خانما حلال کنید تاپیک قبلی نتونستم جواب همتونو بدم هنوز درد دارم ولی همه ی پیاماتونو خوندم خیلی ممنون از تبریکاتون ❤️❤️❤️
خب از تجربه زایمانم بگم که میخواستم طبیعی بیارم من ۳۹ هفته و۳ روز رفتم بیمارستان گفتم هیچ علائمی ندارم ازم ان اس تی گرفت گفت توش علائم درد دیده میشه بستریت میکنیم من تا شوهرم بیاد مدارک بیاره من ساعت پنج رفتم داخل بستری شدم از همونجا شروع کردن سرم وصل کردن و آمپول فشار زدن معاینم کردن کلا یکسانت و نیم بودم من از دوسانت به بعد دردام شروع شد

ادامه ی تاپیک
اصلا تا تجربه نکنی توصیف اون دردا سخته یعنی الانم که تجربه ش کردم بازم دردکی از اونموقع ندارم چون توی موقعیتش میتونی بفهمی که چقدر سخت گذشت من تنها تو یه اتاق شروع کردم به ورزش و توپ داشتن بعد خونریزی کردم هعی هرکی میومد یه معاینه میکرد میگفت هنوز همونی من داد میزدم گریه میکردم توروخدا به دادم برسید میومدن میگفتن خانم همینه دیگه زایمان درد داره خلاصه بخوام از ساعت به ساعتش بگم اندازه سالها برام گذشت دکتر اون شیفت امد گفت نه پیشرفت کردی سر بچه نشسته تو لگن راستی من همه چیم برای زایمان طبیعی خیلی خوب بود مخصوصا لگنم ولی به دروغ میومدن میگفتن پیشرفت کردی دکتره گفت تا شیش صبح زایمان میکنی ولی صبح شد من بازم زایمان نکردم امدن هعی معاینه کردن هعی شیفتا عوض میشد ادم جدید میومد نظر میداد یکی میگفت پنج سانتی یکی میگفت نه کجا پنج سانته سه سانته راستی من آمپول اپیدورال هم زدم کلا تاثیرش دوساعت بود بعد دردام دوباره شروع شد حتی بیشتر من رو بردن یه اتاق دیگه دیگه اونجا دردام کلا ول نمیکرد هعی میگفتم یه ساعت به من بگید یکی یه گوشی بیاره میخوام بگم همسرم بیاد منو ببره سزارین میومد میگفت نه دختر خیلی خوب پیشرفت کردی وسط گریه و ناله هام مامانم یهو آمد دیگه نابود شدم مامانمو دیدم گفتم دارم میمیرم مامان اونم گفت چرا یه خبر ندادی حالت اینقدر بده گفتم توروخدا مامان برو بگو ببرنم سرازین مامانم میرفت صحبت میکرد میگفتن نه سزارین نداریم اینجا اصلا گفتم مامان زنگ بزن شوهرم بیاد همسرم فکرمیکرد من تو خواب خوشم نمیدونست از همون موقع بستریم درد میکشم گفت فکرکردم وقتی زمان امدنش بشه تو دردت میگیره دیگه اون منو دید حالش خراب شد

ادامه ی تاپیک ۱
ولی نزاشتن بمونه رفتش ساعت تقریبا فکرکنم سه یا سه و نیم شده بود دیگه دکتر سزارین امد بالا سرم معاینه کرد گفت به ماما که اینو چرا تاالان نگه داشتید این اصلا پیشرفت نداشته کلا چهارسانت باز بودم خلاصه گفت اماده ت میکنیم برای سزارین گفتم دکتر توروخدا هرکاری میکنی تمومش کن فقط ...

مهم اینه که امیر حیدر جوحو تو آغوش مادرشه😍

عزیزم قدم نو رسیده‌مبارک

زایمانت چق شبیه من بوده🥲🥲

الهی عزیزم کدوم بیمارستات بودی خدا ازشون نگذره بازم برو شکربه جا بیار قربونی بده بچت سالمه خداروهزارمرتبه شکر

الحمدلله به سلامتي گذشته مباركه عزيزم 🥹

دقیقا از یه جایی به بعد یه دردهایی داره ک دلت میخواد بمیری ولی دردا تموم شه🙃

وای گودو خوشبحالت عزیزم چند هفته بودی

ب سلامتی عزیزم چ سخت این همه دارو اینا بخور آخرشم چ سخت

عزیزممم سزارین شدی پس‌🥹