خلاصه ی ۱۰ روزی گذشت و رفتیم مسافرت
من خودمو کامل زده بودم به بیخیالی و میگفتم هر وقت خدا خواست خودش میده دیگه من که صلاح خودمو نمیدونم
تو مسافرت روز موعدم رسید هر لحظه منتظر پریودم بودم
از کوه بالا میرفتم
خونه فامیلا پله بالا پایین میکردم
میرفتیم بیرون میدوییدم اینطرف و اونطرف ولی اثری از پریود نبود فقط ۱ درصد یه خودم احتمال بارداری دادم ۹۹ درصد میگفتم باز این کیسته رشد کرده دوباره
علائمم فقط علائم پریودی بود و یکی دو دفعه درد سینه شدم
تا اینکه برگشتم شهرمون و همون شب بی‌بی چک زدم چون میترسیدم کیست باشه و اگه دکتر نرم بزرگ بشه کیسته
که ایندفعه دیدم بعله..... بی‌بی‌چک مثبت شد
تا صبح من نتونستم بخوابم
به شوهرم گفتم اون که اصلا باورش نمیشد(کلا بی احساس هم هست یخورده🤣🤣🤣)
دیگه رفتیم دکتر و گفت بارداری و ۶ هفته هستی
سونو کردم و دید قلبش تشکیل شده ولی ضعیفه اینم گفت به خاطر هفته پایینت هست و برو دو سه هفته دیگه بیا
تو این دوسه هفته کم کم ی خورده علائمم شروع شد صبحا یکم حالت تهوع،
دلدرد، همش میلم به ترشی و ترشی میخوردم و...
همه بهم میگفتن بچت پسره
علائمت و چهرت و .... شبیه کسایی هست که پسر دارن (مامانبزرگ خودم که در جریان بود اینو میگفت)
بعد دوسه هفته که تشکیل قلب رفتم و مطمئن شدم  مشکلی نیست دیگه کم کم به بقیه فامیل هم گفتیم
حالا جز مامانبزرگم بقیه هم میگفتن بهم بچت پسره و خواب دیدن که پسر دارم و ...
فقط اون دختر عمه شوهرم که سید بود گفت دختره
دیگه کل فامیییل گفتن پسره حتی این سونوهایی که با سوزن و نمک و ‌.. که خونگی هست انجام دادم نشون میداد پسره


مابقی تاپیک بعد...

۱ پاسخ

ای جانم
بمنم همه میگفتن پسره تومطب دکتر غدد زنه گفت من سونوگرافیم دقیق هست بچت پسره گفتم سالم باشه همسایه‌ها همه میگفتن پسره
ولی خودم قبل از بارداریم خواب دیدم خونه همسایمون هستم سیده همسایمون .
یه نوزاد رو تخت هست که پتو صورتی دورش پیچیده شده وقتی خواستم بیام بهم گفت بیا این بچه رو ببر منم کلی ذوق کردم
بعدش که رفتم انومالی دکتر گفت دختره اصلا نمیدونی چه حسی داشتم .به شوهرم گفتم اشک توچشماش جمع شده بود به پسرم گفتم دیگه ازخوشحالی نمیدونست چیکار کنه چون خیلی اجی دوست داره
کل ساختمونمون شیرینی دادم
وای خدایا شکرت

سوال های مرتبط

مامان عسلی مامان عسلی هفته سی‌ویکم بارداری
دیگه رفتم انتی و ی دو سه ساعتی کوچولو ما رو معطل کرد تا خودشو نشون بده
به قدری من اونجا چیزی خوردم که بچرخه که تو عمرمم نخورده بودم
خلااااصه که انتی هم بهمون ۸۰ درصد احتمال پسر داد
تا اینکه نوبت سونو انومالی رسید
به خیال اینکه صد در صد پسره از دکتر جنسیت رو پرسیدم جوابم نداد
گفت عجله نداشته باش بذار من همچی بچه رو برسی کنم
۴ ۵ دفعه رفتم تو اتاق دکتر و بیرون اومدم که بچه هی بچرخه و همجاش معلوم بشه
تو این ۴ ۵ دفعه هر دفعه جنسیت رو پرسیدم جوابم نمیداد دکتر
دفعه اخر دیگه گفت میدونی جنسیت چیه؟؟؟
گفتم پسره
گفت از کجا میدونی گفتم انتی احتمال داده و اینکه همه بهم میگن بخصوص قدیمیها بر حسب تجربشون میگن پسره گفت نه
همه اشتباه میگن و صد در صد دختره😁💗
یعنی من انقدری تو ذهنم تصور پسر بود که فکر میکردم داره دروغ میگه گفتم بهش راستشو بگو و...
گفت صد در صد دختر💗💗💗
خلاصه که دیگه گفتیم انومالی دقیقه و دنیای ما هم صورتی شده
هم خودم هم شوهرم کلا برامون فرقی نداشتا که بچمون چی باشه ولی چون دیگه میگفتیم ۸۰ درصد پسره اینکه گفت دختره تو شوک افتادیم.(همه من و شوهرم و هم همه‌ی فامیل) اصلا کسی باورش نمیشد
فقط یاد دختر عمه شوهرم میوفتادم و میگفتم تنها کسی که گفته بود دختره بچت اون بود که سید هست و جدش ائمه اطهارن🥲❤


