🌸تجربه سزارین پارت هفتم🌸
خب چند ساعتی بعدم دکتر اومد بالای سرم ازم شرح حال گرفت بهشون گفتم میتونم مرخص بشم گفتن بعد عمل باید ۴۸ ساعت بیمارستان باشی اما اگه به رضایت خودت خواستی ترخیص بشی مشکلی نیست منم به رضایت خودم ترخیص شدم و یک سری داروهاهم گفتن که استفاده کنم الان نمیشه گفت درد ندارم طوری هست که میگیره ول می‌کنه اما قابل تحمله فقط همین پهلو به پهلو شدن نشستن بلند شدن برام خیلی سخته قدم هم که میزنم اصلا نمیتونم کمرم رو صاف نگه دارم
خلاصه دیشب هم حموم کردم و بخیه هام رو باز کردم و شستم یک مقدار بعد حموم دردم زیاد شد که آخر شب بود و من خوابم برد😐😐😐
الآنم شکر خدا حالم خوبه دردی که دارم قابل تحمل هست واقعا چیز وحشتناکی نیست بازم میگم واکنش هر برن فرق میکنه
من از سزارین راضی بودم بازم میگم از زایمان طبیعی بهتره در هر صورت بخوای مادر شی دردش هم باید تحمل کنی،،واسه پسرمم دعا کنید که زود بیاد پیشم سی هفت هفته و سه روز زایمان کردم پسرم کامل رسیده بود چون آبش کم بوده باید زیر اکسیژن باشه فقط پارت بعدی هم در مورد بیمارستان و دکترم میگم

۱ پاسخ

عزیزم حموم نرو بدتر میشی اب صابون زخمو تازه میکنه دردت بیشتر میشه منم زایمانها قبلیم همینکار میکردم این یکی رو سرم شستشو تمیزمیکردم خشک میکردم باند میزاشتم سریع خوب شد

سوال های مرتبط

مامان آهوخانوم مامان آهوخانوم روزهای ابتدایی تولد
مامان مامان🌰💙 مامان مامان🌰💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من🥰
من قراربود ۳۸هفته ۳روز سزارین بشم اما دکترم چون شیفت نبود قرارشد ۳۸هفته۱روز زایمان کنم
روزیکه قرار بود برم بیمارستان از ساعت ۴صبح درد طبیعی شروع شد و همینجوری به اوج خودش می‌رسید داداش تقریبا نزدیک به هم شده بود و ترشحاتم فوق العاده زیاد به رنگ صورتی در اومده بود
دیگه ساعت ۶ رفتم بیمارستان جلو در بیمارستان حس کردم داغ شدم و فهمیدم کیسه آبم پاره شد همینجوری آب داغ ازم میرفت زایشگاه معاینه کردن ۴سانت بودم خیلی درد داشتم شدید
دیگه دکترم اومد چون دیابتی بودم وترشح سبز کم داشتم واینکه کیسه ابمم پاره شد دکترم گفت سری ببرینش اتاق عمل بعدم سزارین اورژانسی شدم نمیتونم بگم درد طبیعی بیشتره یا سزارین ولی برای من طبیعی غیر قابل تحمل بود و سزارین هم سختیش بیشتر موقع بلند شدن از تخت سختم بود وماساژ رحمی دردناک بود و سوند یذره چندش بود😁
در کل سختی هاش به شیرینی اون لحظه که بچه رو میبینی یه دنیا می ارزه
ایشالله همتون زایمان راحتی داشته باشید❤️
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۱ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۳)

