و اما نوبت منم رسید بیام تجربیات سزارین رو براتون تعریف کنم
پارت ۱ زایمان سزارین
دکترم گفته بود ساعت ۱ ظهر روز دوشنبه ۱۷ دی تو بیمارستان شهریار تبریز باش و خلاصه شبش رفتم حموم و وسایل برای بیمارستان همه چیو جمع کردم اومدم خوابیدم صبح گفته بود تا ۸ صبح صبونتو بخور ۷ پا شدم صبونمو خوردم آماده شدم آرایش و بافتن موهام و خلاصه😉 ساعت ۱۱ راهی بیمارستان شدیم منو شوهرم و مامانم و مادرشوهرم

۵ پاسخ

مگه‌ نباید ۸ ساعت ناشتا باشیم برای عمل برای چی صبحانه خوردی😶

بسلامتی❤️

ای جانم 😍 مبارکه عزیزم

قدم نو رسیده ات مبارک الهی قدمش پرخیر و برکت باشه❤🤲
میشه لطفا درخواست منو قبول کنی که داشته باشم. بیام تجربه رو بخونم؟ ممنون🌷

بسلامتی انشاالله قدمش خیر باشه🙏

و منی ک هنوز از تجربه ام نگفتم

مقالات مرتبط

آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...
محتویات ساک لوازم نوزاد
محتویات و لوازم مورد نیاز ساک نوزاد برای بیمارستان
بهترین بیمارستان بارداری در تهران
بهترین بیمارستان بارداری در تهران
درد زایمان طبیعی چند ساعت است
درد زایمان طبیعی چند ساعت است | طول مدت زایمان طبیعی

