۴ پاسخ

آره واقعا قبلا ۶۵ کیلو بودم مامانم همیشه میگفت وای چاقی وای لباس عروس گیرت نمیاد الان شوهرم از دست حرفام خسته شده چون همش میگم چاقم برم معدمو عمل کنم

اره واقعا اعتماد بنفس از همون خانواده ادم میگیره... من دیدم واقعا به چشم مثلا حالا دختری زشت بود مامانش اصن ی جور تعریف میکرد ازش یا یه جور پرو بال میداد‌ دختره واقعا اعتماد بنفسش میرفت بالا و به همه جا هم رسید... ولی برعکس دختری رو دیدم ک واقعا توی زیبایی چیزی کم نداشت. فقط قدش کوتاه بود خانوادش بها نمیدادن بهش. چه قدر افسرده شده بود حس کم بهش دست میداد. بنده خدا عروسیش رفتیم اینقدر خوشگل شده بود همه تعریف میکردن ازش. خودش شاخ دراورده بود

بله عزیزم

آره عزیزم خیلی تاثیر داره رفتار والدین
حالا منم ۱۶۵ قدم
ولی تو خانواده مون کوتاهترینم
برای همینم اینقدی که قدکوتاهیمو مسخره میکردن، من همیشه حس میکنم خیلی قد کوتاهم

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۲ سالگی
دختر من تازه ۲ سالش شده و چند وقتیه خیلی خیلی لچباز و یک دنده و بهونه گیر شده من قبلا خونده بودم ک سن ۲ تا ۳ سالگی سن همین چیزاس و سعی میکنم همه چیو بزاشتوضیح بدم و تا جایی که میشه سخت نگیرم
اما نمیخوامم سبک تربیتیش طوری باشه ک هرچی دلش خواست رو بتونه با گریه به دست بیاره
الان ک دارم برات اینارو مینویسم یک ساعت پیش ساعت خوابش بود ( از ۷ صبح پاشده بود) میدونستم سیذه بازیشو کامل کرده و مشکلی ندازه اما اصرار داشت از اتاق خواب بیایم بیرون و بریم تو اتاق بازی
منم مقاومت کردم که شروع کرد به گریع کردن اهمیت ندادم ( چون نمیخواستم حس کنه من با گریه تسلیم میشم ) ولی انقددددر گریه کرد ب هق هق افتاده بود و یه کم دیگه نزذیک بود استفراغ کنه بغلش کردم اومدم بیرون از اتاق تو بغلم خوابید 🫤🫤🫤😔😔😢😢😢
بماند ک یک ساعت خودم اشک ریختم ک چقد سنگ دلم مگه از من چی میخواست بماند ازعذاب وجدانی ک ولم نمیکنه اما سوالم اینه پس کی باید جلوی اینحور رفتاراشون وایسیم ؟ من هر وقت بخوام ایستادگی کنم دخترم دقیقا تا مرز استفراغ از شدت گریه پیش میره
مامان نینی و تودلی مامان نینی و تودلی ۱ ماهگی
وااااای دارم دیونه میشم از دست این استادااااا
ی ترم با این بارداری و سختی رفتم و درس خوندم واحد برداشتم
بعد طرف گفته ک تو تو کلاس اصلا فعالیت نداشتی و..
بهشم گفتم ک من باردارم و بیشتر گوش میدم و شنونده هستم و..
درسشم وحشتناک سخته
انقدر ک سخته ک این ترم فقط نهایتا ۷ نفر سر کلاس بودیم
منم اشتباه کردم این درس رو با این استاد برداشتم
استادشم زن هست دیگ باید همجنس خودشو درک کنه و بارداری و سختی چیه
تو گروه بهش پیام دادیم ک حداقل یکم کن من باردارم و بچه کوچیک دارم
اون یکی هم دو تا بچه شیر ب شیره داره ک واحداش مونده از برنمیداشت دیگ میخوزد ب بازپذیری و..
حالا هر کس ی مشکلی داره
نوشته من تمام کتاب رو درس دادم و امتحان هم از تمام کتاب هست
الان چیکار کنیم ب نظرتون برم امتحان بدم یا ن؟
۲ شنبه امتحان دارم
ولی خداشاهده تو این یک هفته فقط ۱۰ صفحه خوندم اونم انقدر سخته و فراره اصلا تو ذهن نمیمونه
اگ بذارم برای تابستون با دوتا بچه میشه درست خوند و امتحان داد ؟؟؟؟
میترسم هم برم هم دوست ندارم بذارم برای تابستون
خیلی استرس دارم هر چی میخوام بخونم از بس مطالب سخته فرار میکنم