هرکس که میترسه نخونه
این تایپیک ترسناک هست
خانم های باردار
خانوم های شیر ده
اگه تو خونه تنها هستین
نخونین
❌️❌️❌️❌️❌️❌️❌️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️❌️❌️❌️❌️❌️❌️
❌️❌️❌️❌️❌️❌️❌️❌️







دیشب خواب های عجیبی میدیدم
خواب میدیدم همسایه مامانم دخترش فوت شده داشتن تشیع میکردن همه خانوم بودن که صورتاشونم پوشونده بودن همه جا سیاه بود حتی هاهم تاریک بود بعدش رفته بودیم خونه داییم که یه جای خرابه بود خیلی قدیمی بود زنداییم میگفت خونه باباشه اونجا دوتا انباری خیلی تاریک داشتن که زن داییم یکیشو قفل زده بود میگفت اینجا محل زندگی اجنه هست همیشه سروصدا میکنن که بیان بیرون نمیدونم کی بود که قفل اون درو باز کرد که اجنه ها اومدن بیرون حمله کردن سمت من منم با صلوات اونارو از خودم دور میکردم ولی یکیش اومد و وارد من شد منو تسخیر کرد که مثل این فیلم ترسناکا چشمام کلا سفید شده بود و میدونستم که دیگه هیچ اختیاری روی حرکات ندارم فقط داد میزدم وبه مامانم میگفتم بچه هامو ازم دور کن که آسیبی بهشون نرسونم
به نظرتون تعبیرش چی میشه ؟؟؟
به شوهرم میگم میگه اون کدوم جن بیکاری بوده که اومده تورو تسخیر کرده😂😂

۸ پاسخ

چیز خاصی نیست
اجنه نتونستن توی بیداری اذیتت کنن اومدن توی خوابت و تلاش کردن اینجوری بترسوننت
حرز امام جواد داشته باش
یا آیت الکرسی و چهار قل و دعای اللهم الجعنا فی درعک‌ الحصینه... بخون هر روز
قبل خواب هم آیه ۱۰ سوره مجادله بخونی دیگه از این خواب ها نمی‌بینی

این داستان وقتی می‌ترسی و ک. ر. م. داری میای میخونی 😰😰

با. شوهرت موافقم

من دائم ازاین خوابا میبینم و زهره ترک میشم

خواب بعد اذان صبح..خوابهایی که شبش غذای سنگین خوردی یا درگیری ذهنی داشتی ..یا تحت تاثیر فیلم و حرف کسی بوده تعبیر ندارن حتی همین امواج موبایل و تلوزیون مغزو‌بهم میریزن باعث میشن ادم چرتو پرت ببینه

