۹ پاسخ

انشالله که صحیح و سالم مرخص میشه
دیگ الان فقط میتونی صبوری کنی
توکل کن به خدا

خانمم حال بچت خوبه؟گفتن چند روز بستری باشه؟
منم سز اورژانسی شدم😭😭😭😭😭

عزیزم چقدر درکت میکنم منم دقیقا باهمین شرایط زایمان کردم البته من 36هفته بودم ولی خیلی ناراحتم همش حس میکنم الکی عجله کردن برای زایمانم
منم هیچ دردی نداشتم با آمپول فشار بزور کاری کردند زایمان کنم اونم طبیعی تا یه هفته بعد زایمانمم بستری شدم

اره سونو خطا خیلی داره
ایشالا تنش سالم باشه بخوبی و خوشی مرخص شه

عزیزم اگه خودت نمیتونی حتما مامانت یا یکی را بفرس بالا سرش باشه خیلی بهتره بعضی پرستارها خوبن بعضی ها بیخیالن

عزیزم انشاالله صحیح و سالم‌ زودی مرخص شیدباهم.برا منم وزنش رو گفته تو ۳۴هفته ۱۵۰۰.کیس Iugrخیلی نگرانم.هرهفته بایدها برم سنو داپلر بدم اوضاع رو چک کنن.۶تا هم امپول برا تشکیل ریه اش زدن واسم سه چهار روز پیش.الان شما بخاطر وزن کمش بهش ان ای سی یو بستریش کردن یا کمبود اکسیژن؟

خودت که میگی فشار و دفع داشتی پس لازم بوده که بیارنش بیرون.
بعدشم اصلا خودتو ناراحت نکن عزیزم دستگاه مثل شکم مادر میمونه.توسعی کن شیرتو زود ب زود بدوشی گلم.

قدمش مبارک باشه
آره سونو ها معمولا نیم کیلو خطا دارن
نگران نباش عزیزم ♥️
حتما خطر داشته ک عملت کردن توکلت به خدا باشه

الان بچتون سالمه تو دستگاست؟

سوال های مرتبط

مامان مهر مامان مهر ۱ ماهگی
سلام خانما اومدم ازتجربه زایمان طبیعی که انجام دادم بگم براتون‌. چهارشنبه 3صبح که فردا میشودپنجشنبه دردام شروع شد تا 7صبح بیدارموندم دیدم نه دردام داره بیشتر میشه کارامو کردم بعد صبحانه خوردم رفتم حموم اومدم بیرون زنگ زدم مادرشوهرم وشوهرم اومدن رفتیم ساعت ۱۲ از خونه رفتیم رسیدم بیمارستان میلاد اونجا گفتن نه درد نداری دهانه رحم بسته اس ولیدمن درد داشتم شدید تر هی می‌شود گریه میکردم جوری که دیگه اصلا یه دقيقه طاقت نداشتم میلاد هیچ جوره قبول نمی‌کرد میگفت نه برو خونه دوروز دیگه بیا منم نمیتونستم به شوهرم و مادرشوهرم گفتم نمیتونم واقعا بریم شخصی اونا هم گفتن چکارکنیم اینا تا بردنم بیمارستان مهدیه سمت شوش اونجا معاینه کردن گفتن ۳سانت شدی چرا الان اومدی ازصبح نیومدی سریع بستری کردن بردنم هرکی ازراه می‌رسید معاینه میکرد منم دیگه ازدرد داشتم میمردم بعدا بعداومدن گفتن شدی ۵سانت بعد کیسه اب مو پاره کردن گفتن یه ذره پاشو باید ورزش کنی سریع تر تموم شه منم هرکاری کردن درد داشتم گفتم من نمیمونم یاسزارین کنید یامیرم جوری باهاشون رفتارمیکردم که دیگه انگار روانی ام بعد گفتن نمیزاریم بری شوهرت بیاد رضایت بده برو یعد اومد گفتم من نمیمونم بریم به شوهرم گفتن ببری مسولیت داره هراتفاقی بیوفته برات توراه بعد شوهرم اومد گفت نمیشه شرایط شو نداری ببرمت طاقت بیار تموم شه گفتم نه نه نه بعد پرستار گفتن شوهرت میمونه پیشت طاقت بیار تموم میشه منم شوهرم ازساعت ۱۰ اومد پیشم تا ۲شب داشت دل داری میداد و ماساژ بعد اومدن معاینه گفتن شدی ۸سانت ۲ سانت دیگه داری باید شروع کنی منم همش جیغ میزدم تا ۵ صبح بچم به دنیا اومد خداروشکر سخت بود ولی تموم شد