سلام دوستان دلم میخاد یکم باهاتون صحبت کنم من واقعا از این همه درگیری و حرفای تو ذهنم خسته شدم بعد چند سالهر روز هنوز فکر میکنم‌به کسی که مدتی باهاش در ارتباط بودم اصن از عمق وجودم میخام که حتی یه لحظه هم فکرش ب ذهنم نخوره . خسته ام از این همه سرزنش خودم که درس خوندم و هیج جا سرکار نمیرم دوست دارم‌به خودم توجه کنم و به ادمایی که خیلی واسم ارزشمندن ولی نمیتونم همش ذهنم درگیر میشه . به مردم و حرفای بیخودشون اهمیت میدم‌اینکه چه فکری درموردم دارن و چطوری قضاوتم میکنن چیکار کنم از این چیزا راحت بشم

عزیزم به این میگه نشخوار ذهنی، برای رهایی ازش باید بیشتر به خودت فکر کنی، ورزش کن،‌موسیقی گوش کن، آرایش کن، با عشق غذا بپز، از کجا معلوم اگه با اون شخص ازدواج میکردی خوشبخت بودی، من آدمی رو میشناسم که همه حسرت زندگیشو میخوردن ولی واقعا بدبخت ترین آدمی بود که تو زندگیم دیدم، اگه شرایطت مهیا شد برو سرکار اگه نشد هم یه مادر تحصیلکرده خیلی بهتر میتونه به بچه هاش کمک کنه، من خودم دکترا شیمی دارم رتبه ۱۷ کنکور دکترا سراسری بودم ولی یه شرایطی دارم که نمیتونم فعلا برم سر کار

اونیکه دوسش داشتی مگ الان دیگ زندگی و اینا خودش نداره؟ بیخیالش وقتی تموم شده تموم شده دیگ

مگه چی شده که فکرمیکنی اینجوریه

روانشناس میتونه کمکت کنه
و حتما سرکار برو سرت شلوغ شه فکر مشغولیت کم میشه عزیزم
شوهرتو دوس داری یا نه؟