از همه اونایی که تبریک گفتن ممنونم واقعا🥰
خدا کوچولوهاتونو حفظ کنه
من چهارشنبه ساعت 11 بستری شدم ب علت قند بالا
ساعت 12 بهم قرص زیرزبونی دادن ک دردام شروع شه
اما نشد😅ساعت 3 و 6 غروب هم دادن، اما من درد نداشتم
ساعت 8 شب معاینه کرد گفت ی سانتی
و برام سرم و امپول فشار تزریق کرد
تا وقتی ک سرم وصل درد دااااشتما، پریودی شدید
اما تموم میشد
دردام میرفت تا ساعت 12 شب سرم طول کشید من همچنان با درد پریودی ی سانت بودم
ساعت 8 شب دوباره سرم و امپول زدن و اصلا تغییر نکرد
فقط درد داشتم
ساعت 10 صبح معاینه کرد گفت دوسانتی و. کیسه آبمو زد
دیگه از ساعت 10 صبح تا 7.30 شب منو معاینه کردن، و درد داشتم شدید....
اما هیچی مثل 3 ساعت اخر نبود، داد میزدمااااااااا
دردش مثل این بود انگار داره کمرت نصف میشه و همزمان دلپیچه داشتم
از اونورم حس مدفوع
فقط سه ساعت اخر درد داره، یعنی از 6 سانت ب بعد
ولی وقتی میادا همه چی میره
اما من دیگه سمت طبیعی نمیرم🤣

۲۱ پاسخ

مبارکه عزیزدلممم😍😍😍💚💚
وای عزیزم خیلی درد کشیدی ک این همه ساعت🥺🥺 خداروشکر بسلامتی زایمان کردی😍💚نینی چطوره؟؟😍

بسلامتی خوش قدم باشه عزیزم❤️…طبیعی خیلی وحشتناکه من ک گفتم منو بکشین ولی نمیخام زایمان طبیعی ببینم

مبارکه عزیزم.قندت چند بود؟

مامان ارسام تازه میگی سه ساعت آخر درد داشت من کلا از ۹ صبح تا دو‌امپول فشار زدن بهم مردم خسته شدم بنظرم بدترین درد بود

یادته چقد میترسیدی🥺
واقعا اونقدر سخته یا میشه تحمل کرد؟

مبارک باشه قدم کوچولوت🩵✨️

تو این مدت ک بیمارستان بودی ورزش هم انجام دادی برا بازشدن دهانه رحم؟

منک درداش قابل تحمل بودفقط همون حس مدفوع که ازسرویس منوالتماس میکردن بیام بیرون 🤣وبچه نمیومدمیگه زوربزن ازصبح تا۶بعدازظهربهم غذاندادندمنوببرن اتاق عمل آخرم طبیعی لگنم تنگ بودبچموکشیدبیرون دکتره منک غلط بکنم‌برم دولتیییی

ای جانم مبارک باشه قدمش الهی عاقبت بخیرشه🥹🤍

عزیزم، زایمان طولانی و سختی داشتی ،حالا که خودت شهریار زایمان کردی رضایت داشتی از بیمارستان و پرسنل؟؟؟

عزیزم شما خودت سزارین نمیخواستی!؟ بیمارستان دولتی زایمان کردید!؟

بسلامتی مبارک‌ باشه،…عزیزم از کجا متوجه شدی قندت رفته بالا که بستری شدی؟

من اپیدورال زدم از ۴ سانت درد نداشتم دفعه بعد اپیدورال بزن

عزیزم به سلامتی مبارک باشه 😍کدوم بیمارستان رفتی؟

مبارکه عزیزززززم

ب اندازه ای ک میگفتی میترسیدی ، واقعا ترسناک بود؟

به به بسلامتی😍😍مبارکه گلم
زایمان کردی ، قدمش مبارک
چند هفته بودی دقیق ؟

مبارک باشه عزیزم هر وقت نی نی شیر دادی دعا کن منم سر وقت زایمان کنم دچار زایمان زودرس نشم
طول سرویکس حداقل ثابت شه

