خانما دلم گرفته 😭
ای شوهر بیشعورم چقدر بی غیرتی چقدر بی انصافه 😓

من الان سه ماهه متوجه شدم سرطان دهانه رحم دارم و هر ۱۰ روزی یه بار میرم شیراز فاصله شهر ما تا شیراز ۶ ساعته و با اتوبوس میرفتم شوهرم می‌گفت من نمیتونم مرخصی بگیرم اگه مرخصی بگیرم حقوق ندارم و حرف چرت و پرت منم بچم میزاشتم پیش مامانم میرفتم بیمارستان هنوز که هنوز هست دارم میرم 😭

حتی خانواده اش میدونستن حتی به من نمیگن تو بهتری من پول نداشتم پول امپولام نداشتم پول دارم هام نداشتم همش شب بچم از گشنگی می‌خوابید من شبا خواب نداشتم
خودش سر کار بود من خونه
نون شب نداشتیم بخوریم
خانواده اش نمیگفتم تو چیزی لازم داری یا نه اصلا اینش به جهنم نمیگفتم تو اصلا کی میخای بمیری 😭

الان امروز متوجه شدم خواهرش زیر گردنش ماده درآورده و دکتر بهش گفته باید نمونه برداری کنه شوهرم بخاطرش مرخصی گرفته ببرش شیراز من هیچی نگفتم گفتم اشکال ندارع وای از ته قلبم سوختم 😭😭
چرا من که زنشم برام کاری نکرد ولی خواهرش ...
واقعا حالم بده شبا از درد از غصه خواب ندارم دلم برای بچم کبابه 😭😭

۲۱ پاسخ

عزیزم اهمیت نده اینجوری خودت داغون میشی فکرشو نکن ب حق حضرت زهرا زودزودخوب بشی 😘

انشالله خدا به حق دل شکسته ات به دلت نظر کنه زود خوب شی

مطمئن باش خدا جواب کارشو میده ولی حرفتو بزن
بگو الان خواهرتو بردی حقوقت کم نمیشه
مطمئن باش همین خواهرشم که اینجور شده از کارهای شوهرته

انشالله ب حق امام حسین زود خوب شی دغدغه اینو دیگه نداشته باشی . شوهرتم کارش واقعا اشتباه بوده اگه میدونی میفهمه ب روش بیار اگر ن کلا بیخیال باش خدا جای حق نشسته

اشکال نداره گلم.انشاءلله شماشفابگیری.

تا حالا گفتی بهش مرد بی انصاف خیلی حق داری شما خیلی قوی هستی تنهایی تو شرایطی که بیشتر از قبل می خوایش اول میگم گریه کن خودت خالی کن جلوش چرا نمیگی بگو

خداااایا غصه نخور انشالله ک خوب میشی از امام رضا کمک بخواه بی جواب نمیزارتت...شوهرتم واقعا نمیدونم چی بگم حق داری انشالله سرش ب سنگ بخوره ....

چند تا بچه داری

انشاالله بلا دور عزیزم خدا کمکت کنه میگم چت بود چه علائمی داشتی چتو فهمیدی سرطان هست

عزیزم اشکالی نداره غصه نخور دیگه بعضی مردا هستن خانواده خودشونو میگن مهمه ولی آخرش نمیدونن این زنه ک براشون میمونه
انشالله ک بهتر میشی امیدتو ازدست نده به فکر خودت باش از مردا چیزی به آدم نمیرسه

عزیزدلم
غصه برات سمه
خدای تو هم بزرگه
انشالله خوب میشی

عزیزم واست ناراحت شدم خیلی ولی قوی باش بخاطر خودت و بچت تو ب هیچکس نیاز نداری خودت از دس خودت بر بیا تا ی بچه افسرده نداشته باشی ک جوش اونم خودت باید بزنی ن هیچکس دیگ

اخ خدا به دلت صبر بده
به وجودتم سلامتی
خواهرش مجرده؟!؟

میتونی بچه دار بشی ی اقوام بچه نداره و این مشکل داره دلم کبابه و اینکه خداروشکر ی بچه داری و این مشکلت قابل حله گور بابای شوهرت حتما بهش گله کن ب خواهرش هم گله کن

آه دلت گرفتش عزیزم
به خوشی ک نرفته
خدا انشاءالله شفا و سلامتی شمارو بده و محتاج نامرد جماعت نکندت

