هشتک # کودک کاررر 😅😅
خشتک 👖🩳 نه به کودک کاررر 🤪🤪🤣🤣
اومده میگه منم میخوام ظرف بشورم خیلی کیف میده بچم غون کفی کرده من آب کشیدم. 🥰
از دخترو که خیری به ما نمیرسه مگر از پسرو برسه 😪😩😄
به قول مامانم کوچیک بودیم کارایی که به ما مربوط نمیشد گیر میدادیم انجام بدیم می‌گفت ای. مادر جان اگه همین کار از دستت برمیومد ازش فرار میکردی چون الان نمیتونی دلت میخواد انجام بدی 😂
الان میفهمم چی میگه 😪😄
بعدم میگه مامان اگه منم قدم بلند بود مثل تو اونجا وایمیستادم اینجوری اذیت نمیشدم خیلی بیشتر کیف میداد 😂
گفتم باشه برای تولدت یه چهارپایه میخرم پسرم که ظرفارو بشوری کیف کنی 😆

تصویر
۱۶ پاسخ

خخخخ آفرین بازم مهدیار
دختر تو هم کار نمیکنه حمیده 😁

رها منم جدیدا من ظرف میشورم میره صندلیشو میاره کمک من کف مالی می کنه😕

عزیزم خدا حفظش کنه پاهاش خواب رفت طفلک
حمیده جان یه صتدلی بزار زیر پاش لطفا

به به چه گل پسری😍
وای دختر منم عاشق ظرف شستنه همچین کف میماله که بیا و ببین☺️

عیب نداره بزار بشوره چهار روز دیگه بزرگ شد برا زنش کار خونه کرد دیگه حرص نمی خوری بگی برا من کار نکردی برا زنت کار می‌کنی خخخخ😅😅😅

پسرمن صندلی میزاره زیر پاش جدیدا دخترمم بهش اضافه شده دیگه جا برا خودم نیس

آخی عزیزم تنش سلامت، پسرمنم برا ظرفشویی کمک میکنه چهارپایه میزاره وایمیسته اون‌ می‌سابه ومن آبکشی میکنم

وای نیفتهههه😅😅

از پشت نیوفته خدای نکرده

عجب کادو خفنی میخوای براش بخری🤣

چشماش فتو برابر اصل مامانشه
حمیده جان پسرت سفارشات مجالسم می‌پذیرد یا نه؟
ضمناً یک مورد گزارش کودک کار دادم اگر تا شب مامور اومد در خونتون ،دستپاچه نشی

ای جانم هزار ماشاالله ب این گل پسرمون

متین میوه میشوره

ای ننه پاهاشو فسقلی مهربون

من سینکم کوتاه هیراد قدش میرسه قشنگ همه ظرف ها رو میشوره و ابکشی میکنه بیا و ببین😅😂

