاله یعنی پدر و مادرهاشون خواهر و برادر هستن ازمایش ژنتیک دادن جوابش خوب نبود دوباره نمونه گرفتن فرستادن کره جنوبی 😯جوابش اومد خوب بود ! به نظرت بچه سالم به براشون میشه؟؟؟؟؟

با تک تک حرفات گریه کردم واقعا خیلی سخته خدا بهت صبر بده 😭

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
بچم اینقدر گریه کرد امروز بخاطر دندون درآوردنش ژل بی حسی زدم یخ گذاشتم دارو دادم شعر میخونم دیگه بعضی ساعت ها خودمم گریه میکنم عصبانی شدم همش به خدا گلایه کردم که چرا این بچه رو دادی که عذاب بکشه آخه اگه سالم بود یا حداقل چشماش میدید اینقدر دلم نمیسوخت آتیش نمیگرفتم کاش چشماش میدید که حداقل عذاب نکشه نمی‌دونم آخر این اتفاق و بیماریش چی میشه خسته میشم ولی هربار که آروم ومظلوم ساکت میشه و فقط نگاه می‌کنه اینقدر بوسش میکنم بغلش میکنم گریه میکنم گلایه من از خدا فقط بخاطر اینه که چرا دادی وگرنه مریض شدنش دست خدا نبود دکتر ژنتیک مقصر شد فقط کاش خدا مثل چندسال قبل که نمی‌داد دیگه حالا ام نمی‌داد من نه با زور چیزی خواستم ازش نه کاشت وعملی کردم میرفتم دنبالش نمی‌داد دیگه ماهم منصرف می‌شدیم قشنگ یادمه دوسال پشت سر هم شب آرزوها تو کاغذ نوشتم خدایا اکه به صلاح ومصلحتم باشه بچه سالم و صالح بده حتی اگه یدونه بچه تو سرنوشتم باشه قانع و راضی ام چرا الان دادی که این بچه تو عذاب باشه و دکترا حرفای خوبی نزنن خودت رحم کن به پسرم بخاطر خودش رحم کن بخاطر من نه من بنده گناهکار توام دیگه خسته شدم از اینکه هرروز چشمای معصوم پسرمو ببینم باهاش حرف بزنم اون می‌تونه نگاهم کنه نتونه مثل بچه های دیگه غذا بخوره خیلی زندگیمون با وجود بیماری این بچه تباه ونابود شد اگه سرپام فقط بخاطر این بچس حوصله هیچکس و هیچ چیزی و ندارم و اینجا میام درد ودل و ناراحتیامو می‌نویسم تا خودمو خالی کنم 😓😭😭😭
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
هفته پیش که یه دکتر مغزواعصاب دیگه ای انتخاب کردم بردم تو تاپیک قبلیم تعریف کردم درکل راضی نبودم از دکتر زمانی که بردم درست نمیزاشت توضیح بدم کلا خوب نبود راضی نبودم دیگه نبردم طبق دستور اون دکتر نرفتم دیگه، بعد یه هفته مجدد دکتر مغزواعصاب خودش بردم پسرم رو دکتر احمدآبادی خیلی دکتر خوبی هستن، مجددگفتم دکتر خودش ببرم از ۳ ماهگی تحت نظر خودشه همه چیزو در جریانه امروز بردم دوباره نوار مغز گرفتن خوب نبود بخاطر بیماریش تشنج داره و این ماه متاسفانه زیاد تشنج داشت داروهاش رو اصلا دست کاری نکرد زیاد نکرد گفت همون هارو ادامه بده آمپول نوشت هفته ای یکبار بزنم ۷ تا آمپول ، گفت فعلا تا چندماهی کاردرمانی نبر متاسفانه بخاطر بیماری ژنتیک تشنج می‌کنه و کاردرمانی بدتر می‌کنه و باعث میشه تشنج کنه و کنترل نشه مغزش هم وضعیت خوبی نداره و پارسال ام آر ای که گرفتن آنسفالومالاتیک نشون داده که مغزش بخاطر همین بیماری آسیب دیده و اکسیژن نمی‌رسه بیناییش خیلی خیلی خفیف و کلا مغز فرمان نمیده بچم کاری کنه حتی قادر به دیدن مادرش نیست دکتر گفت هیچی معلوم نیست که بیناییش برمیگرده درست میشه یا نه وضعیت نا مشخصی داره حتی عمر این بیماری ها کوتاهه عمر دست خداست ولی وضعیت خوبی هم نداره پسرم و من هیچوقت ناامید نشدم ولی قلبم هزار تیکه شده خستم خیلی خسته خودمو به ظاهر قوی نگه میدارم بخاطر پسر معصومم که همه پناهش منم که همه کاراشو من باید انجام بدم هرروز این قلبم هزار تیکه میشه خورد میشه دوباره از اول بازسازیش میکنم سپردم دست خدا
