از وقتی مامانم رفته تنها شدم دخترمم ک سرما خورده بود بیمارستان بستری بود
خیلی افسرده شدم ارزوی همین لحظه هارو داشتم ک ب دنیا بیاد لذت ببرم ولی خودم اصلا حال روحیم خوب نیست🥺

۷ پاسخ

الان بچت مرخص شده بهتره حالش

منم همینطوری بودم همش گریه می کردم . الان یک ذره بهتر شدم

گلم بخودت سخت نگیر بچه داری همینه همه ی این روزا میگذره ولی تو کم خودتو اذیت کن🥰

واقعا خیلی سخته
منم استرس رفتن مامانمو دارم
ولی باید قوی باشیم
بچه هامون مادر قوی و‌شاد میخوان🫠

منم از وقتی باردار شدم حال روحیم بده هر چند خود ب خود بد نشدم باهام بد کردن اما دختر حالتو خوب کن تا ۴۰ روز عادیه اما اگه بهتر نشدی یه دکتر برو

ای جانم عزیزم،مامانتون کدوم شهره

بچه اولته؟ مامانت بیشتر میموند خب

مقالات مرتبط

مهدکودک قبل از مدرسه خوب است
مهدکودک قبل از مدرسه خوب است
واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
آزمایشات نوزادان بستری در NICU
آزمایشات نوزادان بستری در NICU چیست؟
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU

سوال های مرتبط

مامان TIYA🪽✨ مامان TIYA🪽✨ ۵ ماهگی
شبی ک دخترم ب دنیا امد هفت محرم بود وقتی ک ب دنیا امد دادن بغلم انقد خوشحال بود و حس خوبی داشتم اصلا بادم نمیاد چجوری جفتمو دراوردن ولی یادمه ک ب بچه بند ناف آویزون بود بریدنش چقدررررررررررر حس خوب و فراموش نشدنی بود هر لحظه به اون شب فکر میکنم
ساعت دو رفتم بیمارستان پنج و نیم دخترم ب دنیا امد ی بدن خیس و داغ گذاشتن رو بدنم😍😍😍😍🥰🥰
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آریا مامان آریا ۶ ماهگی
دوستان دمای اتاق بچه چجوری باید باشه
هلاک شدم خودم خیلی گرمه تو اتاقش تا شیرش میدم
چ کنم ؟
ولی بیمارستان ک بستری بود از اینجا گرمتر بود اتاقش
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آیلین و دلوین مامان آیلین و دلوین ۵ ماهگی
سلام خانما منم ۲۲ام زایمان کردم ب نسبت سزارین اولم سخت تر بود ودردای بعدش ک واقعا خیلی دردناک تر بود وچندساعته یکم بهتر شدم
وزن دخترمم ۲۹۰۰بود
پمپ درد داشتم ک با وجوداونم بازم درد داشتم داخل بیمارستان ب صورت ملایم ولی از وقتی ک اومدم خونه دردام چندبرابر شدن و ب سختی میتونیم کنترل کنم موقع ادرار هم خیلی سوزش وحشتناک دارم ب لطف سوند 😐
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