عزییییزم😂😂

مقالات مرتبط

کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
رفتار با کودک حساس
رفتار با کودک حساس و زود رنج | راهکارهای تربیتی کودک حساس
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۵ سالگی
مامانا با لجبازی بچه هاتون چه میکنید؟
من میخوام یه چیز بگم بهش برمیگرده صدتا بدترشو میگه یا یدونه بزنم در کونش با مشت و لگد میزنتم با اینکه ما اصلا اینجوری نمیزنیمش ولی خیلی حرصیه کینش بگیره ول نمیکنه
اونروز مامانم میگفت این بزرگ بشه عمرا نمیتونی کنترلش کنی راستم میگه از الان تو دستش موندیم بزرگ بشه که واویلا....
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ❤جوجه کوچولو❤ مامان ❤جوجه کوچولو❤ ۵ سالگی
وقتی بچه ها می خوابن یا نیستن آدم به حرفاشون و کاراشون فکر می‌کنه اشکش ناخداگاه می‌ریزه 🥲
پسرم وقتی داشت قصه گوش میداد که در مورد آرزو بود ،یهو گفت مامان منم ی آرزویی دارم منم با ذوق ازش پرسیدم میشه ارزوتو بگی ؟ گفت نه آرزو مثل راز میمونه مامان ، دوباره قصه رو گوش می‌دادیم گفت ی آرزوی دیگه ام دارم که می تونم بهت بگم ، بعدم گفت آرزو دارم دو تا بچه باشیم🥲 خیلی پسرم مهربون و عاطفیه ، خودم عاطفی شوهرم از خودم بدتر به قول شوهرم ببین چی از ما به دنیا اومده😶
به قول پسرم که یبار بهم گفت مامان دوست ندارم زود بزرگ بشم ، میدونی چرا؟ چون تو بغلت جا نمیشم 🥲 حیف که این روزای کودکی زود میگذره و زندگی با شتاب داره جلو می‌ره 🥲 امیدوارم آنقدر برای خودمون و بچه هامون خوب بگذره که فقط خاطرات قشنگ یادمون بیاد 🤲♥️
حرفای دل مادری که یهو دلتنگ بغل بچه اش شد و از ترس بیدار شدنش جرات نداره بره سمتش😬
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها🩷🩵 مامان دوقلوها🩷🩵 ۴ سالگی
بحث روز جمعه ای ما:
شوهرم دیروز یه دسته گل به آب داده بعد میندازه تقصیر من شما بگید کی مقصره😅
دیروز سه کیلو گوشت خریده ساعت ۳ظهر بعد گذاشته تو ماشین شبم ساعت ۱۲ونیم اومدگذاشت یخچال منم داشتم بچه هارو میخوابوندم گفت فردابسته بندی کن
صبح باز کردم دیدم یکم بو میده حالا ازصبح میگه اگه دیشب درستش میکردی اینجوری نمیشد منم میگم این اتفاق تو ماشین افتاده ازساعت ۳تا ۱۲😑میگه ماشین سرد بوده خدایی اینا اگه گندکاریاشونو گردن ما نندازن چیکارمیکنن 😏
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۵ سالگی
مامانا شما شوهرتون تنهایی شهرستان میره؟ پسر عموی بابای شوهرم فوت کرده خیلی براشون عزیز بود ، از دیروزه میگه بیا بریم منم واقعا شرایطشو ندارم همینجوری حالت عادی خونه مادرشوهرم مثل جهنم میمونه برام چه برسه به الان ، الان با کلی ناراحتی و دعوا رفت ، به نظرتون کار من اشتباه بوده؟ مامانم کلی دعوام کرده چرا نرفتی ،من واقعا بدون برنامه ریزی نمیتونم جایی برم
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
مامانا کسی اینجا به اسم هشتی نجفی می‌شناسه؟
یه خانمی بهم پیام داد گفت لواشک خونگی میفروشم منم گفتم برای شاهان بگیرم با خودش ببره کلاس چون خیلی دوس داره دیگه از سوپرمارکت نگیرم
۱ تومن براش واریز کردم الان میبینم منو از همه جا بلاک کرده و شمارشم خاموشه 😐 مثل من راحت اعتماد نکنین
اگه پیام منو می‌بینی بهت میگم یعنی خاک دو عالم تو سرت،اگه گدایی میکردی شرف داشت خب میگفتی بهم پول بده منم صدقه این ماهم رو می‌ریختم به تو نکه بیای دزدی کنی😂😂
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان 🍭پرنسس من 🍭 مامان 🍭پرنسس من 🍭 ۵ سالگی
اونجور که دخترم هواسش. به پدرشه من نیستم🙃