سوال های مرتبط

مامان ارشا مامان ارشا ۲ ماهگی
خلاصه شب قبل زایمان وسایلامو جمع کردم دکتر گفته بود باید ناشتا بیای از استرس۹ شام خوردم😐حالا ۱۲ شب شده از استرس ن‌من ن شوهرم ن مامانم ن دخترم خوابمون نمیبره منم ضعف کردم تشنمه شدید میترسم چیزی بخورم دخترم۴ سالشع از استرس رفتنه من نصف شب دندوناشو بهم میکشید تا صبح نخابید
همون روزم دقیقن اولین روژ برفی سال شد که همه جا برف اومده بود تاصبح همه جا سفید شده بود خلاصه از استرس هیشکی نخابید ۵ صبح پاشدیم اماده شدیم دخترم بردم خونه مادرشوهرم ۲۱ بهمن ماه صح ساعت۵ حرکت کردیم سمت بیمارستان برف ترافیک ازاینور استرس زایمان عصابم خورد شده بود ازاینور فشارم افتاده و گشنم به زور ساعت۸ رسیدم بیمارستان راه خونه تا بیمارستان کلن ۴۵ دیقس😐اون روز طولانی شد منم ۷ نوبت داشتم دیر رسیدم عجله عجله با مدارک با مامانم رفتم بیمارستان شوهرم رفت دنبال جای پارک
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان جو جو مامان جو جو ۳ ماهگی
پارت اول زایمان سزارین
دکترم واسه ۲۷ نامه داده بود ساعت ۶ صبح راهی بیمارستان شدیم
رسیدم بیمارستان پذرش شدیم بعد قلب بچه رو گذاشتم
بعدش ام ن رگ گیری پیدا کنن خیلی اذیت شدم بد رگ بودم
سونت که خیلی آسون بود فقد باید خودت رو شل کنی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ابرا مامان ابرا ۱ ماهگی
سلام مامانا منم امروز ساعت ۱ زایمان کردم سزارین بیمارستان مصطفی خمینی .😍
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان پسرک و تو دلی مامان پسرک و تو دلی هفته سی‌ونهم بارداری
فردا ۷ صبح گفته بیمارستان باش یکساعت و نیم فاصلس میترسم ترافیک گیر کنیم ساعت چند برم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان پارلا✨ مامان پارلا✨ ۳ ماهگی
دکتر گفته ساعت 5/30 صبح بیمارستان باش
چند ساعت بعد عملم میکنه؟
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان روزهای ابتدایی تولد
تجربیات سزارینم ❤️ پارت 1
من خودم دقیق ۲ شب قبل عملم از ترس نخوابیدم اما ساعتای آخر دیگ با خودمو ترسیم کنار اومدم رفتم حمام بعد ارایش کردم موهامو بافتم آماده شدم برم بیمارستان .
رسیدیم بیمارستان من نامه بستری سزارین داشتم از دکترم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان افرا💝 مامان افرا💝 ۳ ماهگی
🩷تجربه زایمان سزارین پارت اول❤️
من قرار بود روز شنبه ۲۲ دی ماه میرفتم بیمارستان برای زایمان ولی به مشکلی برخود کردم،زنگ زدم به منشی که من صبح شنبه نمیتونم بیام بیمارستان اشکال نداره؟! منشی گفت اگه بچه تکون میخوره و حالش خوبه عیبی نداره بزار برای فرداش که میشد یکشنبه ۲۳ دی ماه🫠🥹
منم شبش یه غذای سبک خوردم و رفتم یکم خوابیدم ولی مگه خوابم میبرد😐😂
پس پاشدم با شوهرم یه شب خوب دونفره ساختیم🥹❤️
صبحش ساعت چهار پا شدم رفتم حموم یه دوش ۵ دقیقه ایی گرفتم و نمازمو خوندم و کلی صلوات و سوره انشقاق خوندم لباس هامو پوشیدم و ارایشمم کردم وسیله هارو برداشتیم رفتیم بیمارستان....
مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭👼🩵 مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭👼🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت 1️⃣
روز جمعه ۲۸ دی از صبح زود ساعت ۷ کم کم درد های شبیه پریودی شروع شد🥲
اولش فاصلش ۱ ساعتی یکبار بود در حد ۱۰ ثانیه می‌گرفت و ول می‌کرد...
دیگه نزدیکای ساعت ۱۱ ظهر بود ک لکه دیدم و مطمئن شدم ک دیگه این درد ها واقعن درد شروع زایمانه🥹🥹
خیلی استرس گرفته بودم ولی همراه با شوق و ذوق بود...
اتفاقا همون روز هم مامانم اینا مهمونمون بودن برای ناهار
منم تند تند ناهار رو درست کردم و از ساعت ۱۲ ظهر شروع کردم برای ورزش کردن
ولی چون استرس داشتم آنچنان ورزش های تاثیر گذاری انجام ندادم🥺
دیگه ساعت ۱ بود ک مامانم اینا اومدن و بهش گفتم ک درد و لکه بینی دارم