بعد از ریکاوری منو بردن بخش و دیگه تا فرداش که مرخصی بشم همونجا بودم. خب طبیعتا زخم سزارین دردناکه و خیلی نمیتونی حرکت کنی اما ساعت به ساعت بهتر میشی. هروقت درد داشتم میگفتم که بیان برام شیاف بزارن که خیلی دردم بهتر میشد. اولین راه رفتن هم خیلی دردناکه ولی قابل تحمله (اابته برای من اینجوری بود و آستانه تحملم بالاست) چندین قدم که برداشتی خیلی بهتر میشی برای همین توصیه میشه روز اول رو بیشتر استراحت کرد اما روزهای بعد سعی کنید راه برید تا کم کم بهتر بشید. بدی سزارین همین جای عمل و بخیه است که مدتها راحت نیستی و برای بلند شدن و نشستن یا پهلو به پهلو شدن خیلی اذیت میشی. من متاسفانه پمپ درد نداشتم چون از قبل هماهنگ نشده بود و برای زایمان طبیعی بدون درد (اپیدورال) برنامه ریخته بودم. ولی درخواست شیاف میدادم و مدام برام شیاف میذاشتن و بهتر میشدم.

برای عمل سزارین حتما درنظر بگیرید که باید بعدا تو خونه کمکی داشته باشین. من اگه همسرم و مادرم پیشم نبودن، با این زخم سزارین عمرا میتونستم کارام رو انجام بدم. اوایل انقدر سخته بلند بشی که خیلی طول میکشه. مثلا بچه گریه میکنی تا بیای بلند بشی که بغلش کنی خیلی زمان میبره حتما باید کسی باشه که بهتون کمک کنه. تا مدتها جای بخیه درد داره. در مقایسه با زایمان طبیعی که بعدش راحتی و میتونی همه کارات رو خودت انجام بدی. این شرایط رو حتما درنظر بگیرید.
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 ۲ ماهگی
🌸تجربه سزارین پارت پنجم🌸
همون موقع به خانم پرستار گفتم و اومدن دوتا شیاف هم برام گذاشت تا ساعت چهار اینا که وقت ملاقات تموم میشد با خانواده ام سرگرم بودم در اون حین بیحسی ام کامل رفت وقتی همه رفتن دردم شروع شد اما اونقدر که میگفتن و شنیدم بودم زیاد نبود واسه من مثل درد پریودی بود اما من پریودی های دردناکی هم داشتم خلاصه درد غیر قابل تحملی نبود با شیاف و سرمای که بهم وصل میکردن من اوکی بودم.خب شاید ساعت ده شب و باید یک چیزی میخوردم و از تخت میومدم پایین که قسمت سخت سزارین از نظر من فقط اون لحظه ای بود که خوابیده بودم و باید مینشتم لبه تخت این خیلی واسم سخت بود خلاصه با کمک همراهمیم بلند شدم نشستم لبه تخت یکم بابونه و نبات خوردم پرستار اومد سوند رو خارج کن اصلا درد نداشت سوزش هم نداشت من چون از وقتی از اتاق عمل اومده بودم تکون نخورده بودم و کلا به پشت دراز کشیده بودم موقعی که تکون خوردم و نشستم خون ریزی کردم همین باعث شد شکمم رو فشار بدن چون به دکترم سپرده بودم تو بیحسی انجام بدن که همین کار رو هم کرده بودن اینو یادم رفت بگم موقعی که میخواستم برم پخش از ریکاوری اونجا هم شکمم رو فشار دادن درد نداشت موقعی هم وارد پخش شدم فشار دادن چون هنوز بیحسی داشتم اونم قابل تحمل بود خب داشتم میگفتم چون خون اومد ازم پرستار چند بار شکمم رو فشار دادم خب واقعا دردناک بود اما چند ثانیه فقط دردش میشد
مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۳ ماهگی
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 ۲ ماهگی
🌸تجربه سزارین پارت سوم🌸