موقع ناهار خوردن دقیقه به دقیقه امروز میگفت برای پدر غذا بریز دیگه

براش آب بیار
اگه چیزی میخواد بخوره نصف میکنه میگه پدر میخوری

البته پدرش کلان با ملایمت باهاش رفتار میکنه یه داد کوچیک سرش بزنه گریه میاد بعد میره نازشو میکشه از سرکارم میاد یه سره بالای سرو کولشه😂😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آیسل بالام 🧿🧿 مامان آیسل بالام 🧿🧿 ۵ سالگی
سلام مامانا پیرو سوال قبلیم از دخترم پرسیدم میگه من اونجا دلم میگیره الان از ع بلند شده گریه میکنه میگه دلم درد میگیره من نمیرم مهد اگه هم برم باید تو هم بیایی الان من چیکار کنم ؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان پدرام و آرسام مامان پدرام و آرسام ۱ سالگی
مامانا
من کم آوردم از دست پسر بزرگم
خسته ام
من چنین بچه ای نمیخواستم
حرف گوش نکن
اصلا من براش مهم نیست. حتی اگه اشک هم بریزم فقط نگاه می‌کنه و کار خودش رو انجام میده. التماسش کردم. با احترام گفتم. کتک زدم. داد زدم. هیچکدوم کارساز نبوده
جیش رو به موقع نمیره و همیشه شورتش خیس میشه. یه لیوان آب خودش نمیریزه و فقط دستور میده. هر چی میخواد میگه مامان انجام بده. غذا باید دهنش بزارم. تو خیابون دست نمی‌دهد و میدوئه. موقع خواب اذیت می‌کنه. به زور میخوابه
دست تو بینی می‌کنه. ناخن میجوه
بخدا با گریه دارم می‌نویسم. خودم رو لعنت میکنم هر روز و هر شب
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان پسرک مامان پسرک ۵ سالگی
سلام مامان های گل
لطفاً هرچی در مورد ،،،،، آی مت ،،،،، می‌دونید بهم بگید
می‌خوام تابستون پسرم ثبت نام کنم خوبه بنطرتون؟
و اینکه حتما باید از کیف قرمز شروع کنم نمیشه از ابی شروع بشه؟
چون پسرم اکثر چیزای کیف قرمز رو بلده و بنظرم مطالب ساده ای هستن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مامان A مامان مامان A ۴ سالگی
خانما پسرم تایپک‌ ها قبلم‌ گفتم پسرم یکدفعه از مهد زده شده کلی باهاش حرف زدم براش اسباب بازی گرفتم فایده نداره‌ که نداره‌ هی میگه نمی‌رم بنظرتون اگه به زور ببرمش بزارم مهد خودم برگردم خوبه یا بزارم یه مدت بیخیال بشم. از الان استرس داره میگه فردا نمیرم‌ زورم‌ نکن برم مامان خوشم نمیاد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کیان مهر 🌞 مامان کیان مهر 🌞 ۴ سالگی
سلام ‌.. من یه قهوه ساز دارم ولی ازش استفاده نمیکنم ...دیشب با داداش کوچیکم داشتم حرف میزدم بهش گفتم به فلانی ( اون یکی داداشم که طلاق گرفته ) بگو قهوه ساز نمی‌خوای؟ من قهوه سازم رو بدم بهش.... بعد داداش کوچیکم گفت بده به من خب... ( واسه دفتر کارش میخواد) ... منم گفتم باشه اگه تو لازم داری میدم به تو ...
حالا دیشب به شوهرم میگم قهوه ساز رو می‌خوام بدم به امیرحسین .. میگه چرا به من نگفتی ؟ امروز همکارم گفت کاش یه قهوه ساز داشتیم اینجا من گفتم من دارم میارم 😐😐
حالا دو ساله اون قهوه ساز اونجا افتاده هیچکس کاریش نداره همون روزی که من به داداشم گفتم کلی خواهان پیدا کرد 🙄
الان حس عذاب وجدان دارم به شوهرم 😆😆
گفتم دیگه باید زودتر میگفتی من دیگه نمیتونم ندم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان 😘deli 😘 مامان 😘deli 😘 ۴ سالگی
سلام مامانا که بچه همسن من دارین یه سوال