مابقی تاپیک بعد...
مامان عسلی مامان عسلی هفته سی‌ویکم بارداری
با کلی نگرانی اومدم خونه و برای مامانم تعریف کردم که دو دفعه ازمایش دادم و منفی هست جوابم.
دیگه او هم نگران شد و سریع ی متخصص برام نوبت گرفت و رفتم دکتر
دکتر همونجا منو سونو کرد و گفت هم تنبلی تخمدان داری هم کیست🥲
ولی خوشبختانه کیستت خیلی بزرگ نیست و میشه با دارو رفع بشه ولی برای تنبلی باید هم ورزش کنی همم تغذیه‌ات رو درست کنی
خلاصه بهم دارو داد (اگه بابت دارو‌ها سوالی داشتین تو تاپیک بپرسین)
تا دو سه ماه من دارو خوردم. و رفتم دکتر
گفت کیسته رفع شده و فولیکول ازاد هم داری میتونی اقدام کنی
ماه اول اقدام کردم بعد از دو روز تاخیر پریود شدم
ماه دوم سر موعدم پریود شدم
ماه سوم.... ماه چهارم ... ماه پنجم و ماه ششمم گذشت و اثری از بارداری نبود
تا اینکه ماه هفتم کلا خودمو زدم به بیخیالی و یادمه محرم اینا بود میرفتم روضه و مراسم و ... که خودمو درگیر نکنم در این حال رابطه بدون جلوگیری داشتم و اینکه چون محرمم بود نذر حضرت علی‌اصغر کردم تو دلم( قربونش برم حاجت‌روام کرد)😭😭
شب تاسوعا بود خونه پدرشوهرم اینا مراسم بود دختر عمه شوهرم سید هست
اومد پیشم و گفت لیلا بارداری؟؟؟ گفتم نه چطور مگه
گفت من خواب دیدم بارداری و ی دختر داری و ...
گفتم نه

مابقی تاپیک بعد...
مامان عسلی مامان عسلی هفته سی‌ویکم بارداری
یادمه پارسال همچین وقتایی بود که گهواره رو نصب کردم
اونموقع ی هفته‌ای بود پریودم عقب افتاده بود و من به خیال اینکه باردارم همش اینجا مطالب بارداری میخوندم و حتی به جا اینکه بزنم قصد بارداری هفته بارداریمم خودم مشخص کرده بودم
چون من اصلا سابقه عقب افتادن پریود رو نداشتم و دفعه اولم بود که این اتفاق برام می‌افتاد
ی چند روزی گذشت و با این خیال بارداری و ی شوق خاصی رفتم ازمایش
ازمایش رو که دادم دل تو دلم نبود تا نتیجه‌اش بیاد اون موقع هم من به کسی نگفتم که ازمایش رفتم فقط مامانبزرگم میدونست مامانم اینا میدونستن عقب انداختم ولی اینکه دارم میرم ازمایش و... نمیدونست چون هنوز ی ماه بود که از عروسیمون گذشته بود و من روم نمیشد بگم(به خیال اینکه باردارم)
خلاصه گذشت تا جواب ازمایش اومد دیدم منفیه تازه تو فاصله‌ای که جواب ازمایشم اماده بشه کلی اهنگای دختر و پسر و مادر و بچگونه گوش میکردم.
سریع خورد تو ذوقم نمیدونستم چیکار کنم فکر میکردم اشتباه شده
از همون منشی پرسیدم گفتم امکان خطا داره؟ گفت بستگی به لقاح داره که دیر گرفته باشه یا زود و میخوای برو و ی ۵ روز دیگه بیا.
بازم صبر کردم چون علائمایی که داشتم همش شبیه بارداری بود و فکر میکردم حتما لقاحه دیر گرفته و پنج روز دیگه بیام مثبته ازمایشم
۵ روز با کلی دلشوره و استرس گذشت در حالی که از ی طرف میگفتم شاید پریود بشم از ی طرف دیگم میگفتم من اصلا سابقه عقب افتادن پریود رو ندارم.
رفتم مجدد ازمایش دادم و باز دیدم که .... منفی شده....

