۴ پاسخ

عزیزم همه مادر شوهرا این جورین خودتو ناراحت نکن من خودم کلی از دستشون کشیدم
بنظرم رابطتو باهاش کم کن این جوری آرامش بیشتری داری

شما عروس بزرگین؟؟

رفتی اونجا کاملا ساکت باش محلشون نده بچه ات که بزرگتر شد بزار با باباش بره خودت نرو بهنرین کار بی محلیه

چون حسودیتو میکنه و توی جنگ باتو هست حتی توی تنهایی هاش
تنها راهکار دوری ازش هست

سوال های مرتبط

مامان علی🧸 مامان علی🧸 ۲ سالگی
دیشب پریود شدم و اصلا نخوابیدم در حدی که با ژلوفن و دیکلوفناک یهخورده دردم اروم و خوابیدم
صبح با چشای پف کرده بیدار شدم از بس شب قبل گریه کرده بودم
به شوهرم گفتم مراقب علی باش یخورده من خسته م
برعکس هر روز که تا لنگ ظهر میخوابید پاشد لباساشو بپوشه بره مغازه ش که یه وقت مراقب بچه نباشه
بعد داشتم برا پسرم پنکیک درست میکردم گفتم مراقبش باش تا اماده ش کنم
بچه رو به امان خدا ول کرد پسرمم محکم رو کاشی لیز خورد افتاد بعد برگشته میگه مگه خودت مراقبش نیستی خب احمق من دارم صبحونه شو اماده میکنم
اینا به کنار وقتی بهش گفت بهش بده بخوره من دراز بکشم گفت بلد نیستم نمیدونم چطوری میخوره
کلا تو هیچکاری کمک نمیکنه هر چی ازش میخوام میگه بلد نیستم
من دیگه واقعا تنهایی از پس بچه م برنمیام خیلی شیطونه و همه کاراش با خودمه مدام هم گریه میکنه و یه چیزی میخواد
بابا فقط موقع غذا و خواب خونه س بقیهشو فراریه مبادا بچه رو بگیر
همشم تقصیر اون مادرشوهرمه وقتی بچه م کوچیک بود تا پسرش علی میگرفت زود میقاپیدش مبادا پسر نازنینش اذیت بشه
اینقدر ازش کفری ام دلم میخواد تیکه پاره ش کنم
هر یه مدت یه بار سر این موضوع دعوا داریم اصلا هم ادم نمیشه جالبه اون بود ‌که بچه میخواست اون وقت الان همش ازش فراریه
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۱ سالگی
سلام شب همگی بخیر شادی .بچه ها من معمولا سعی میکنم پسرم رو هر روز ببرم بیرون از خونه چون تو خونه همبازی نداره و خیلی کسی رو هم ندارم واس رفت و آمد و همش نگرانم دلش بگیره تو خونه واینکارو معمولا غروب که آفتاب میره انجام میدم چن تا پارک نزدیک خونمون هست هر روز میبرمش یه دونه از اون پارک ها ولی الان چون دست شوهرم شکسته بیشتر خریدها رو خودم انجام میدم امروز صبح چن تا چیز میخاستم که علی رغم میل باطنیم مجبور شدم برم بیرون چون صبح ها خیلی گرمه همه کارامو کردم و با پسرم رفتیم فروشگاه تو کالسکه میزارمش موقع برگشت از فروشگاه احساس کردم که یه ماشین دنبالمه از کنارم رد شد و یه حرف زشت زد ولی کلا مانتوم خیلی بلند بود و گشا.د جلوش هم خودم دکمه زدم از بالا تا پایین آرایشی هم جز ضد آفتاب نداشتم از جلوم رد شد اون حرف بد رو زد و رفت توقف کرد جلوتر تا من برسم بهش موقعی که رسیدم یه چیز بدتر گفت منم گفتم گمشو عوضی با عصبانیت بعد اونم گفت پیاده میشم فلان کارو میکنم آبروتو میبرم به درد نخور من دیگه جوابشو ندادم چون بچه باهام بود خیلی ترسیدم و باترس ولرز خودم رو رسوندم خونه غروب هم پسرمو پارک نبردم مطمئنم که اگه بچه نداشتم یه بلایی سرش میاوردم یه بار دیگه هم بچه نداشتم یه همچین چیزی پیش اومد و من برای شوهرم تعریف کردم بعدش به شدت پشیمون شدم چون حساس شده بود شما اینجور مواقع چکار میکنید واقعا من هیچ چیزی واس جلب توجه نداشتم قیافمم معمولی نه خشگل به نظرم و این روزا داغون و خسته
تا حالا پیش اومده براتون؟
مامان delin مامان delin ۲ سالگی
دیروز مهمونی بودیم خونه مادرشوهرم همه همسرمم دعوت بودن بعد یه بچه سه ساله داره یه دختر ۲۰ ماهه .... دلین خیلی رو وسایلش حساسه یعنی اسباب بازیاشو میشناسه بعد پسره امد اسباب بازی دلین و از دستش کشید و دلین و هولش داد عقب 🙂 من داشتم از دور نگاه میکردم دلینم سعی کرد ازش پس بگیره بعد برگشت سمت من منم دست دلین و گرفتم گفتم الان میریم پس میگیریم وسیلتو رفتم با مهربونی بهش گفتم داداشی چرا دلین و هول دادی اون از تو کوچولو تره ماشینشو بده بهش باهم بازی کنید بعد یهو مامانش امد گفت چرا از دست بچم میگیری این الان تو دوره لجبازی بچه تو نمیفهمه و بچه من تو سنیه که میفهمه اصلا ما از این به بعد جایی که دلین باشه نمیایم منم جواب ندادم ولی تو دلم گفتم به جهنم والا نیا مگه من عاشق قیافتم .....ولی حالا خدایی این رفتارش درسته دختر من از الان همش بهش میگم باید وقتی وسیله ایی برای تو نیست از صاحبش اجازه بگیری حتی وقتی میخاد دست بزنه به قمقمه اب عمه اش صداش میکنه دست نمیزنه