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
ادامه تاپیک قبلیم ؛ دکتر ژنتیک که قبل بچه دارشدنمون رفتیم پیشش هرمشکلی که تو خانواده هامون بود قشنگ توضیح دادیم هر بچه ای که تو خانواده مون بود مشکل داشت چه فوت شده چه زنده هست همه رو گفتیم در جریان گذاشتیم پرونده درست کرد همه رو نوشت از ما آزمایش خون گرفتن جوابش که اومد گفت مشکلی ندارید فقط ۱/۵ درصد خطا داره ولی اونم مشکلی نداره میتونید بچه دار بشید من الان بعد چندسال تازه متوجه شدم که این آزمایشی که از ما گرفتن ۴_۵ تا بیماری رو برداشتن وطبق اونا آزمایش و بررسی کردن که بچه من اونارو نمیگیره درگیر اون چندتا بیماری نمیشه یچیز خلاصه واری گرفتن اونطور که دکتر مغزواعصاب پسرم میگفت الان من تازه متوجه یه سری مسائل ها شدم این شد اولین مقصر که الان بچه ی من اینجوری بیمارشد و من خودم بیشتر از بچم مریض شدم حال روحیم بدشت بد هست و اینجا اومدم با نوشتن خاطراتم داستانم کمی آروم بشم ما چندسال اقدام کردیم و نتیجه نگرفتیم رفتیم بالاخره مرکز ناباروری رویان شاید خیلیاتون بشناسید شاید بعضی هاتون رفته باشید مراحلش رو بدونید اونجا یه جای خیلی مجهز همه چی داره مارو پیش همه دکترا فرستادن تا رسیدیم دکتر ژنتیک آزمایش قبلی مارو نگاه کردن بررسی کردن وگفتن شما دوباره باید آزمایش بدید این آزمایش همچین آزمایش دقیق و کاملی نیست دوباره آزمایش بدید همه چی بررسی بشه چنددرصدی ممکنه مشکلی به وجود بیاد برای بچه تون در آینده هزینش چندسال پیش ۳۰ میلیون بود ادامه دارد.....
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
و حالا من موندم و وجدان درد سرزنش عذاب وجدانی که هرروز میاد سراغم لحظه‌ای از یادم نمیره خدا نگذره از اون دکتر ژنتیک که درست حسابی آزمایش ننوشت ژن های مارو دقیق بررسی نکرده بودن فقط یه آزمایشی گرفتن که چندتا بیماری و بررسی کردن که حالا بچه ما اون چندتابیماری ونمیگیره خلاصه کوتاهی کرد بی مسئولیتی کرد ازش نمی‌گذرم هیچوقت دوم از دکتر اطفال و نوزادان که این دوماه کامل ۱۰ بار من دکتر های مختلف بردم این بچه رو همشون معاینه میکردن ورزش میدادن بدن بچه رو میگفتن سالمه مشکلی نداره فقط داروی کولیک میدادن جالبه واقعا تو ۲ ماهگی اون خانوم به اصطلاح محترم تو مرکز بهداشت اولین نفر بود به شل بودن بچه من شک کرد و زمزمه کرد با خودش ولی به ما هیچی نگفت مگه هرماه بچه هارو چکاب نمیکنن قد وزن دورسر دو مورد تغذیه اینا مگه نمیپرسن بعد چندوقت پیش که بهشون گفتم میگه ما موظف بودیم واکسن رو بزنیم من شک کردم دیدم این بچه فرق داره با بچه های دیگه ولی اصلا شک نکردم که بگم فقط به شل بودن بدنش شک کردم خیلی ناراحت شدم حالا گذشته ها گذشته فکرشو نکن اینقدر راحت به من اینجوری گفت من از هبچکدومشون نمی‌گذرم که اینقدر راحت کوتاهی کردن تشخیص ندادن واسه نمی‌دونم هضم نمیشه این قضیه ها برام نامفهوم مونده چون پای بچم درمیون اومد نمیتونم فکر نکنم کنار نمیام بچه خیلی مهم ترین همه چیز من تو زندگی پسرم شد بعد چندسال خدا بهمون هدیه داد خیلی برام سخته کناراومدنش...
