۳۹ پاسخ

قدم نو رسیده مبارکه عزیزم 😍😍😍ب سلااامتی

منم رفتم مسعود.. عالی بود خدایی، خیلی راضی بودم

دختررر مبارکه خوش قدم باشه الهی😍😍😍

عزیزم تبریک میگم راحت شدی سبک شدییی😍🥹💕

وای عزیزم خیلی خوشحال شدم پیامت و دیدم چه خوب که راضی بودی
از کوچولو هم رونمایی کن

مبارک باشه عزیزم قدمش پر خیر و برکت باشه براتون😘❤️

الهی که همه مامانا مثل شما سختی نکشن تو زایمان شون

سلام عزیزممممم خداروشکر که همه چی خوب بوده
من امید گرفتم واسه جمعه که زایمان خودمه🥲
بی هوشی بودی؟؟؟شگمتم فشار دادن ؟؟؟

بسلامتی عزیزم مبارک باشه 😍خداروشکر که همه چی خوب بوده

پمپ درد بهترع یا گاز انتونکس ؟! بیمارستان مسعود داره ؟؟

مبارک باشع عزیزم پمپ درد خودت جدا خریدی ت بیمارستان ؟ برا طبیعی هم اجازه میدن ؟من میخام طبیعی زایمان کنم ک اگه بشه پمپ درد بگیرم بگم برام وصل کنن

مبارک باشه عزیزم 😍

قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم

بسلامتی عزیزم ، هزیینه چقد شد؟

بسلامتی به یادت بودم مبارک باش 😍

قدم نورسیده مبارکه عزیزم

عزیزممممم 😍 قدم نو رسیده مبارکت باشه انشالله زیر سایه و ناز پدر و مادر بزرگ بشه 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻

سلاممم مبارکهههه 🥺🥺🥺 خداروشکر راضی بودی.. پس منم میرم. دکتر بیهوشیت خانم بود یا اقا؟ دخترت وزنش چقدر بود. به نظرت گرکز درست تشخیص داد؟

مبارکههه عزیزم قدمش پرخیر وبرکت . اخر چند کیلو بود . عکسشم بزار اگه دوس داری ذوق کنیم‌😍😍😍😍

قدمش مبارک باشه براتون گلم ،تبریک میگم ☺️😍🥹

بسلامتی عزیزم پاقدمش پر از خیروبرکت باشه

ب سلامتی عزیزم مبارک باشه 😍دکترت کی بود ؟؟

خب خداروشکر بسلامتی عزیزم. قدم نورسیده مبارک گلم انشاالله قدمش پراز خیر و سلامتی باشه عزیزم.خب خداروشکر راضی بودی. چشات روشن دختر نازتو دیدی

مبارک باشه

خداروشکر عزیزم تبریک میگم قدمش خیر باشه انشالله

سلاااام جانم خداروشکرررر
قدم نو رسیده مبارکااا باشه گلم
ان شاء الله قدمدار ونامدار باشه عزیزم ❤️😘

مبارکه گلم برای ماهم دعا کن رد شه

به سلامتی عزیزم خدارو شکر مبارک باشه😍😍

من ک با این همه استرسی ک دارم دکتر گفت دهانه رحم از داخل باز شده و بچه اومده پایین الان تکون هاشو خیلی پایین حس میکنم روی واژنم 😫میترسم کیسع ابم پاره شع ...دلم نمیخواد برم صیاد اونم ۳۴ هفتع😭واسه منم دعا کن

سلام عزیزم به سلامتی قدم کوچولوت پر خیر و برکت باشه براتون🥰🤩🩷

اتفاقا امروز یادت بودم که زایمان کردی یا نه

خدا رو شکر🌸🌸🩷🌸🌸

مبارکه عزیزم ان شاءالله زایمان ماهم مثل شما آسون بشه

بسلامتی عزیزم

خوب تمام شد رفت یه نفس عمیق بکش دیگه تا اینجاش راحت شدی مبارکه

الهی شکر عزیزمممم خیلی خوشحال شدم برات❤️قدمش براتون پر از خیر و برکت باشه با یه دنیا دل خوش مبارک باشه عزیزم😍❤️😘

