سلام مامانا کمک لطفا
من با مادرشوهرم اینا تو یه ساختمان زندگی میکنم تا 3ماه پیش قبل از اینکه پسرم رو ببرم کلاس هوش و خلاقیت پسرم جوری بود که خودش تنها میرفت خونه مادرشوهرم اینا با عمه هاش بازی می‌کرد جوری بود ک به زور و با گریه برمی‌گشت خونه یعنی صبح ک چشمش باز می‌شد میرفت اونجا تا به زور برش گردونم اما الان 3ماهه که مثل چسب چسبیده بهم هیچ جا بدون من نمیره تنهایی دیگه بازی نمیکنه همش میگه بیا کنارم حتی تو دستشویی هم میاد دنبالم ن با باباش میره بیرون نه هیچ کس دیگه دیگه دارم خسته میشم از این وضعیت هیچ تایم تنهایی و خلوتی ن با خودم ن با همسرم دیگه ندارم چون پسرم یک لحظه تنهام نمیزاره
شما راهکاری چیزی ندارین ک یکم از این وابستگیش کمتر بشه

از موقعی ک بردمش کلاس اینجور وابسته شد انگار اظطراب جدایی گرفته
نمیدونم چیکار کنم واقعا

قبلا خیالش راحت بوده که شما نزدیکش هستید اما الان فاصله تنهایش با شما بیشتر شده خیالش راحت نیست که شما برمی‌گردید دنبالش یانه اضطراب جدایی گرفته از این به بعد که بردینش کلاس روز اول خیلی زود برید دنبالش بیاریدش خونه کم کم زمان موندن داخل کلاس رو بیشتر کنید تا متوجه بشه اینجا هم مثل خونه مامان بزرگش میایید دنبالش و تنهاش نمیزاری.

من فک کردم پسر من بخاطر داداشش اینطوری میکنه...

من ۴ ساله اینجوریم چون شوهرم صبح تا شب سر کاره

پسر منم دقیقا همینطور بود ولی الان یک ماهه به شدت وابسته شده تا حمام هم نمیزاره برم فکرکنم بخاطر سنشونه صبوری کنیم این دوره هم میگذره

دقیقا مثل پسر من‌را واقعا اینجوری شدن همش میپرسه مامان کجا میری