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
من همیشه فصل پاییز و خیلی دوست داشتم برخلاف یه سری آدماکه پاییزودوست ندارن میگن دل گیره هوا زود تاریک میشه دلمون میگیره غم داره ولی من همیشه عاشق پاییز بودم پارسال پسرمم اتفاقا ۳ مهر بدنیا اومد وقشنگترین روزای زندگیم همون چندروز اول بود انگار زندگی من تو پارسال متوقف شده ولی تا امسال خیلی چیزها تغییر کرد خیلی جریان ها برام اتفاق افتاد که همش بد بود یه سری راز ها تازه برام برملا شد که این خودش یه غم بزرگ تو دلم گذاشت پاییز پارسال یادمه یه عکس از پاهای کوچولوی پسرم گرفتم ویه متن نوشتم متنش این بود ؛ این اولین وآخرین پاییزی که بااین پاهای کوچولویی که راه نمیرن میگذرونی ، پاییز بعدی روی برگها قدم میزنی جان مادر ... بچه ها نمیدونین امسال که مرداد جواب آزمایش پسرم اومد وفهمیدم بیماری ژنتیکی ( میتوکندریاال) داره و الآنم همچنان کاردرمانی میبرم از ۲۱ مهر ماه هفته ای ۳ بار امسال بدترین سال شد برام مخصوصا این پاییز بدترین غمگین ترین دلگیر ترین پاییز شد که حسرت ها که سوخت که آرزوهایی که همش به باد رفت وهدر شد میگذره ولی ردش تا ابد توقلبم میمونه باور میکنین از یه جایی به بعد تو زندگی خیلی چیزها برام بی اهمیت شده دیگه هیچی جز پسرم برام مهم نیست 💔🥺😓😔 امیدوارم لااقل پاییز بعدی همه چی تغییر کنه حال دلم خوب بشه بچم خوب بشه شادی به دلم به زندگیم برگرده دعاکنین برامون برای همه بچه های مریض دعا کنین چون من از دل مامانایی که مثل خودم همچنین شرایطی مثل ما دارن کاملا خبر دارم میفهمم یه مادر چی می‌کشه فقط یه مادری دلسوخته از دل مادرایی که بچه های مریض دارن با خبره خدایا این فرشته کوچولوهاتو خوب کن اوناتواین دنیا بی گناه ترین هستن معصومن خودت رحم کن 😭🙏💔🥺🥺🥺🥺😥😥😥😥
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
ادامه حرفای قبلی کلا از لحاظ روحی هم خوب نبودم دل آشوبه استرس ترس همش دلم آروم نداشت انگار دلم میدونست قراره این بچه مریض بدنیا بیاد حال خوبی نداشتم هم جسمی هم روحی چند وقت پیش با دختر خالم حرف میزدم میگفت مادرا همیشه حس میکنن حال بچه هاشون رو تو حس میکردی که یه اتفاقی میخواد بیوفته دیدین وقتی یه چیزی برای بچتون پیش میاد یدفعه یه دل آشوبه ای میاد سراغتون استرس ونکران میشید انگار مادرا یه حس ششم دارن که وقتی مثلا بچه هاشون ناراحتی داشته باشن به اونا الهام میشه منم تو بارداریم این حالت هارو داشتم انگار بهم الهام شده بود نگرانی درپیش دارم بگذریم ولی من از اول خیلی آدم کم توقعی بودم تو زندگی موقع هایی که بچه دار نمی‌شدم همیشه با خدا رازونیاز میکردم سر نماز میگفتم خدایا اکه صلاح من یدونه بچه باشه سالم بده با زور نمیخوام ازت هیچی رو ولی حیف صد حیف که نشد همون آرزوهای کوچیکی که داشتم همونام نابود شد لعنت به بیماری های عجیب که برای بعضیاشون درمان پیدا نکردن واقعا سلامتی بزرگترین نعمت وهدیه برای آدماس که همین نشستن که همین گردن گرفتن دیدن دستاتو سمت صورتت بردن یه زندگی معمولی چه قدر مهمه که بخاطر بیماری بچه من از همه اینا محروم شد همه اینا مهمه تو زندگی ولی چون سالمیم نمی‌بینیم قدرش رو نمی‌دونیم وقتی یه اتفاقی میوفته تازه قدر میدونیم کاش درمان هر مریضی رو پیدا میکردن دارم دق میکنم ولی بخاطر پسرم هرروز نقاب قوی ترین دختر و میزنم و ادامه میدم زندگی رو راضی ام پسرم بتونه چشماش ببینه بخنده بشینه چیز زیادی نخواستم هیچوقت حتی جنسیت بچمم هیچوقت نگفتم پسر بده دختر بده ادامه داره...
