#مشورت
دیشب با همسرم دعوا کردیم حتی کار ب فحش و کتک کاری هم رسید و حرفای بدی گفت
من برخلاف قبل ک بیشتر سکوت میکردم ایندفه چون خیلی عصبانی و ناراحت بودم قشنگ خودمو خالی کردم و هرچی تودلم جم کرده بودم گفتم بهش بعد اونم مث همیشه ک عصبانی میشه و ظرفارو میشکنه رفت تواشپزخونه ی ظرف پلاستیکی رو محکم کوبید زمین و شکست منم گفتم جمع نمیکنم وای ب حالت اگ تیکه های شکسته ب پای بچه بره بعدم اخرشب گلی ک برام روز زن خریده بود و توگلدون گذاشته بودم پرت کردم بین ظرفای شکسته و خوابیدم
فقط ایندفه زیاد گریه نکردم و مث قبلنا ک از شدت گریه قلبم درد میگرفت ایندفه اینطور نبود حتی ناراحتیمم مث قبل نبود فقط از زندگی ناامید ناامید شده بودم
امروز عصر ک از سرکار اومد بغلم کرد و عذرخواهی کرد منم گفتم اشکال نداره و اشتی کردم ولی بازم ازحرکتش خوشحال نشدم با اینک اون قبلا هیچوقت اشتی نمیکرد و تامدتها باد میکرد خودشو
خلاصه ک انگار بیحس شدم ن دعوا زیاد ناراحتم میکنه ن اشتی خوشحالم میکنه
الان افسردم یا اینقدر قوی شدم ک دیگ اینچیزا برام مهم نیست
شماهم همچین حسی رو تجربه کردین؟؟

۳ پاسخ

همون بهتر که گریه نکنی گریه نکنی زودتر میان آشتی می کنن

جلو بچه دعوا کردین؟

داری یواش یواش قوی میشی
گریه نداره که دعوا ممکنه بین هر زن و مردی پیش بیاد
قهر نمونید خیلی بهتره

سوال های مرتبط

مامان شیدا مامان شیدا ۱ سالگی
خانما سلام

درمورد تایپیک قبلیم بهتون بگم‌.


که من تو این ۶ سال ازدواج همیشه مث زن های ک بیوه هستن بودم .
وقت دکتری برای خودم و بچه هام خودم بودم قبلا شوهرم کارش طوری بود ک نمیشد همراهمون کنه، والان هم ک باز وقت داره اصلا وقت نمیزاره یه بار همرام بیاد دکتر

دخترم همش بغلم، چه تو خونه چ بیرون خسته م میشه با دوتا دختر برم دنبال کاری ، وهمیشه همینطوره ،
همیشه غبطه میخورم ب خانومایی ک شوهراشون بهاشونن، و بچه هاشون هم بغل میکنن .
دیشب از دکتر برمیگشتم .خونه مرتب نبود.
اونم با دوستاش بیرون بود وقتی برگشت رفت برا آماده کردن قلیون منم بچه بغل ، داشتم وسایل جمع میکردم .
خسته م بود دعوا راه انداختم اونم بیشترش کرد با دلارام دختر بزرگترم دعوا کرد ،گوشیش ازش گرفت حرفمون بالا گرفت حرف های بدی زد .
ومن فقط بهش گفتم خوشبحال زن برادرش ، ک اون همه کار برای خانمش میکنه .

البته اوت یه پسر داره و یه دختر ولی من دوتا دختر دارم .
من دیابت هم دارم خودم زود ب زود عصبی میشم
و فک میکنم شوهرم برا این بهم توجه نمیکنه ک دوتا دختر داریم .
ناشکری نمیکنم من اصلا .
خیلی خسته م
از زندگی با این مرد
مامان 🧸دوقلوها🧸 مامان 🧸دوقلوها🧸 ۱۵ ماهگی
پارسال همچین شبی من توی بیمارستان بستری بودم ک صبح زود عملم باشه دوستم و مادرم اون شب پیشم بودن و گرم صحبت با دوستم بودم نیم ساعتی میشد ک همینجور حس میکردم لباس بیمارستانم خیسه و ازم آب میاد ولی توجهی نکردم ولی بعد از حدود نیم ساعت یا یکساعت دیدم شدت آب داره بیشتر میشه و بلند شدم از تخت اومدم پایین ک ببینم چم شده و بله!!!قل کوچیکه عجله داشت و کیسه آب رو پاره کرده بود و من ساعت۱:۴۵ با درد طبیعی سزارین شدم
همه اینارو ک گفتم خیلی عالی بود و سریع گذشت سختیا و روزای بد من از وقتی شروع شد ک اومدم خونه خیلی بد بود اولین بار بود خونمون شلوغه و رفت و آمد زیاده درسته زنی ک زایمان کرده نباید تنها گذاشت ولی نه اینکه مث کاروان سرا آدم بیاد و بره یا با یه حرف ساده بی منظور ناراحتت کنه!متنفرم از اون روزا حاضرم پنج سال از عمرم کم بشه اون روزا یادم بره
تحمل اون شرایط رو نداشتم و خودم کم کم تلاش کردم بتونم از دوماهگی بچها تنهایی زندگیم رو بچرخونم این بین مادرم و مادرشوهرم خیلی کمکم کردن حتی تا هنوزم کمکم هستن ولی خودم رو از اون روزای وحشتناک نجات دادم و الان دوتا پسر یکساله دارم خدایا تحمل همه مادرا رو زیاد کن خدایاشکرت😭🤲🏻❤️
مامان دلـوین🎀 مامان دلـوین🎀 ۱۷ ماهگی
خانوما کیا بچه شون مثل دختر من ب صدا خیلی حساسه.باید چیکار کنم.از اولش ب صدا حساس بود اصلا تو سروصدا نمیتونست بخابه ولی همین ک ساکت میشد میخابید.الانم همینجوریه تازه بدتر هم شده.دیشب رفتیم بیرون با دوستامون دلوین چون نمیتونست بخابه حسابی گریه کرد و منو باباشو اذیت کرده.بغل باباشم نمیره اینجور وقتا فقط میچسبه ب خودم الان کل بدنم درد میکنه بخاطر دیشب ک دلوین همش بغلم بود و سرپا بودیم.ولی بچه دوستمون ن اذیت کرد ن چیزی تو همون سروصدا هم خابید.
یک هفته تمام امتحان کردم ک مثلا تو سروصدا بخابه عادت کنه تلویزیون روشن گذاشتم اهنگ پلی کردم براش ولی اصلا نخابید و همش گریه میکرد ولی ب محض ساکت شدن خونه شیر میخوره و میخابه.کلافه شدم دیگه.وقتایی ک خابه نمیتونم هیچکاری انجام بدم ک نکنه سروصدا بشه و بیدار شه وقتاییم ک بیداره نمیذاره هیچکاری کنم اینقد میچسبه بهم.ن میشه جایی رفت ن مهمون دعوت کرد.حالا فرداشبم مهمون دارم واقعا دیگه کلافه شدم از دستش.دلوین کلا خابش خیلی خیلی کمه اون بیست دقیقه نیم ساعتی هم ک روزا میخابه با ید سکوت مطلق باشه.صدای پشه بیاد بیدار میشه.