سلام وقت بخیر. خانما من امروز سزارین اختیاری شدم . بیمارستان خصوصی. خدا روشکر خوب بود . دردمم خیلی زیاد نیست موقع بلند شدن ی کم درد داشتم ولی قابل تحمل بود. ماساژ شکمم هم بیشتر تو بی حسی بود ولی چند بارم تو بخش اومد ماساژ داد ک ی ذره اذیت شدم ولی اونم قابل تحمل بود. تنها چیزی ک اذیتم میکنه درد کمرم هست ک دائم ب پشت خوابیدم و نمیتونم پهلو ب پهلو شم.
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۷ ماهگی
زایمانم زیاد سخت نبود اگه زورشو داشتم اصلا اذیت نمیشدم..کلا ۴ونیم ساعت کشید پروسه زایمانم..این خیلی خوب بود ب نظرم‌چون خیلیارو دیده بودم‌دوروز کامل درد میکشن و اصلا پیشرفت نمیکنن
اینو حتما ب گوش بگیرین از من حتی واسه طبیعی ام‌برین بیمارستان خصوصی من خیلی خداروشکر‌میکنم‌ک‌رفتم‌خصوصی و ب حرف اینو اون‌گوش ندادم
از هر لحاظ رسیدگیشون عالی بود هم ب خودم هم ب پسرم هم ب همراهام
دونفر همراه داشتم شوهرم و مادرشوهرم ک از لحظه بستری تا ترخصی پیشم بودن
شوهرم از اول تاآخر کنارم بود و موقع دردا کمکم‌میکرد کمرمو ماساژ میداد روی توپ‌کمک میکرد ورزش میکردم موقع زایمان کنارم بود و همش دلداریم میداد قربون صدقم میرف و دلگرمی بود برام..خلاصه ک اون لحظه زور زدنارو ک خیلی اذیت شدم فاکتور بگیریم از بقیه اش خیلی راضی بودم و سریع حالم خوب شد بعد زایمان ..فقط خودم‌مراعات‌نکردم و اومدیم خونه استراحت‌نکردم و دوباره بخاطر زردی پسرم بستری شد تو بیمارستان همش سر پا‌موندم و نخابیدم بخیه هام‌اذیت کرد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سوگندوثناوعماد مامان سوگندوثناوعماد ۱ ماهگی
سلام خوبید بچها ساعت ۵ عصر اومدم بستری شدم دردام شروع شده بود تا ساعتای هفت نیم درد داشتم ک درد شدیدم شروع شد ساعت هشت زایمان کردم ولی اصلا هیچکی پیشم‌نیومد خودم تنها تنها چرا واقعا خداروشکر الان تو‌بخشم هنوز نخوابیدم از دیروز😵‍💫
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نخود👣💖 مامان نخود👣💖 روزهای ابتدایی تولد
دخترم چون سرما خورده بود سرفه میکرد بستری شد بیمارستان
الان وقتی ک شیر میخوره پشت بندش خیلی سرفه میکنه چرا ؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیکا مامان نیکا ۱ ماهگی
دخترم امروز ٨ روزه ک ب دنیا اومده
توی این ٨ روز از لحظه ای ک ب دنیا اومد هر لحظه دارم با داداش اسمونیش مقایسش میکنم
هر شب ک بقیه میخوابن با اشک و ب یاد پسرم شیرش میدم
فکر میکردم ب دنیا بیاد شرایط روحیم خوب میشه ولی خییییلی بدتر شدم
امروز رفتیم دکتر وقتی گف قلبش سالمه جای خوشحالی فقط ب خاطر قلب پسرم گریه کردم
شیر میخوره یاد دلدردای محمد حسینم میفتم
راحت میخوابه یاد کولیک و بیقراری پسرم اتیشم میزنه😔