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
بچه ها الان پسرم از دکتر ارتوپد میارم مربوط به ستون فقراتش که یه ماه پیش مربی کاردرمانگرش گفت شک کرد که ستون فقراتش شاید کج باشه و گفت یه ارتوپد ببر منم دوتا دکتر بردم اول دکتر زرگر بردم گفت آره یکم کج هست ولی الان نمیشه هیچ کاریش کرد همون کاردرمانی و ادامه بدید تا راه بیوفته بیارید ببینم چون بدنش شل هست پشت پسرم نشستنی یکم حالت کج داره و همسان نیست چون هنوز گردن نگرفته و نمیتونه قشنگ بشینه وقتی با کمک خودم میشینه حالت خمیده میشینه صاف نمیتونه دکتر زرگر نامه داد یه دکتر دیگه ببرم امروز آوردم دکتر سعید رضا مهرپور خیلی خوب بود دکترش گفت نه انحراف نداره فعلا و کج نیست ولی چون بدنش شل وضعیف هست همون وقتی میشینه کج میشه ، گفت ۲ سالش شد بیارید الان کاری نمیشه کرد همون کاردرمانی و ادامه بدید ولی خب پسرمن چون با شروع کاردرمانی تشنج هاش شروع شد دیگه نمیتونم تا یه مدت ببرم تا کنترل بشه بعد شروع کنم خیلی تو بد وضعیتی گیر کردم بین زمین و هوا معلق موندم اگه بیماریش پیشرفت نکنه بچم شاید فرجی بشه و به مرور خوب بشه ولی اگه بیماریش شدنش بیشتر باشه کاری نمیشه کرد واقعا دیگه فقط از خدا معجزه میخوام کلا بیماریش از بین بره و خوب بشه خدا به هیچ مادری نشون نده امیدوار ادامه میدم 🌹
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
وقتی میخوایی اینقدر معصوم میشی وقتایی که بیداری و ساکت ومظلوم فقط نگاه می‌کنی فقط بغضمو قورت میدم خیلی بزرگه بغضم مثل سنگ تو گلوم گیر می‌کنه گاهی نمیتونم و همینطور اشکام میاد گاهی ام خودمو با کار خونه مشغول میکنم که گریه نکنم فقط به خدا گله میکنم هرروز کاش نمی‌دادی تا شاهد اذیت شدن این بچه وعذاب کشیدنش نباشم کاااااش وقتی نمی خواستی و نمی‌دادی چندسال قبل دیگه ازاین به بعد هم نمیدادی ، سرنوشتم خیلی تلخ بود کلا تو سرنوشت من بچه ای نباید می‌بود ما ژن مشترک بیمار داریم و هر بچه ای که بیمار میشه و اینجوری عذاب می‌کشه و قابل درمان نیست ما جز زوج های بدشانس بودیم و من خیلی وقته قبول کردم و پذیرفتم که از اول نباید بچه ای تو سرنوشت من می‌بود و ما می‌تونستیم یه بچه ای و بیاریم و بزرگ کنیم بدون اینکه خودمون بچه ای بوجود بیاریم و مریض بیاد به این دنیا خدایا من دیگه قبول کردم و پذیرفتم فقط کاش نمی‌دادی این بچه رو پاسوز سرنوشت بد ما تواین دنیا و زندگی ما نمیومد تا عذاب نکشه ازاین به بعدم قید بچه رو زدیم 🖤
مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
باید به خانواده همسر گفت
ویروس جدید چی دارید؟
خدا ما رو از شر ویروس ها درامان داره .