خداروشکر عزیزم
ماماهای شیفت کی هست اونجا؟

بی‌حسی بودی یا بیهوش

ای خدااا مبارک باشه عزیزم انشالله بسلامتی قشنگم 🤩🤩دکترت بابویی بود نه🤣🤣

الهی عزیزم مبارک باشه به سلامتی انشالله 🥹😍😍😍

خداروشکر عزیزم
دعا کن واس منم راحت باش

سوال های مرتبط

مامان آیلا مامان آیلا ۴ ماهگی
من به انتخاب خودم رفتم دکتر خوب و بیمارستان خوب
بسیار از دکترم و بیمارستانم راضی بود خیلی تمیز دکتر با نزاکت و پرستار ها عالی بودن اما برسیم به خودم
اینکه من یازده سال قبل طبیعی آوردم و دو تا پشت سر هم طبیعی آوردم درسته اذیت شدم اما تمام دردش به قبل بارداری بود که اونم هی می‌گرفت و ول میکرد اما میدونستم تحمل کنم فکر. کردم اگر این بار سزارین کنم راحت ترم و کمتر درد میکشم اما چون اولین عمل زندگیم بود اینقدر از شب قبل استرس داشتم هی میگفتم حالا سرما خوردم حالا چه کنم تا اینکه بستری شدم و صبح اومدن سوند گذاشتن قسمت سخت اینجا بود احساس می کردم هی دستشویی دارم اما نداشتم دوم اینکه توی اتاق عمل از ترس همش میلرزیدم اشتباه کردمون سوزن بی حسی هیچ دردی نداشت و اینقدر عمل و دکترم خوب بود که آروم خوابیدم و چن دقیقه بعد بچه کنارم بود اصلا سردم نشد و عمل خوب بود اما چن دقیقه بعد فهمیدم کمرم درد می‌کنه یه سرم بهم وصل کردن که درد کمرم بیشتر میشد منو بلند کردن ریکاوری بعد آوردن بخش اما اینقدر درد داشتم که زایمان طبیعی هام برام هیچ بودن سرم ضد درد هم داشتم اما هیچ که هیچ
تا همین الان که اومدم خونه هم درد دارم و دارم میمیرم از درد عمل و راه رفتن و بلند شدن از تخت خیلی سخت تره تا زایمان قبلی هام اما واقعا اگر مجبور نیستید لطفاً اختیاری سزارین نکنید اگر مجبور هستید هم اصلا استرس نداشته باشید اتاق عمل عالیه ولی سختی راه رفتن هست که به شیرینی نوزادت می‌ارزد
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 ۳ ماهگی
🌸تجربه سزارین پارت سوم🌸
خب رفتم داخل یک اتاق و قرار شد تا صبح اونجا باشم با مادرم اینا تماس گرفتم که ساک پسرم رو آماده کنن و همراه با وسایل خودم فردا صبح بیارن بیمارستان،اون شب اصلا نتونستم بخوابم از استرس و فکر و خیال شاید یک ساعت خوابیدم اونم مثلا یک ربع یک ربع تا صبح چندین مرتبه ضربان قلبم پسرم رو چک میکردن و نوار قلب میگرفتن خلاصه اون شب هرطوری بود گذشت و صبح شد فردا صبح ساعت ده صدام کردن که برم واسه عمل خیلی استرس داشتم همین که وارد اتاق عمل شدم اشکام میومدن اینم بگم واقعا کادر اتاق عمل خوب بودن و خوش اخلاق و بهم روحیه میدادن مخصوصا دکتر خودم و دکتر بیهوشی اتاق عمل چندنفر داخل اتاق منتظر من بودن یکیشون بهم گفت که دراز بشم روی تخت که میخواد برم سوند وصل کنه گفتم درد داره گفته نه باید خودت رو شل بگیری و نفس عمیق بکشی منم همین کار رو کردم( اونایی که از سوند میترسین اصلا نترسید دردش شبیه آمپول نمیشه گفت درد یکم سوزش همین بستگی به وارد بودن پرستارش هم دارع) بعدم واسم سرم و این چیزا وصل کردن دکترم دیگه اومد و چقدر با آمدنش و حرفاش آروم شدم( خدا واقعا حفظش کنه)