میگن نباید مقایسه کنی ولی واقعا نمیتونم
عذاب وجدان دارم ، چکار کنم قلبم اروم شه
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۸ ماهگی
سزارین شدم .ده روز ک بستری بود بچه . با شکم پاره و حال ب شدت بددد بیمارستان پیشش بودم الانم دوروزه خونه مامانمم استراحت اصلا نداشتم فردا هم میخام برم
شما چند روز استراحت کردین
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آیهان🩵 مامان آیهان🩵 ۳ ماهگی
#تجربه زایمان 6
بعد رفتن ب بخش تا حالا من درد بخیه دارم ک اصلا نمیتونم بشینم و سر پا وامیستم قفسه سینم درد میگیره ک فکر میکنم بخاطر اون اکسیژن هستش خیلی ازش استفاده کردم ماماها میگفتن از فقط وقتی درد داری استفاده کن ولی من گوش نمیدادم
خلاصه این تجربه من ک ب شدت درد داشتم و همش ب خودم میگفتم گ.وه خوردم بدون درد اومدم بستری شدم چون فقط رفته بودم برای معاینه بیمارستان شهدا دیگ از درد اینکه زود فارغ شم دیدم بستری میکنن خوشحال شدم ولی ب غلط کردن افتادم از رفتار پرسنل یکی دونفر خوب بودن تازه با سفارش های آشنامون ک اونجا بود
خلاصه منم زایمان کردم ولی متنفرم از ان اس تی ای که تا لحظه آخر وصله سرم دست ی طرف معاینه های لحظه ای ی طرف زور زدن ی طرف همه چی وحشتناک بود
و من فقط با ماما همراه. تونستم پیشرفت کنم تاپیک آخر بعدی
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۳ ماهگی
چرا بجه من ب دنیا نمیاد خسته شدم گهواره دیگه منو رد کرده😅😅😅 تاریخ سنو بود ۲۵ شهریور ولی هیچ خبری نیست ک نیست😮‍💨😮‍💨
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان حسین مامان حسین ۷ ماهگی
سلام . خانوما معاینه برای شما هم خیلی درد داره؟ من ک خیلی ترسیدم از روزی که معاینه شدم. خیلییی درد داشت. ۴۰ هفتم کامل شده اما میترسم برم بیمارستان؛ با اینکه قبلا دوست داشتم بچه‌م زووود به دنیا بیاد.🥺
وقتی بستری بشم، همش معاینه میکنن؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سام مامان سام ۶ ماهگی
واقعا اونقدر شدید نبود اما درد داشتم دکترم گفت می‌خوای اپیدورال بشی ک گفتم آره ک آمد از کمرم آمپول زد ولی من حس داشتم قشنگ بعد ی چیزی ب پشتم وصل کرده بودن ک آمپول بیحسی هی ب اون تزریق میکردن شب ساعت12دیگه دردها خیلی شدید بود افت فشار داشتم و همش حس میکردم ک خوابم میاد و از حال میرم حالا بدبختی اینکه خانوادمم فرستاده بودن خونه دکترم خیلی دکتر خوبی بود آمد گفت ورزش کن و دوش بگیر ولی من نا نداشتم پاهام بی حس بود زنگ زدن خانوادم آمدن اما تا بیان من از حال رفته بودم مادرم آمد کنارم دوتایی تو یه اتاق بودیم کمک کرد دوش گرفتم ورزش کردم تا 3صبح تا شدم 6سانت ک دیگه دکتر گفت بیشتر از این نمیشه بمونی آخه 3ظهر کیسه ابمو زده بودن پس قرار شد 6صبح برم سزارین اونهمه درد طبیعی رو کشیدم آخر باید برم سز واقعا حالم گرفته شد ولی از جیغ و داد های ک می‌شنیدم هم میترسیدم چون من اصلا داد و بیداد نکردم واسه همین دکتر و پرستارها خیلی باهام خوب بودن
خلاصه امادم کردن رفتم اتاق عمل وای ک چقدر محیط اتاق عمل آرامبخش تر از زایشگاه بود اصلا وقتی رفتم اتاق عمل آروم شدم ساعت 7.45رفتم اتاق عمل و ساعت 8و 20پسرم دنیا آمد هیچی حس نکردم سر بودم ولی لحظه ک از شکمم برش داشتن فهمیدم دکتر گفت چون آب نداشته چسبیده بود ب رحمم وای وقتی چسبوندن ب صورتم قشنگ ترین حس دنیا بود همش استرس داشتم ک نره دستگاه چون 35هفته بود با وزن 2600ک خداروشکر نرفت باورم نمیشه خدا خیلی بزرگه خیلی بعد اینکه ازم سوند رو کشیدن هم راه رفتم خودم اون همه بیحسی ک من گرفته بودم خوبیش این بود ک ن موقعی ک شکمم رو فشار دادن فهمیدم ن موقع سوند
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان shahan💎mohana مامان shahan💎mohana ۱ ماهگی
نی نی منم دنیا اومد 😍😍😍
ولی خیلی سخت بود خیلی ازیت شدم 🥹🥹
دخترمم خونه پیش مادرشوهرمه هی گریه 😭🥺🥺
مشاهده ۴۱ پاسخ دیگر
مامان آرین مامان آرین ۳ ماهگی
سلام اومدم بیمارستان بستری شدم اونم با پای خودم! دو روز خودمو کشتم با ورزش و پیاده روی روغن کرچک و شربت زعفرون ولی هیچی به هیچی دهانه رحمم باز نیست. دیگ اومدم ک با آمپول فشار دنیا بیارن این بچه سرتقو رو🥲🥺. فقط التماستون میکنم دعام کنید خیلی میترسم خیلی. دوست داشتم خودم با درد بیام ولی گویا قسمت نیست😪
مشاهده ۷ پاسخ دیگر