بچه هاتون چقد از قانون های زندگی انجام میدن ؟چی رو رعایت میکنن و چی رو رعایت نمیکنن .من هر چقد به دخترم قانون ها رو میگم اصلا متوجه نمیشه که باید گوش بده. با بازی و صحبت کردن هم بهش گفتم .ولی هیچی.منظورم اینه مثلا بهش هر چقد میگم شب زود بخواب که بتونیم صبح راحت تر پاشیم بریم؟ مهد متوجه نمیشه و هردفعه ما الم شنگه داریم .یا مثلا میگم باید الان غذا بخوری و بعدش میوه یا اینکه الان وقت خوراکی نیس سر حرفش میایستد و تا خوراکی رو نخوره آروم نمیشه .مثلا می ریم مهمونی وقتی گیر بده به چیزی باید بگیره .هر چقد میگم وقتی رفتیم مثلا برات این خوراکی که میخوای رو میخرم جلو همه میگه دروغ میگی من الان میخوام . نمیدونم از کی اصلا یاد گرفته .چون همین یه بچه دارم.مثلا میگم من میرم حموم و الان نیای نمیتونم بعدش ببرمت حموم نمیاد و یه ربع بعد میگه باید بریم؟ الان حموم .یا الان باید فلان لباسم رو بپوشم .از همه راه باهاش وارد شدم .خیلی وقتا گوش نمیکنم حرفش رو .خیلی وقتا هم اولش به خواسته اش توجه کردم .ولی دختر من انگار خیلی لجبازه و من میترسم از ایندش که داره از کنترل خارج میشه. اکثر اوقات اعصابم رو خورد میکنه مثل امروز و من دارم اول صبحی گریه میکنم .چون واقعا دیگه نمیکشم .خیلی خسته میشم با همین یدونه بچه 😔😭چکار کنم به نظرتون ؟؟؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رکسانا مامان رکسانا ۴ سالگی
سلام خانما خواستم تجربه خودمو به اشتراک بزارم دو سه روز بود پسرم مریض شده بود می‌گفت گلوم درد می‌کنه و سردرد داشت فکر کردم ویروس جدید گرفته همسرم بردش دکتر با آمپول و دارو خوب نشد هیچی تازه تیم کرد شنیده بودم بچه ها غذا می خورند توی گلوشون می مونه و عفونت می‌کنه و باعث مریضی میشه و کسانی هستند که با روش های قدیمی که بلدن اونو رد میکنند به اسم تول گیر یا قاروق گیر منم گشتم یه پیر زنه که انجام میداد پسرمو بردم دست زد به گلوش گفت وای این خیلی مونده تو گلوش چند بار مثل ماساژ گلوشو فشار داد و بالا پایین کرد پسرم میگه انگار یه چیزی از گلوم رد شد شاید باورتون نشه ولی تب پسرم قطع شد و گلوش بهتر شد وقتی هم کوچیکتر بود اینجوری شد برم پیش یه خانم دیگه ای یه فوت کرد دماغ پسرم یه تیکه گردو از گلوش پرت شد بیرون برا دخترمم هم فوت کرد یه تیکه خیار شور پرت شد بیرون واقعا جلو چشم خودم اینکارو کرد خواستم بهتون بگم بعضی چیزا با یه درمان خیلی راحت رو ما قبول نمی کنم در عوض می ریم کلی دارو می‌دیم به بچه هامون که بدنشونم ضعیف میشه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مهد کودک دخترم هزینه رو برده بالا🤪🤪🤪 ۴۸۰۰ میدادیم این ۲ ماه الان شده ۶۲۰۰ نیمه وقت، تا ساعت ۴ بمونن با نهار و‌میاندعده و صبحانه همه چی ۷۲۰۰
نیمه وقت فقط نهار نداره میانوعده و صبحانه دارن
منم به شوهرم میگم بخاطر ۱ تومن کار و خراب نکنیم همون بره تا ساعت ۴ بمونه
گفتم ۵ تومنشو تو بده ۲۲۰۰ من میدم چون خیلی دوست داره بمونه هر روز میگه چرا زود میای دنبالم دوستام همه میمونن منم میخوام بمونم
هییییییی روزگاااار اعنت به گرون🤪🤪🤪ی
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آرنیکا مامان آرنیکا ۵ سالگی
سلام مامانا خوبین مبگم من خیلی حالم بده یکم با مادرشوهرمم بحثم شد پارسال نذری داشتن من گفتم خونتون کوچیکه تراس ندارین بیاین خونه ما نذری بپزین بخدا رفته بودم دکتر گفت دیسکت داره پاره مبشه فقط استراحت باید بکنی من بازم گفتم اسکال نداره نذریه بیان فقط منو شوهرم و جاری بزرگه و برادرشوهرم بودن اون دوتا برادرشوهرم سر کشیدن غذا رسیدن مام دستمون به غذا بود الان بهش میگم امسالم بیاین خونه ما میگه نه شما پارسال به اون دوتا پسرامو زنش بی احترامی کردی اومدن خونتون یه شربت بهشون ندادی گفتم لامصب من داشتم عذا میکشیدم بعدم همه چیو چیده بودم رو میز ناهار خوری میوه شربت فلاکس چای که دبگه خودشون بردارن مهمونی نبود که نذری پزون بود بعدم گوشیو قطع کرد منم انقد گریه کردم سوهرم اومد گغت چته منم گفتم رفت با مامانش یکم بحث کرد حالا من الان عذاب وجدان گرفتم که چرا به شوهرم گفتم ولی واقعا زیادی خوب بودنم بده حالم از خودم بهم مبخوره
مشاهده ۶ پاسخ دیگر