من خانواده همسرم خیلی مهربونن ،شهرستان زندگی میکنن و ما هم مجبوریم به خاطر کار همسرم هم شده زیاد بریم اونجا ، قبل از بچه دار شدن ، همیشه آخر هفته ها اونجا بودیم اما از وقتی پسرم به دنیا اومده میریم بچه مریض میشه برمیگردیم ...زمستان خیلی کمتر رفتیم ، سرد بود و نمیشد ولی الان که هوا خوب شده چند هفته بود می رفتیم خیلی هم بهمون خوش میگذره جوری که پسرم این دفعه نمی اومد ...به زور آوردیمش. تنها مشکل اینه که زیاد مریض میشن و بچه های کوچیکشونم انواع ویروس ها رو میگیرن و در تفکرشون هم این که حالا یکی مریضه پیش بقیه نره وجود نداره ....یه بچه مریض میشه بقیه بچه هامحکومند که بگیرند ....پسر خواهر شوهرم مریض شده بود و خوب شد ما رفتیم هفته قبلش و خداروشکر جان سالم به در بردیم ....دوباره هم مریض شده بود و این هفته دیگه پسر منم گرفت ...بچه ان کاریش هم نمیشه کرد با اسباب بازی های هم بازی میکنن میگیرن .ولی خیلی مریضی سختیه ،یه شب گریه کرد به زور خوابید ،از پریشب هم تب داره جوری که با استامینوفن کنترل نشد و....دیروز بردمش دکتر گفت دهنش زخمه دانه زده ....یکماه من روی این بچه کار کردم جان بگیره با یه ویروس فوت شد ....بعد میگن ضعیفه ،دخوب لامصبها تا میاد جان بگیره شما یه ویروس جدید میندازید وسط .
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
دلم گرفته مثل هر شب ، شوهرم از وقتی فهمید که دکتر گفته پسرم مغزش آسیب دیده بخاطر بیماری و کلا امید به آینده نداد وحرفای خوبی نگفت کلا میگه خدا نکنه ولی این بچه مهمون ماست بالاخره یه روزی میره چندباری گفت خیلی جیگرم خون شد اصلا من به این قضیه فکر نکرده بودم و فکر نمیکنم ولی خب همه اش باز فکرم میره به حرفای شوهرم و حالم بدتر میشه خیلی وابسته ی پسرم شده ام همه اش به خدا میگم کاش کلا از اول نمی‌دادی این بچه رو چطور چندسال نمی‌دادی ازاین به بعدم نمی‌دادی بالاخره از پرورشگاه یه بچه رو می‌گرفتیم و به فرزندی بزرگ میکردیم واسه تنبیه کردن ما دادی خیلی با خدا حرف میزنم ولی هیچ جوری آروم نمیشم چرا بعضی بیماری ها درمان نداره متنفرم از همه دکترا از همه دارو ها حالم از هرچی دارو دکتر بهم میخوره وقتی چشمای پسرمو نگاه میکنم که بهم نگاه نمیکنه یعنی کلا بیناییش خیلی خیلی خیلی کمه درحد نور کم شایدم نور و هم نتونه ببینه اصلا واکنشی به نور هم نشون نمی‌ده با صدا دنبال می‌کنه و سرش رو میچرخونه نمی‌دونم باید چیکار کنم ادامه داره