بریم واسه تجربه زایمان من😁😁😁🤪🤪🤪پارت اول
من براساس پریودی و ان تی چهل هفته کامل بودم رفتم بستري 😁گفتم به احتمال یکی دو درصد شاید بستري نکنن 😫تو محوطه بیمارستان 20 دقیقه پیاده و روی و پله نوردي کردم که افتادم به نفس نفس....رفتم بخش زایشگاه گفتم آمدم برای زایمان ..گفت چی شد لکه بینی اینا داری زایمان زودرسی؟؟؟گفتم نه چهل هفته کامل هستم حالم کمی بده نفسم بالا نمیاد سوزش سر دل و حالت تهوع دارم 😭اینارو الکی گفتم بستري کنن🤣🤣 بعد گفت سونو هاتو بده دادم گفت برو بخواب ..آمد معاینه کرد گفت یک سانتی بعد دکتر شکممو معاینه کرد گفت بچه خیییلی ریزه اصلا به چهل هفته ها نمیخوری 😪🥹🥹چرا بچه اینقد ریزه 🧐🧐بعد به همکارش گفت نه نگاه کن انگار این پهلوشم پره نه نه خوبه ...گفت برات آمپول مینویسم برای سوزش سر دلت برو بزن 🤯🤯گفتم الان کمی بهترم آمدنی دوتا اندانسترون خوردم 🤪الکی🤣گفت حرکاتش چطوره گفتم یکی دو روزه کمه حتما باید یه چیزی بخورم به پهلو بشم ..این چند روز فقط به پهلو بودم حواسم به حرکاتش بوده دکتر گفت😣😣خب باید به زور از زیر زبونت حرف بکشم خودت همه چیو بگو دیگه ..فشارمو گرفتن به خاطر ورزش که هنوز نفس نفس میزدم 13.5 بود گفت قبلیا چند بود گفتم همیشه ده ولی تا 13.5 میره سر درد شدید میگیرم حالم بد میشه..گفت بیاا من میگم باید از زیر زبونت حرف بکشیم میگی نه ...به همراهت بگو بره کارای بستري انجام بده 😁😁🤣🤣🤣🤣