قدم نورسیده مبارک ابجی ممنون که گفتی

انشالله ب سلامتی و دل خوش

خداروشکر بسلامتی فارق شدی❤️

انشالله ک زایمان بعدیت راحت تره

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۴ ماهگی
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مامان 🥺♥️نسا مامان 🥺♥️نسا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان
سلام مامانا اومدم از زایمانم بگم براتون
سوال کرده بودین چرا تو 38 هفته زایمان کردم اینا
پارت ۱
یه روز بعد عید فطر شب ساعت 2 با حالت تهوع بیدار شدم انقد عق زدم ساعت 6 صبح خابیدم وقتی بیدار شدم دگ حالم بهتر بود تا شب
دو شب اینجوری انگار ساعت کوک شده ساعت 2بیدار میشدم با حالت تهوع استفراغ شدید داشتم تا 5:۳٠ یا 6 صبح بعد میخابیدم دگ روزا بهتر بودم و اصلا حالت تهوع نداشتم
حالا چهارمین روز شده بود و من دیشب ساعت 2بیدار شده بودم استفراغ داشتم صبح شده بود و حالم خوب نشده بود
ناگفته نمونه تو این چهار روز دکتر رفته بودم و سرم و امپول زده بودن ولی بهتر نشده بودم این مابین یه لکه صورتی کمرنگ هم میدیدم وقتی میرفتم دسشویی
باز دوباره رفتم بیمارستان از شدت شکم درد ب خدم میپیچیدم باز سرم زدن و امپول تزریق کردن تو سرم گفتن الان مسمومیت هست تو اونو گرفتی فلان گفتن یسر برم زایشگاه ماما معاینه کنه شب شده بود ماما معاینه کرد گف دوفینگرم کمردرد ریز پریودی هم داشتم گف کاریت نمیکنیم میری وقتی دردات شرو شد و منظم شد برمیگردی پنشنبه شب بود گفت تا شنبه اگه دردات منظم نشد و زایمان نکردی یه سونو میگیریم دگ حالم بهتر شده بود برگشتم خونه
مامان مه چهره مامان مه چهره روزهای ابتدایی تولد
سلام به همگی اومدم اینجا براتون از تجربه زایمان طبیعی بگم 😄
من پنج شنبه شب بعد از خوردن شام عید خونه بابام درد شدید اومد سراغم رفتیم بیمارستان معاینه شدم بهم گفتن یه سانت باز شدی ولی زایمانی نیستی برو خونه فردا بیا
منم شب که اومدم خونه یه ساعت رفتم پیاده روی فردا ساعت شش و نیم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم ورزش هامو زیر دوش انجام دادم صبحانه مفصل خوردم رفتم بیمارستان برای معاینه اما وقتی رفتم گفتن بخاطر دیابت باید ختم بارداری بگیری ۳۹ هفته پنج روزم بود
خلاصه منو بستری کردن ساعت ده صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت سه چهار بود که درد هام شروع شد هم زمان هم روی توپ باید ورزش میکردم
ساعت شش بیس درد هام زیاد شد ماما معاینم کرد هنوز دستش رو وارد بدنم نکرده بود کیسه آبم پاره شد 🤧🥴
ساعت نه نیم شب معاینم کردن گفت دوسانت شدی اگه تا فردا زایمان نکردی باید سزارین اورژانسی بشی 😓
منم به شدت از سزارین میترسیدم
کل شب بیدار بودم از استرس سزارین
فردا صبح شنبه بعد از گرفتن سرم آنتی بیوتیک ساعت شش صبح بهم آمپول فشار دوم رو زدن که ده دقیقه بعد درد های فوق العاده شدید شروع شد و چون از روز قبلش نخوابیده بودم به شدت ضعف داشتم و خوابم می اومد 🥴
ساعت یازده از شدت فشار رفتم سرویس بهداشتی وقتی اومدم بیرون نتونستم سر پا باشم و نشستم رو زمین سریع بهم دستگاه تنس وصل کردن و یه آمپول زدن به پام که خیلی خوب بود ساعت یازده چهل دقیقه بود شروع کردم داد زدن که فشار دارم و نمیتونم کنترل کنم ماما و پزشک اومدن داخل دیدن از صبح که سه سانت بودم و کلا از زایمان طبیعی من ناامید شده بودن متوجه شدن که دهانه رحمم نه سانت باز شده