واقعا دنبال تعبیر این جرتو‌پرتایی

انشاءالله ک خیره آبجی گلم

این داستان اجنه بیکار

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی
سلام به همه مامان ها
میخوام از یکی از تجربه های خودم براتون بگم شاید شما هم در موقعیت مشابهی قرار بگیرین....
زمانی که آریا تازه به دنیا اومده بود من از مادرهامون برای حمام کردن آریا تا ۳ ماهگیش کمک گرفتم. همون اول متوجه شدم که مادر خودم با آرامش و ملاحظه بیشتری این کار انجام میده ولی مادرهمسرم اینطوری نبود و من صلاح دونستم که مادر خودم فقط بگم بیاد ولی بعد یه مدت همسرم گفت که شاید مامانم ناراحت بشه و هرچند وقتی بگد برای حمام کردم اریا بیاد....
من با این که میدونستم اسن کار اشتباه ولی بخاطر رضایت همسر و مادرهمسرم این کار کردم ... و چشمتون روز بد نبینه آریا به شدددت گریه کرد و من هرچی به همسرم گفتم گفت تو خیلی حساسی و مادر من همه بچه های فامیل برده هیچ کس اینجوری نشده....
منم دفعه بعد باز گفتم بیاد و بازم آریا گریه کرد و از اون به بعد دیگه از حمام ترسیده شد.
با این که آب بازی خیلی دوست داره و من همه کاری نیکنم که داخل حمام بهش خوش بگذره و بازی کنه ولی بازم میترسه و کلی جیغ میکشه ....
اینو گفتم که بگم به عنوان یه مادر به شددددت به خودتون و احساستون اعتماد کنید اگر کاری رو میدونید که به صلاح فرزندتون نیست بخاطر رضایت دیگران اون کار انجام ندین...
چون اگر فرزند شما آسیبی ببینه این شما هستین که باید تاوانش بدین نه کسایی که با ندونم کاریشون باعثش شدن!!!
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام خوبید یک چیزی تعریف کنم براتون پشم ریزون
البته قبلا گفتم واسه دوستان جدید میگم
باردار بودم رفتم مطب
یک خانم مسن اومد با دخترش که دخترش تقربا سن دار بود
بعد دکتر من هنوز نیومده بود منتظرش بودم .این خانم دکتر دیگه رفت اتاق روبرویی .یهو دکتر با جیغ و داد اومد بیرون به منشی میگفت پنجره هارو باز کن این‌چیه وضعی هست اخه
من اصلا نفهمیدم چی شده
بعد دکتر خودم اومد بهش گفت بیا این مریض و ببین چیکار شده .بعد تازه فهمیدم چیشده
خانم مسن در بطری تو واژنش بود حالا نگفت چجوری هرچی دکتر بهش گفت خودت کردی یا کسی باهات اینکار و کرده هیچی نمیگفت .دخترش هیچی نگفت
بعد گفت من این و دست نمیزنم جراحی لازم هست این بیمارستان هم اصلا قبول نمیکنه برو دولتی ادرس بهش داد گفت برو
وقتی خانم ها رفتن
دکتر داشت به دکتر من میگفت این‌جوری دستشویی میرفته بدنش پر عفونت شده بود بو گند میداد
من که ماسک زده بودم هیچی نفهمیدم ولی دکتر کلی دعواش کرد از بو میگفت خوبه نمردی
یهو یاد خانم افتادم چجور در بطری اخهههه.....
مامان Mahlin👼🏼 مامان Mahlin👼🏼 ۱ سالگی
تجربه از شیر گرفتن🥲😍
من خودم خیلی دوس داشتم ماهلین زود از شیر بگیرم برای اینکه شبا هر دوساعت شیر می‌خورد خیلی بی خواب بودم همم اینکه دندوناش داشت لک‌میفتاد. حدود دوماهی بود که از ساعت ۱۲ ظهر که از خواب بیدار میشد شیر نمی‌دادم تا ۱۰ ۱۱ شب. بیرون میبردمش خوراکی و غذا زیاد میدادم اما ی موقعایی که خونه مامانم بود از دستم در میرفت شیر می‌خورد اما در کل عادت کرد تو طول روز شیر نخوره. وقتی دیدم عادت کرده از پنجشنبه هفته پیشم یهو کلا دیگه شیر ندادم به جاش چند وعده غذاهای سنگین میدادم. میوه و بادوم بستنی ابمیوه های طبیعی که خودم میگرفتم سعی میکردم هر نیم ساعت ی بار یه چیزی بدم دستش که ففط بهونه شیر نگیره. شباهم خوابش که میگرفت سریع اضافه غذا که حتما برنجی یا تلیتی آبگوشت بود میدادم می‌خورد، میخابید .تا ۷ صبح نق که میزد آب میدادم میخوردش اندازه ۳۰ تا. خداروشکر از شیر گرفتن ماهلینم خیلی خوب بود آنچنان اذیتم نکرد. فقط تنها چیری که اذیتم میکنه اینکه الان با شیشه شیر آب میخوره که اونم موندم با چی آب بخوره قمقمه نی دار یا لیوان. اگر شما تجربه ای دارید به منم بگید😍
مامان شکلات🩷تو‌دلی🩵 مامان شکلات🩷تو‌دلی🩵 هفته سی‌وچهارم بارداری
وای امشب خیلی شب بدی بود 😥داییم اومد دنبالم که برم خونه مامانم هیچی رفتم وسایلم جمع کردم گذاشتم تو ساک هی تو این اتاق و اون اتاق میگشتم وسایل جمع میکردم و هیچی جمع کردم بایه قابلمه غذا رفتم سوار ماشین داییم شدم رسیدیم خونه مامانم پیاده شدم رفتم خونه بعد هرچی گشتم خداا پستونک بچم نیس فق یادم بود که گذاشتم تو ساک ولی هرچی ساکو زیر و رو کردم نبود تو ماشین نبود تو خونه مامان خونهدخودم گشتم نبودد با خودم گفتم خداااا پستونک بچم چش شد حالا چیکار کنم بدون پستونک طاقت نمیاره هیچی به بردارم گفتم بریم داروخونه پستونک بگیریم ماشین نداشتیم منتظر شدم تا پسر عموم ماشین عموم رو بیاره سوار شدیم رفتیم خداا داروخانه ها بسته بودن سریع زنگ زدیم به یه دوستم که تو داروخونه کار میکنه کلید داشت اومد در و باز کرد برداشت داد بهمون خدا خیرش بده، 😔دخترم غذا دادم و تو راه هم خوابش برد خداروشکر اذیت نشد ولی برا خودم خیلی سخت بود هرچی گشتم پستونک بچم ندیدم حتی تو کوچه تو حیاط همه جا یهنی شب بدی بود برام الان رسیدیم خونه، حس میکنم خیلی مادر بی لیاقتی ام 😭😭😭