۲۰ پاسخ

خب میتونی اصلا در راجب به کارات باهاش صحبت نکنی
اصلا نگو که کجامیری و چکارمیکنی
تو زندگیت دخالتش نده

یه گوشت در باشه و یه گوشت دروازه اصلا جواب نده و بحثم نکن مگه از جیب اون. میره چ حرفا هااااا

مادرشوهر ها حرف مفت زیادمیزنن....

شوهرت باید دهن ننشو ببنده زنیکه عوضی از یه طرفم خودتم مقصر هستی که از اول زندگیت بهش رو دادی کثافت

چرا باید بدونه که تو کی چه آزمایش یا سونو رفتی در موردش حرف نزن سوال کرد بگو نرفتم نمی‌دونم یا بگو رفتم بهداشت مگر اینکه ببخشید همسرت بره گزارش بده وگرنه اون از کجا میفهمه

بهتره ارتباطتو کم کنی و زندگی خودتو بکنی.یه پشه هم ویز ویز میکنه اهمیت نده
من قط ارتباط کردم راحت😁

عزیزم بحث نکن هر چی بگی اون بیشتر به خودش اجازه میده حرف بزنه این جور مواقع کسی چیزی میگه فقط یک لبخند بزن برو که اصلا طرف شک کنه حرفشو شنیدی یا نه! یا بگو باشه بعد کار خودتو بکن...‌ حوصله داری مگه بحث کنی؟ قرار نیست ما به همه ثابت کنیم کاری که میکنیم درسته شما باید قبول کنین!

خب چرا رو میدی 🙁 بگو باشه کار خودتو بکن

از اول اگه حدشو مشخص میکردی جرات نداشت بهت بگه

سکوت کن انگاری ریدی روش خودش خیط میشه تو کار خودتو بکن همین که حرص بخوره کافیه 😂😂😂😂😂

منم مثل شما یه مادرشوهر دخالت کن در همه موارد زندگیم دارم
تازه طبقه بالاشونم زندگی میکنم .
تازززه تا یه کم لبخند میزنم توروش پرو میشه به خودش اجازه همه زر زری میده
تا میتونم کم رفتو امد میکنم تا میتونم دورو میگیرم و خیلی اطلاعات از خودم نمیدم‌
فهمید میخام سزارین اختیاری کنم داره خودشو پاره میکنه ولی به اون چه ربطی داره مگه از جیب اون میخوام بدم هیجکس به اندازه خودم به فکر جیب شوهرم نیست نیازی به دایه مهربانتر از مادر ندارم
با این حال باز دخالت ها و نظرات مسخره اشو داره ترجیح دادم به زبون بی زبونی دیگه بهش میفهمونم بتوچه هرچند خفه نمیشه ولی خب دلم خنک میشه

با مادرشوهر بحث نکن طرف حسابت شوهرته

خواستم بگم بهشون نگو یادم از خودم اومد منم موقع دخترم خیلی زود حامله شدم کسی باور نمیکرد حامله باشم خلاصه چهل روز ازپریودیم میکذشت لباس زیاد بود شستم خونریزی کردم بعد رفتم سنو سنو هم منو فرستاد متخصص شوهرم به مادرش گفت مادرش جدا میگفت چرا رفتی سنو یه لیوان آب عدس میخوردی خب میشدی برادرشوهرم جدا زنگ زده چرا زنت میبری دکتر همش توراه دکترین منم زنگ زدم به برادرشوهرم گفتم مگه شما دکتر نمیرین که بدتون اومده من دکتر رفتم انگار فوشتون دادن خلاف که نکردم مریض بودم رفتم دکتر برای خوش گذرونی که نرفتم گفتم به مادرتم بگو به مادرش گفته بود مادرش زنگ زده گفت ما فکر نمبکردیم به این زودی حامله باشی گفتم شاید حامله نباشی برای همین گفتم

گوشتو درو دروازه کن برای چی بیخودی استرس میکشی

لازم نیس ب اون بگی که میری. حرفاشم اصلا برات مهم نباشه هرچی میخاد بزاربگه

آره واقعا پسرش نمی‌آورد میدونس بچه خر ج داره

آدم با کسی که نمیفهمه بحث نمیکنه

خیلی ریلکس و با بخنده بگو مادر جون مهم سلامتی بچمه حاضرم هر روز برم سنو همسرمم بچشو دوس دارم خرجش میکنه شما نگران نباشید🤭

هرچی دلشون میخاد بزار بگن.
تو فقط بی تفاوت رد شو و کار خودت بکن این هم دل ترو خنک میکنه هم اونارو میسوزونه

ولش کن اصلا برات مهم نباشه حرفاشون

سوال های مرتبط