خب رفتم داخل یک اتاق و قرار شد تا صبح اونجا باشم با مادرم اینا تماس گرفتم که ساک پسرم رو آماده کنن و همراه با وسایل خودم فردا صبح بیارن بیمارستان،اون شب اصلا نتونستم بخوابم از استرس و فکر و خیال شاید یک ساعت خوابیدم اونم مثلا یک ربع یک ربع تا صبح چندین مرتبه ضربان قلبم پسرم رو چک میکردن و نوار قلب میگرفتن خلاصه اون شب هرطوری بود گذشت و صبح شد فردا صبح ساعت ده صدام کردن که برم واسه عمل خیلی استرس داشتم همین که وارد اتاق عمل شدم اشکام میومدن اینم بگم واقعا کادر اتاق عمل خوب بودن و خوش اخلاق و بهم روحیه میدادن مخصوصا دکتر خودم و دکتر بیهوشی اتاق عمل چندنفر داخل اتاق منتظر من بودن یکیشون بهم گفت که دراز بشم روی تخت که میخواد برم سوند وصل کنه گفتم درد داره گفته نه باید خودت رو شل بگیری و نفس عمیق بکشی منم همین کار رو کردم( اونایی که از سوند میترسین اصلا نترسید دردش شبیه آمپول نمیشه گفت درد یکم سوزش همین بستگی به وارد بودن پرستارش هم دارع) بعدم واسم سرم و این چیزا وصل کردن دکترم دیگه اومد و چقدر با آمدنش و حرفاش آروم شدم( خدا واقعا حفظش کنه)
بعدم دکتر بیهوشی اومد من بیحسی از کمر بودم که بهم گفتن بشینم روی تخت سرم رو بندازم پایین و شونه هام رو شل بگیرم منم همین کار رو کردم و واقعا دردش از آمپول معلومی هم برام کمتر بود بعد زن آمپول دراز کشیدم انگاری پاهام داشت داغ میشد و کلا دیگه از حس رفت پرده سبز رو آوردن جلوم و من چون میترسم هی میگفتم من بیحس نیستم 😬😬 اونا هم متوجه بودن که دروغ میگم میگفتن باشه ما که هنوز شروع نکردیم خلاصه دکتر بیهوشی گفت که ممکنه الان یکم حالت بد بشه و واقعا هم تنگی نفس گرفتم و بهش گفتم دیگه بعد از اون چیزی یادم نمیاد
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم طبیعی - سزارین
حالا از وضعیت بچم بگم.
از وقتی آوردنش پیشم بینیش صدا میداد و تو خواب مثل آدم بزرگا خروپف میکرد. همش حالت تهوع داشت و وقتی شیر میخورد چند دقیقه بعدش کبود میشد و بالا میاورد. وقتی به پرستارا می‌گفتیم ،میگفتن خوب اروغشو نگرفتین، در صورتی که مامانم بیست دقیقه رو شونه نگهش می‌داشت و پشتو ماساژ میداد. ولی یه بار که بالا آورد و دیدن استفراغش رنگیه ،بردن معدشو شستشو دادن. فردا صبح که دکتر اطفال اومد معاینه کرد گفت باید یک شب تو ان آی سی یو بستری بشه هم برای زردی هم تهوعش. خلاصه که با دست خالی و نا امیدی اومدیم خونه. فردا صبح رفتیم بیمارستان که بچه رو مرخص کنیم که گفتن نمیشه، همچنان بالا میاره و مجدد باید معدشو شستشو بدیم و برای زردی هم تو دستگاه باشه. یه آزمایش کشت ادرار هم ازش گرفتن که گفتن سه چهار روز طول می‌کشه تا جوابش بیاد، روز چهارشنبه به دستور دکتر فقط سرم و دارو بهش دادن و اصلا نه شیر مادر و نه شیر خشک ندادن. پنجشنبه دوباره صبح رفتم بیمارستان که دکتر گفت حال بچه خوبه و میتونی بهش شیر بدی ولی برای ترخیص باید صبر کنی تا جواب آزمایشاتش بیاد. منم با خوشحالی به پسرم شیر دادم چندبار و خداروشکر دیگه بالا نیاورد. بعدم با یه دکتر دیگه و چندتا از پرستار ها مشورت کردم که حالا که حال بچم خوبه و زردیش هم زیر ده شده میشه مرخصش کنم ، که اونا هم گفتن حال بچه خوبه ولی قانوناً ما نمی‌تونیم ترخیص کنیم، منو همسرمم با رضایت خودمون بچه رو مرخص کردیم. خداروشکر تا الان که مشکلی پیش نیومده ولی این بدترین تجربه من از زایمان بود که باعث شد هم خودم خیلی زجر کشیدم و هم جون بچم در خطر افتاد.