بمیرم خواهر برات انشالله خوب بشی این بیماری بره برا شوهر نفهمت

الهیی عزیزم.ان شاالله به حق امام زمان زودتر شفا بگیری.خدا کنه هیچ بنده ای محتاج بنده ی دبگه ای نباشه

ایشالا زودی خوب شی عزیزدلم

الهی بگردمم عزیزم دکترا چی میگن.به حق حضرت فاطمه که خوب بشی لی

عزیزم خیلی واست ناراحت شدم واسه مشکلی که برات پیش اومده ایشالا زود خوب شی هر کسی خدایی داره همه چیو بسپار به خدا شوهرت خیلی بی رحمه تو رو با این شرایطت درک نمیکنه

بمیرم برا دلت...من نمیدونم ای مردا چشونه،لج میکنن کلا خنگن

سوال های مرتبط

مامان مانا مامان مانا ۱ سالگی
شما با دخالت های از روی محبت دیگران چه کار میکنید؟ ما اومدیم شیراز خونه ی خواهر شوهرم. صبح که پاشدیم بهشون گفتم بچه ساعت ۳ تا ۵ می خوابه. اگه میخواهیم بریم بیرون ساعتشو تنظیم کنیم که به خواب بچه نخوره. دیگه نهار درست کردن و خوردیم و یه چرتیم آقایون زدن پاشدن راس سه گفتن بریم پاساژ. من گفتم شما برید من و بچه خونه میمونیم که بچه هم بخوابه شمام راحت برید بگردید. هی اصرار اصرار که بیاید بچه رو بغل میگیریم و نیاین کوفتمون میشه. گفتم اینجوری هم بچه اذیت میشه هم ما هی میخواهیم بغلش کنیم. تهران هم پاساژ زیاد داره من به دلم نیست شما برید بچه هم تخت میخوابه اصلا چیزی نمیفهمه. باز اصرار کردن گفتم اگه به خاطر من میگید من اینجوری راحت ترم. خواهر شوهرم گفت نه شما به خاطر من بیاید. آخر گفتم چرا من باید کاری بکنم که نمی خوام!؟ لطفا انقدر اصرار نکنید. آخرم با حالت ناراحتی رفتن بیرون منو پسرم موندیم خونه. بچه هم فوری خوابید
حالا امیدوارم ناراحتیشون کش پیدا نکنه. با سیاست حرف زدنم اصلا بلد نیستم
مامان مهراد مامان مهراد ۱ سالگی
اینقدر مامانم تو تربیت پسرم دخالت کرده که دو تربیتی شده یعنی پسرم تا مامانم رو میبینی اخلاقش 180 درجه تغییر می‌کنه چون مامانم تا هر کاری می‌خوام بکنم با بچم میگه نکن بذار خودم انجام بدم بذار اینکار کنم نمی‌ذاره اصلا تصمیم بگیرم راجب کار های بچم فقط هی منو بد می‌کنه تو چشم بچم

مثلا امروز سینی رو کابینت بود پسرم با دست می‌تونه تکون بده تا دست پسرمو گرفتم پسرم گریه و جیغ و خودشو بزن و ب در و دیوار مامانم هی میگفت ولش کن کاریش نداشته باش منم عصبی شدم پسرمو بردم تو اتاق گفتم دخالت نکن تو کار من
من اگه بخوام بچه مو هم بکشم نباید دخالت کنی میگه اگه من دستشو اینطوری می‌گرفتم که دعوا می‌کنی اگه من بخوام بزنمش که دعوا می‌کنی گفتم مامان نباید دخالت کنی عجبا

ب جای این کار ها تا میبینی پسرم حرفمو گوش نمی‌ده بهش بگو برو ببین مامانت چی میگه حرف مامانت رو گوش

مثلا بچمو پیش باباش تنها می‌ذارم میگه وای چرا تنها گذاشتی ی وقت کاری نمیکنه
بهش میگم باباشه دشمنش که نیست

در کل نمیذاشت من درست تربیت کنم یه هفته دور بودم پسرم خوب بود امروز با دیدش اخلاقش عوض شد

منم امروز هم پسرمو آدم کردم که بفهمه حرف کیو گوش کنه

هم ب مامانم یاد دادم دخالت نکنه