مابقی تاپیک بعد..
مامان گیلاس‌ خانم مامان گیلاس‌ خانم ۵ ماهگی
فردا همون روز بود که از سونو تشکیل قلب امدم دیدم گلوم میسوزه چرک مرده بود ولی بخاطر شرایطم قرص مصرف نکردم گذشت دو یه روز اینم بگم درست از همون روز تشکیل قلب من ویار هام شروع گلاب به روتون بالا آوردن بد یعنی هر لحظه به چیزی میخوردم بالا میوردم حالت تهوع هابی که از شدتش شبا از خواب پا میشدم اصن نمیدونستم که بارداری میترسم این همه بد باش گذشت سه روز از اون تشکیل قلب که یه روز از خواب پاشدم با همون حالت تهوع گلاب به روتون رفتم زرد آب بالا آوردم که دیدم بله چرک گلوم زده به گوش سمت راستم از دردش به خودم میپیچیدم بازم میگم بخاطر شرایطم هیچ‌ قرصی نمیتونستم مصرف کنم مامانمم میکف نه با گرما دادن درست میشه نرو دکتر بهت قرص میدن گذشت شب یکم دردش آروم شد همسرم آمد دنبالم رفتیم خونه بازم ساعت تقریبا 6 صب بود که از درد دوتا گوشام حالت تهوع پاشدم همسرمم آماده باش بود میخواست بره سر کاره گفتم یکم صبر کن هوا روشن شد با مامان برو دکتر حالت خوب نیس من گذاشت خونه مامانمو منم تقریبا ساعت 8 رفتم دکتر وقتی معاینم‌ کرد گوشامو گف چیزی نیس گفتم پس چرا این همه درد می‌کنه هیوی نگفت یه چندتا دارو نوشت منم برد به همون دکتر زنان اون درمانگاه نشون دادم قرص هارو گف فقد میتونی استامینفون ساده رو استفاده کنی
گوش درد بارداری
مامان ادوین مامان ادوین هفته سی‌ودوم بارداری
دکترا خیلی بی انصاف و وجدان شدن،
۱ـ اول بارداری رفتم تست دادم گفت کم اومده بالا احتمالا خارج از رحمه یا سرطان رحم
هفته بعد تست بارداری دادم اومده بود بالا،
۲ـرفتم سونو کیسه بچه سایزش زده بود ۶ گفت اوکیه
یه مقدار لکه بینی قهوه ای داشتم دکتر گفت سونو بده همون سونوگراف کیسه زد ۳.۵ ، دکتر گفت کیست پاره شده برو ختم بارداری
رفتم یه جا دیگه سونو اندازش درست بود،
۳ـ سن بچم طبق پریود و انتی ۹ روز تفاوت داشت ،بعد انومالی رفتم گفت بچت طبق سنش چاقه احتمالا قند داره ،کلی قرص متفورمین دادن بهم ۶ کیلو کم کردم تو یکماه ،بعد سونوهای بعدیم همش اندازه بچه طبق پریودم بود
۴ـدکتر گفت طول سرویکست شده ۲۱ برو سرکلاژ ،سرکلاژ شدم بعدش جاهای مختلف سونو دادم طول سرویکس ۴۰ بود همه گفتن افزایش پیدا میکنه ولی نه دو برابر
۵ـالانم توهم کیسه اب دارم انقدر ترسیدم که دیگه نرفتم دکتر
غذا از گلوم پایین نمیره ،شبا از استرس خوابم نمیبره ،انقدر که اذیت شدم سره بارداریم حتی میترسم واسش اسم بزارم وابسته شم