۵ پاسخ

😂😂😂😂😂

🤣🤣🤣🤣🤣

چقدر خالی بستی براشون 😂😂😂😂
فقط قیافت اون موقع که خودتو به حال بد زدی

لعنت بهت🤣🤣🤣🤣🤣

دیگه حسابی خسته شده بودیااا

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۳ ماهگی
پارت پنجم 🤣خلاصه دو سه تا ماما آمدن گفتن چرا اینجوری هستی تو گفتم نمیدونم گفتم ماما نمیاد گفت سه سانت بشو گفتم چندم گفت هنوز دو سانتی خب وایستا تحریکی کنم ..تحریک کرد ..باهم حرف زدن گفتن کیسشو بزنیم جوری که من نفهمم گفتم میخواین کیسه بزنین گفت نه یه معاینه تحریکی دیگه ..گفتم اشکالی نداره بزنید تا کیسه پاره نشه دردام نمیگیره سابقه دارم 😜😜🤣🤣خلاصه یه چیزی دست گرفت گفت زور بزن زود زدم چندبار کیسه پاره شد دردم داشت ولی قابل تحمل ولی آب خییلی زیاد بود ترسیدم هی زور میزدم آب جهش بیرون میومد گفتم چرا تموم نشد دیدم سه تاشون ترسیدن دختره معاینه کرد بیشتر ترسید گفت چرا دستاشو میبینم زود گفت دکتر بیاد بدو بدو دکترو صدا کردن گفت به دکتر چیزی نگین خییلی ترسیده بود.. دکتر امد با چندتا ماما دیگه همشون آمدن دکتر میگه چی شده ماما گفت دستاش آمد نگاه کن با ترس گفت چی شد کیسه پاره شد گفتن داشتیم معاینه میکردیم پاره شد گفت یعنی خودش پاره شد کناریشم گفت آره به خدا خودش پاره شد😢😢😢 یکی دیگه گفت بیخیال امروز قسمت نیست زایمان طبیعی داشته باشیم من ترسیدم 🥹گفتم یعنی سزارین میشم دکتر شکممو بالا فشار داد معاینه کرد گفت نترس عقب رفت ..کمی وایستادن رفتن گفت الان زنگ میزنیم مامات بیاد ...به اون ماما که چکم میکرد گفتم نباید پاره میکردین گفت ما پاره نکردیم نازک شده بود موقع معاینه پاره شد گفتم فیلمم نکن🤪🤪🤣🤣اشکال نداره تا پاره نشه دردم نمیگیره گفت دمت گرم چیزی نگفتی ب دکتر🤣
مامان 🇳​🇦​🇫​🇦​🇸​ مامان 🇳​🇦​🇫​🇦​🇸​ ۳ ماهگی
بابت تاپ قبلی خواهر شوهرم امروز اومد خونمون ... دو ماه مریض شده بود نیومد بعد زایمانم منو ببینه.. بعد برگشت گفت پریسا جون ببخشید مریض بودم نیومدم ببینمت ... گفتم مهم نیس بعد برگشت بچمو ببینه اتاق گفت وایییی چقد کوووچولو ریزه میزس ... گفتم عععع الهه خانوم خواب بود یهووو در باز کردین بچه میپره از خواباااا بعد گفتم بچه ها اولش همینن بعد بزرگ میشن کیان منم همین بود وزنش برابر نفس سه کیلو چهارصد جفتشونم الان ماشالا دو سال و خورده ای ۲۶اسفند می‌ره تو ۳سالگی انشاالله اما خوووب بعدش نشستیم میوه اینا آوردم بعد گفت بده بغلش کنم گفتم نه شرمندتم ... میترسم بچه سرما بخوره راهی این بیمارستان اون بیمارستان بشم ...،🥴🫠🫠 خندید گفت هر هر هر هر ر🤣🤣🤣منم گفتم آره هار هار هار راست میگم نه؟گفت آره حق میدم برا منم ماسک زده بود خانوم گفتم با خدا الان که بگه بده بغلش کنم🤣🤣🤣 بعد داداشش اومد بالا گفت یجوری گفتی بهش بر نخوره گفتم آره بابا خیالت تخت آخ😂😂😂😜😜
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۳ ماهگی
خب پارت ششم اونایی که میگن کار ماما همراه چیه مگه چیکار میکنه؟؟
ساعت ده و رب شد مامایی که تحت نظرش بودم آمد گفت چطوری گفتم تازه دردام شروع شده گفت ماما همراهت آمده آماده بشه میاد پیشت ...تو این 12 ساعتی که اونجا بودم اصلا نمی‌نمیومدن سر بزنن خودم مدام ورزش میکردم اسکات میزدم رو توپ می‌نشستم ولی تنهایی سخت بود اعصابم خورد شده بود خسته شده بودم گفتم دیگه انرژیم تموم شد چه فایده نمیتونم ورزش کنم 🥹🥺ده و 20 دقیقه بود ماما همراهم آمد قیافشو دیدم نیشم باز شد😁😁مثل عکسش خوشگل بود 🥰احوال پرسی گرمی کرد حرف زدیم بهش گفتم که بچه دستاش روی صورتشه گفتم یعنی سزارین میشم گفت نه قشنگم چرا سزارین خودم برات جوری می‌چرخونم راحت دنیا بیاد بهش فکر نکن😁بعدش ماماهای شیفت آمدن باهاش حرف میزدن منم چون آبریزش داشتم پوشک گذاشته بودم گفت بردار گفتم آب و خون میریزه گفت نمیریزه هیچی نترس ریختم فدا سرت تمیزش میکنم برداشتم دردام تازه داشت شروع میشد دردم می‌گرفت بهش گفتن معاینش کن گفت نه 🙂چرا معاینه ..منم تمام انرژیمو جمع کردم صدمو بزارم...گفت دستا بزن دیوار باسنتو تکون بده دردات گرفت بگو ماساژ بدم کمرتو کمی طول کشید تا یاد بگیرم بقیه هم اونجا بودن می‌خندیدن ..ماما گفت برید بیرون گفتم بیخیال حرف بزنید راحت باشید منم گوش میدم از صبح تنهام🤣🤣🤣