بعدم دکتر بیهوشی اومد من بیحسی از کمر بودم که بهم گفتن بشینم روی تخت سرم رو بندازم پایین و شونه هام رو شل بگیرم منم همین کار رو کردم و واقعا دردش از آمپول معلومی هم برام کمتر بود بعد زن آمپول دراز کشیدم انگاری پاهام داشت داغ میشد و کلا دیگه از حس رفت پرده سبز رو آوردن جلوم و من چون میترسم هی میگفتم من بیحس نیستم 😬😬 اونا هم متوجه بودن که دروغ میگم میگفتن باشه ما که هنوز شروع نکردیم خلاصه دکتر بیهوشی گفت که ممکنه الان یکم حالت بد بشه و واقعا هم تنگی نفس گرفتم و بهش گفتم دیگه بعد از اون چیزی یادم نمیاد
مامان آلاء و آیه مامان آلاء و آیه ۱ ماهگی
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۲
تا رسیدم زایشگاه آقایی که ویلچر رو می‌روند گفت مادر پر خطر داریم زایشگاه زود کارای بستری رو انجام داد و داخل یه اتاق هدایتم کرد که ازم ان اس تی بگیرن و سرم وصل کردن بهم تا ساعت ۷ طول کشید چون همچنان از کیسه آبم داشت میریخت ساعت ۷ آماده ام کردم برای اتاق عمل کادر بیمارستان واقعاً عالی بود برای منی که تا حالا اتاق عمل نرفته بودم جوری صحبت می‌کردن که اصلاً ترس نداشتم سوند هم اصلا احساس درد نداشت فقط یکم سوزش داشت که ۵ دیقه ای برطرف شد تا اتاق عمل آماده بشه شد ساعت ۷ونیم
وقتی که گفتن اید آمپول بی‌حسی رو تزریق کنیم من شروع کردم به لرزیدن
دکتر بیهوشی و دکتر خودم کلی آرومم کردن و واقعا هیچی متوجه نشدم از امپول بی حسی امت همینکه وارد کمرم شد پاهام داغ داغ شد بخاطر استرسی ک داشتم برای اولین بار اتاق عمل رفتن حالت تهوع گرفتم بعد تزریق که اونم به متخصص بیهوشی گفتم و زود برام داخل سرم امپول زد ک همون لحظه برطرف شد هیچی از پرسه زایمان متوجه نشدم و برای من عالی بود فقط چون دکترم بعد من ۳ تا عمل سز داشت من تقریبا ۲ساعت ونیم ت ریکاوری بودم ...
مامان حامی مامان حامی ۲ ماهگی
سلام خانوما
من تازه وقت کردم بیام از زایمانم بگم بهتون 😄
اول از همه از خدا میخوام که همتون با دل خوش و سلامتی فندقتون رو بغل بگیرید 🥹
دوم اینکه من از اول قبل از اینکه باردار بشم میگفتم فقط طبیعی میخوام زایمان کنم ولی بعد بارداری و یه سری پرسیدن تجربه ها و تحقیق تصمیم گرفتم سزارین کنم و به نظرم بهترین تصمیم بود برای من
البته که بدن هر شخص فرق داره ولی من برگردم عقب هم باز سزارین رو انتخاب می‌کنم
صبح رفتم بیمارستان و چون من بیهوشی کامل رو انتخاب کرده بودم وقتی نرفته بودم اتاق عمل برام سوند رو گذاشتن
سوند اونقدر ها هم که میگن درد نداره فقط بدیش اینه هی احساس دسشویی داری و فکر میکنی داره در میاد 😕
بعدم که رفتم اتاق عمل و بیهوشی و زایمان تو ریکاوری که به هوش اومدم درد نداشتم پسرم رو گذاشتن رو سینم که شیر بخوره و سریع رفتم بخش اونجا هم دردم در حدی نبود که اذیت بشم با اینکه پمپ درد هم نداشتم
از راه رفتن هم بگم یه مقدار سوزش داری ولی نباید بترسی و تو ذهنت بزرگش کنی چون خودت که میای از تخت پایین و میبینی اونقدر هم درد نداشت دوست داری راه بری البته که خوب فشار میاد به آدم که طبیعیه
روز مرخص شدن از بیمارستان درد بدی اومد سراغم که گریه میکردم که راه حل اون درد هم شیاف دیکلوفناک ۱۰۰
ادامه دارد ...
