۲۲ پاسخ

قدم نو رسیدت مبارک خدا برات از چشم و نفس بد نگهش داره

وای اول صبحی چه زلزله ای بود به جونم انداختی چه دلی داری پاشدی رفتی دستشویی اگ میومد پایین تر اگ لای پات اتفاقی برا سرش میفتاد وای من تا کی خود خوری میکنم با این کار تو خدا بدونه خداییش خیلی ترسیدم من جای تو

وای خدا رحم کرده بهت چرا بعدش رفتی دستشویی اگر بچه میومد چی میوفتاد روی سنگ وای استرس گرفت منو

وقتی مرخص شدی ازشون شکایت کنید. تا سر بقیه این بلارو‌نیارن
مبارکه خداروشکر

مبارکه
ولی چطور بااون حالت تا بیمارستان رفتی سر بچه لای پاهات ؟

وای قلبم 😳😳😳😳
مبارک باشه عزیزم

عزیزم😍😍😍مبارکت باشه ان شاءالله که قدم دختر خانم گلت خیر باشه براتون زودتر مستقل بشین

وای خدا چ رویایی😂
دیدی بلاخره زودتر از من زاییدی نامرد
من هنوز نزاییدم😭🤣

من ک بهت گفتم اینا درد و علائم زایمانه بسلامتی مبارک باشه عزیزم ولی خداروشکر تو خونه دردتون کشیدی بیمارستان خیلی ازیتت میکردن اگر میموندی🤩

بعدش چیشد بیمارستان رفتی بخیه اینارو اونجازدن بهت سروصدانکردی سرشون؟

ای جانم.مبارک باشه عزیزم

خداروشکر عزیزم که خودت و نینیت حالتون خوبه 😍😍♥️♥️ قدمش مبارک باشهههه

سلام عزیزم قدم نورسیده مبارک ،چه چجوری تا بیمارستان رفتی؟

😂😂😂واییییی اون لحظه رو تصور کردم برگام ریخت
ینی ۱۰ سانت شده بودی

مبارک باشه ولی چقدد استرس اور چ احمقایی بودن😟

مبارک باشه عزیزم قدم نو رسیده مبارک

وای عزیزم🥺🥺 مبارکت باشه ♥️♥️ انشالله که همیشه تنتون سالم و دلتون خوش باشه 😍😍واسه ما مامانای باردار هم دعا کن عزیزم 😘😘

بیمارستان دولتی بوده ؟
مبارکت باشه عزیز

خدا رو شکر که سالمین هر دوتاتون

وای استرس گرفتم 🫠

ای جاااان جان مبارکاااا باشه 😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰🥰🥰🩷🩷🩷🩷

واایی عزیزمممم ترسیدم ولیی‌گفتی سر بچه لای پاهات بودد

مبارک باشه
😍😍😍😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان حنانه مامان حنانه ۹ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان علی مامان علی ۴ ماهگی
خانوما از زایمان طبیعی واسه شما بگم من از دوروز قبل از زایمانم دردام شروع شده بود درحالیکه دکترم میگفت تو حالا حالا موقع زایمانت نیست دردام مثل پریود بودن بود یعنی یکم درد میگرفت تا اینکه بعداز ۳ روز به ۵ دقیقه ۵ دقیقه یکبار درد میگرفت رفتم بیمارستان گفت ۱ سانت باز شدی و گفت باید بستری بشی منم به گفته ی کلاسهای زایمان طبیعی که میگفتن زود بستری نشین و تا درداتون تند نشده نمیخواد بستری بشین ساعت ۱۲ شب اومدم خونه و خوابیدم تو خواب یه لحظه درحد ۵ ثانیه یه دردشدید گرفتم و کیسه ابم پاره شد ساعت ۳ نصف شب بود سریع رفتم بیمارستان و سرم فشار بهم زدن خییلی درد کشیدم تا اینکه ۲ سانت شدم و از شدت درد میگفتم اپیدورال میخوام گفتن مال بالای ۴ سانت هستش اما داشتم قشنگ میمردم تا اینکه ۳ سانت شدم از بس حالم بد شد اومدن وصل کردم به من ۱۰ تا سرم فشار زدن و قشنگ مرگ را پیش چشمم دیدم و اخر باز نشدم همون ۳ سانت بودم درحالیکه قبلش دکترم میگفت تو لگنت عالیه واسه طبیعی ولی بیستر از ۳ سانت باز نشدم و تا فردای روز بعد ۱۲ ظهر درد میکشیدم اخرش رو خون افتادم و بردن منا برای سزارین