مامان ۳ قلوها مامان ۳ قلوها روزهای ابتدایی تولد
شنبه صبح رفتیم بیمارستان و رفتم سمت درمانگاه پرونده مو آوردن و رفتم پیش دکتر گفت درد اینا نداری گفتم نه گفت حرکت بچه ها چطوره ک گفتم از دیشب تا الان کاهش حرکت داشتن ک گفت همین الان سریع برو اورژانس اونجا مشکلتو بگو رفتم اورژانس سریع خوابوندن واسه ان اس تی
ان اس تی گرفتن ک وسطاش یه هو ضربان قلب یکی شون افت کرد ولی سریع درست شد دو تا سرم آوردن زدن ک حرکات بچه ها بهتر شد بعدش گفتن برو زایشگاه و بستری شو ک بهش میگفتن بخش لیبر
دیگ کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفت خونه تازه کلی ام غر زد الکی فقط بستری میکنن پس کی بچه ها به دنیا میان😂من رفتم زایشگاه دوباره خوابوندن واسه ان اس تی دیگ اشکم در اومده بود از شدت کلافگی شد ظهر
دکترا اومدن بالا سرم هر کی یه چیزی میگف بعد همشون میگفتن هفته اش خوبه ختم بارداری بدید بعد گفتم من کی زایمان میکنم گفتن هر وقت ببینیم ان اس تی ها خوب نیستش منم با خیال راحت خوابیدم اونجا 😂فک میکردم دو سه روزی هستم اونجا
یه هو دیدم یه دکتره اومد یه انژیوکت کرد تو دستم سرم زد بعد گفت پاهاتون باز کن من فک کردم میخواد معاینه کنه با چه جذبه و جدیتی گفتم من اجازه ی معاینه نمیدم🤣🤣اونم گف معاینه نمیکنم میخوام سوند وصل کنم😂😂یه هو پنچر شدم گفتم سوند واسه چی گفت واسه اتاق عمل😐😐یا خدا یه لحظه دلم هری ریخت گفتم عمل گف اره داری میری واسه زایمان هم خوشحال شدم هم استرس
بعد اومد سوند و گذاشت ک اصلا درد نداره فقط اولش یه ذرههه میسوزه ادامه بعدی....
مامان امیرعلی جیگر مامان امیرعلی جیگر ۳ ماهگی
پارت زایمان قسمت ماما همراه ..دیگه هر چی میگفت انجام می‌دادم دردم که می‌گرفت با ماساژش اصلا درد نمی‌فهمیدم کمی ورزش کردیم بقیه رفتن بیرون یکی موند با اون حرف میزدن بعدش اونم رفت بهم گفت بخواب معاینه کنم معاینه کرد شد 4 چهار سانت دیدم ساعت یازده شد گفتم چه زود ساعت یازده شد😁😁😁😍گفت زود گذشت گفتم آره یه آمپول از باسنم زد گفت کمک میکنه دهانه رحم زود باز بشه به اون یکیم گفت برو بیرون تنها شدیم ..من یه دقیقه ورزش میکردم بهش میگفتم دردم شروع شد دیگه یاد گرفته بودم سریع باسن تکون می‌دادم اون ماساژ میداد.میگفتم ول کن تموم شد باز ورزش انجام می‌دادم مثلا پنج تا اسکات میزدم میگفتم انقباض گرفتم سریع باسن تکون می‌دادم می‌خندید میگفت چه خوب انجام میدی ایول منم ذوق مرگ🤪🤪😜😜گفت یه روش سخت دارم مثل دستوشیی بشین دو قدم برو پاشو ..گفتم یاد دارمش بریم دیگه پشتش میرفتم میگفت خسته شدی پاشو گفتم برو وایستا انقباض گرفت پامیشم🤪 گفت ایول آفرین بهت😁😁😁انقباض می‌گرفت پا میشدم دستامو یه جا میزاشتم باسن تکون می‌دادم ماساژ میداد میگفتم تموم شد می‌نشستم از پشت مثل بچه ها نشسته میرفتم اونم پایه سرممو جلوتر میبرد..دوباره معاینه کرد شدم پنج ساعت یه آمپول موقع انقباض گفت بهم بگو از داخل انژیوکت بزنم داخل موقع انقباض بهش گفتم شروع شد واااای که چقد درد داشت به زور نفس عمیق میکشیدم نصفشو زد نصفش موند گفتن انقباض بعدی میزنی گفت آره میگم وااااای چقد سختهههههه دمت گرم چیکار میکنی دردم آروم میشه دوباره درد گرفت میخواستم گریه کنم گفت نفس عمیق میخواستم داد بزنم ناله کردم به زور نفس کشیدم گفتم تروخدا پاشیم گفت پاشو