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان نیایش و نیلآی مامان نیایش و نیلآی ۲ ماهگی
تجدبه زایمان دومم قسمت چهارم:
مامانم اومدنزایشگاه بالای سرم بهم خرما و آبمیوه دادن تا یکم جون بگیرم.
بعد غنچه قشنگم رو آووردن تا شیر بدم یکم شیر که دادم حدود ساعت ۳ صبح بود که پرستارهای بخش اومدن منو رو ویلچیر گذاشتن و به بخش منتقل کردن اتاقم هم اتاق خصوصی بود اما من درخواست اتاق خصوصی نداده بودم چون جا نداشتن تو بخش برن اتاق خصوصی .اتاق خوب و دلبازی بود من تا بعد از ظهر اونجا بودم بعد تاین ملاقات اتاقم رو عوض کردن بردن اتاق عمومی اتاق عمومی هاش دوتخته بودن یکم دلگیر تر بودن و تخت هاشونم برقی نبود اگه خواستین بیمارستان پاستور زایمان کنید بنظرم اتاق خصوصی بگیرید اگه حساسید.من تایم کوتاهی تو اتاق عمومی بودم و ساعت ۹ شب هم مرخص شدم.
من که از همه چیز راضی بودم رسیدگی ماما زایشگاه برخورد پرستار ها و رسیدگی شون همش عالی بود. بیمارستانم پاستور بود.
دکترم هم که دومین تجربه زایمان طبیعی رو باهاشون داشتم باز دوباره به کار بلد بودن و حرفه ای و دلسوز بودنشون ایمان آووردم.و از همه مهمتر احساس مسئولیت و تعهدی که نسبت به بیمارشون دارن و زیر میزی هم نمیگیرن برام قابل توجه بود و هست دکترم هم فاطمه عادلخواه بودن.
مامان سِید مُبین🤍 مامان سِید مُبین🤍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی من از زایمان سزارین :
خب اول از همه بگم من در بیمارستان ارجمند زیر نظر خانم دکتر عزیزیان زایمانم رو انجام دادم ، از بیمارستان و خانم دکتر بشدت راضی بودم . اتاق خصوصی گرفتم و رسیدگی‌شون قبل و بعد از عمل خیلی عالی بود ، یعنی اگه حتی هیچ همراهی‌ام نداشته باشید خودشون تک تک کارا رو انجام میدن از شیردادن به بچه تا شیاف گذاشتن و کمک کردن برای راه رفتن و غذا خوردن ...
من ۷ فروردین ساعت ۹ صبح زایمان کردم ، از اتاق عمل راضی نبودم چون بی‌حسی کاملی نداشتم و تک تک کارایی که روم انجام دادن رو فهمیدم ، اینم تقصیر دکتر بی‌هوشی بود که درست بی‌هوشم نکرده بود ، بریدن دوختن من همه رو فهمیدم🥲😂 ، دیگه از بس داد زدم اومدن مقدار بی‌هوشی رو زیاد کردن به حدی که کلا گیج میزدم ، از من به شما نصیحت اگه دیدین بعد از تزریق بی‌هوشی هنوز حس توی پاهاتون دارین سریع بگین قبل اینکه پاره‌تون کنن :)))) .
فشارای شکمی و درد گذاشتن سوند رو هم من بدبخت فهمیدم یعنی هرچی درد بی‌صاحاب توی سزارین بودو من تجربه کردم برای همین اگه برگردم عقب هیچ وقت سزارین رو انتخاب نمیکنم ، ۴ بار فشار شکمی داشتم که از درد مردم ، پمپ درد رو حتما بگیرید چون من اگه نداشتم تحمل این دردا برام سخت بود ، شیاف دیکلوفناک هم خود بیمارستان براتون دو تا دوتا میاد میزاره که توی کاهش درد خیلی موثره ، اگه خواستین بیمارستان ارجمند زایمان کنین اینو بدونین برای نی‌نی یه دست لباس سرهمی بیمارستانی بهتون میدن . دمپایی ژیلت و نوار بهداشتی هم جزو وسایل خودتونه که اونارم بهتون میدن .
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه بنویسم بازم اگه سوالی داشتین بپرسین جواب میدم🫠🤍