مامانم از خوشحالی پر در آورده بود چون من ۴۰ هفته ام تموم شده بود و برای روز شنبه باید میرفتم بیمارستان بستری میشدم و با آمپول فشار دردام شروع میشد و مامانمم از این بابت ناراحت بود و دلش می‌خواست من با درد های خودم برم بیمارستان 🥹🥹
و همونطور شد ک میخواستیم😍
خلاصه که همینجور رفته رفته دردام بیشتر و فاصلش کمتر میشد...
من تا ساعت ۸ونیم شب تو خونه تحمل کردم ولی دیگه از ۸ونیم ب بعد دیدم فاصلش شد ۵ دیقه‌ای یکبار و دیگه غیر قابل تحمل بود برام
دیگه مامانم و همسرم وسایل های منو نی نی رو جمع کردن منم آماده شدم و ساعت ۹ حرکت کردیم ب سمت بیمارستان 🥹🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کیان👶🏻 مامان کیان👶🏻 ۳ ماهگی
سلام مامانا
من صبح ساعت ۱۰شب باید بیمارستان بشم برا دوشنبه که سزارین کنم
امشب رفتم حموم تر و تمیز کردم ،بنظرتون صبح قبل رفتنم باز برم؟موهام درنمیاد زشت بشه؟
اصلا استرس گرفتم شدید😞
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 💙آرسام🩵 مامان 💙آرسام🩵 ۳ ماهگی
سلام مامانا عصر جمعتون بخیر.
الان ی خورده سرم خلوت شده میخام براتون تعریف کنم روز زایمانمو تو بیمارستان شهدا شاید برا کسی مفید بود.
#زایمان سزارین
پارت ۱
وقتی برا گرفتن نامه رفته بودم بیمارستان شهدا پیش دکتر جعفری مدیریت تخت بهم گفته بود ساعت ۸ بیمارستان باش ولی من ساعت ۶ صبح همراه مادرم و همسرم رفتم سمت بیمارستان ک نفرآی اول باشم برا عمل ولی با این حال بازم ی نفر قبل من اومده بود.
رفتیم اونجا گفتن برید پذیرش پروندرو ببرید تا بستری بشید بد ک بستری شدم لباسای عملو دادن گفتن منتظر باشید تا صداتون کنن ساعت ۸ بود ک صدا کردن خون گرفتن سوند وصل کردن دستبند کاغذی بستن ب دستم با ویلچر بردن ب سمت اتاق عمل
بزنید بریم پارت بعدی ک کلا تو اتاق عملیم😉😉
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان کیسان مامان کیسان ۱ ماهگی
سلام دوستان اومدم از تجربه زایمانم بگم 😍🥰من از چهارشنبه درد داشتم رفتم دکتر قرار بود ماما خصوصی بگیرم خلاصه دیگه ساعت ۱ شب بود دردم گرفت زنگ زدم خواهرشوهرم و بردار شوهرمم اومدن و با شوهرم و مامانم رفتیم بیمارستان معاینم کرد گفت ۳ سانتی ساعت دو شب بود گفت تا ساعت ۶ و ۷ میاریش پیاده رویی کن بعد منم هی پیاده رویی کردم تا ماما خصوصیم اومد اونم معاینم کرد گفت همون ۳ سانتی الان برو خونه فامیلی چیزی دوش بگیر پیاده رویی کن ساعت ۱۱ صبح برگرد من کردم اینارو بعد که رفتم دوباره معاینم کرد گفت همون سه سانتی برو دوباره پیاده رویی کن ساعت ۸ شب برگرد
مامان سامیار دیار مامان سامیار دیار روزهای ابتدایی تولد
دکتر ب من گفته ساعت ۶:۳۰ و ۷ صبح بیمارستان باش
چند ساعت بعد عملم میکنه؟؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۳ ماهگی
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعیه اول
دیگه رفتم حموم یکمی هم رنگ ابی که ازم دفع شده بود زرده روبه سبز بود تو حموم خیلی استرس داشتم اما پاهامو شستمو پد گذاشتم و اومدم بیرون دیدم اصلا از درد زیاد خبری نیست همسرمم خیلی هول کرده بود بهش گفتم نمازتو بخون تا حاضر شیم بریم منم تو ۱۰ دقیقه سریع ظرفا رو شستم و لباسامم پهن کردم تا شوهرم نمازشو بخونه
دیگه ۸ بود که حاضر و اماده سوار ماشین شدیم و با مامانم راهی بیمارستان
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین روزهای ابتدایی تولد
کیسه آبم پاره شده اومدم بیمارستان از ساعت ۱ ،معاینه شدم ۱ سانتم چیکارکنم زود باز بشهه؟!!
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ ماهگی
خانومایی که زایمان طبیعی هستید بیایید تجربه زایمان اولم را براتون بگم.
من ۳۸ هفته و ۴ روز بودم که از موقع نماز صبح دردام شروع شد
پا شدم راه رفتم و یه کم ورزش کردم
دوش گرفتم
وسایلم رو با کمک همسرم آماده کردم
میدونستم الان وقت زایمان نیست چون بین دردا فاصله زیاد بود
بخاطر همین سعی میکردیم دیرتر بریم بیمارستان.
ساعت حدودای ۱۱ صبح رفتم بیمارستان، معاینه شدم، ۲ فینگر بودم.
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر