پارت ۶ زایمان طبیعی👇💙
هرکارکردم نزاشت ازتخت بیام پایین و برم دسشویی
گف دهانه رحمت فول شده بیای پایین ممکنه بچت بیوفته..
منم ازیطرف حس مدفوع شدید داشتم..ازیطرفم دردای شدیدم که هر ۳دقیقش،شده بود هر ۱ دقیقه یبار..داشتم کلافه میشدم واقعا..
ماماهه گف خانوم بچه سرش کامل تو واژنه دوتا زورِ محکم بدی دراومده..
گفتم نمبتونم میترسم مدفوع کنم.گف عیب نداره.بچت مهمتره یا مدفوع کردنت.
دیگه دیدم اینطوری گف..گفتم ولشکن راست میگه بچم مهمتره..
همینکه دردم گرف نفس عمیق کشیدم و دستامو گزاشتم پست رونام و زور محکم زدم که دردم ولکرد..
دوباره درد پیچیشد زیرشکمم ماماهه گف یه زور بدی دراومده
منم این دفعه چشاموبستم و تودلم گفتم خدایا میسپرم به خودت تمومش کن..
دستامو گزاشتم پشت رونام و نفس عمیق کشیدم و از ته دلممم زور زدم..حس کردم اول یه کوچولو مدفوع کردم ولی زور زدنمو ولنکردم و ادامه دادم و یهودیدم پسرم دنیااومد..
ساعت ۴و۳۰دقیقه پسر خوشگلم و گزاشتم رو سینم🥰
از زمان زور زدنم تا دنیااومدنه پسرم کلا ۱۰دقیقه شد😅

۲۴ پاسخ

اگه مثل تو میزاییدم ده دیگه بچه میوردم🤣🤣😍😍

وای خدارو شکر که دیگه تموم شد ان شالله قسمت همه مادرای چشم انتظار بشه...

خداروشکر چه زایمان راحتی داشتی عزیزم ماشالا به جونت خدا پسر عزیزتو برات حفظ کنه خیرشو ببینی تو زندگی

خوش . قدم باشع ماشاالله هزار ماشاالله زایمان خوبی داشتی عزیزم

مبارک باشه عزیزم لحظه تموم شدن دردا و گریه بچه واقعا بینظیره🥲😍 من سرپسراولم دوساعت توی مرحله زورزدن بودم🤯 ولی سر دومی ۲۰ دقیقه

زهرا جان لطفا درخواست بده بژام بخونم من پرم

طبیعیه من با خوندنش اشکم در اومد🥲🥹🥹

عزیزم چندتا بخیه خوردی؟
برش زدن یا با زور پاره شد؟

ماشالا بهت دختر من از شب تا ظهر درد میکشیدم تازه شدم ۷ سانت

خوش قدم باشه گلم
چ ورزش های انجام دادی ماه اول خیلی تحرک داشتی یانه روزای آخر چی

خداروشکر عزیزم برات خوشحالم
ولی من زایمانم برعکس تو بود خیلی اذیت شدم

عزیزم ورزشایی که انجام دادی یا کارایی که باعث شد زایمان راحتی داشته باشی رو میگی لطفا؟؟

اخیششش خداروشکر عزیزم مبارک باشه
چون قبل زایمان درد آنچنانی نداشتی بعد زایمان دردات شروع شدن تا چند روز همینجوریه بعدش اوکی میشه

وای چه زایمان خوب و راحتی خیلی خوش شانسی مبارکه

دقیقا این اخرش منم همین حس مدفوع داشتم

قبلش چیکار میکردی که انقدر زود دهانه رحمت باز شد و زیادتر درد نکشیدی؟ توروخدا به منم بگو اگه شیاف مغربی چیزی زدی کاری کردی بگو لطفا یا چندشب رابطع داشتی

خدا قوت🥰
وزن نی نی تم بگو

عکس نی نیتم بزار ببینم این پسر خوب چ شکلیه

اي جااان
خداروشكر ك زايمان راحتي داشتي ❤️

مبارکه عزیزم زایمان چندمت بود

وایییی خداروشکررر😍😍الهی شکر

مبارکه عزیزم

خداروشکر که هردو بسلامت هستین

خوشبحالت خوش قدم باشه براتون😍
ایشالله ک ما هم زایمان راحت داشته باشیم🥹

سوال های مرتبط

مامان دنیز مامان دنیز ۲ ماهگی
تجربه زایمان ،۴
دردام بیشتر شد. ماما اومد معاینه کرد گفت هووو هنوز چهار سانتی 😐😐😐 من موندم همینجوری این همه درد فقط برا چهار سانت اونم ۳ ساعتها دارم درد میکشم خلاصه گفت برو دستشویی بیا یه سرم بزنم
آخه بالا میاوردم از شب قبلش هم چیزی نخورده بودم یعنی از ۴ بعد از ظهر هیچی حتی شبش شام هم نخوردم گفتم میرم بیمارستان می‌خوام چیکار فرداش می‌خوام مرخص شم دیگه
بعد خیلی بهم حس مدفوع میمومد یهو
رفتم دستشویی به بهانه این که مدفوع دارم رفتم با کنر خمیده پر از درد همین که نشستم دیدم نه حس مدفوع نیست بچه داره میاد
از دستشویی داد زدم من حس مدفوع دارم بهم گفتن زود باش بیا ببینم شاید سر بچس
خدا می‌دونه به زور خودم به تخت رسوندم گفت آفرین فولی حالا اینجا هر موقع زور داشتی زور بده یعنی کلا ۱۰ دقیقه نبود بهم گفته بود ۴ سانتی ساعت ۱۲ بود تا ۱۲:۲۰ دقیقه هر موقع زور میومد یجوری داد میزم زور میزدم ببخشید انگار میخوای مدفوع کنی کلا اون‌ هوار موقع زور زدن دست آدم نیست
دیگه هی اومد معاینه گفت آفرین داره میادگفت پاشو برمی اونیکی اتاق یکی از پرستار اومد گفت بریم با زور خدا شاهده رفتم ولی وقتی فول شده بودم اینم بگم اون درده می‌ره فقط حس زور میاد رفتم رو تخت داشت دعای قبل از اذان میخوند منم همش دعا کردم اون موقع
رفتم رو تخت گفت زور بزن منم تا حد توان زور میزدم بعد نفس می‌گرفتم
اینو بگم بهم بیحسی زد بعد اولش دوتا زور زدم بعد برش زد برشش حس کردم ولی در مقابل اون همه درد اصلا حس نمیشه
سه تا زور زدم بچه اومد بیرون
خدا شاهده یهو دردام رفت حس کردم تازه متولد شدم
بعد یکی هم کنار من زایمان میکرد من اون دردامون هم با هم شروع شده بود اون‌ماما همراه داشت من نه تو زایمان هم باهم بودیم
مامان رادمهر💙 مامان رادمهر💙 ۱ ماهگی
پارت۲تجربه زایمان طبیعیهمینجوری دردام بیشتر و بیشتر میشد مامام رسید بیمارستان و گفت درد که نداری راه برو درد که اومد سراغت اسکات بزن کمرتو صاف کن رو زانوهات خم نشو دیگه ساعت۳شده بود دردام خیلی بیشتر شد گفتم نمیتونم وایسم میخام دراز بکشم دراز کشیدم ماما گفت هر وقت دردت گرفت یه پاتو خم کن تو شکمت زیر رونتو بگیر و فشار بده این کارو کردم خیلی احساس فشار تو مقعدم کردم دیگه مغزم دستور نمیداد نفس عمیق بکشم بی اختیار زور میزدم معاینه کردن گفتن ۳/۵سانتی همینطور ادامه بده دیگه دردام زیاد شد گفتم نمیتونم تحمل کنم گاز بی حسی بیارین برام اوردن وقتی توش نفس میکشیدم احساس گیجی بهم میداد ولی دردمو در اون حد کم نمیکرد بدک نبود. چندبار درد شدید اومد سراغم ماماها پاهامو تو شکمم میکشیدن و میگفتن زور بزن منم جیغ و زور و داد و گریه همش باهم میزدم😂 ۸سانت شدم بردنم اتاق زایمان و باز هم گفتن پاهاتو تو شکمت جمع کن و جوری زور بزن که میخای مدفوع کنی منم زور که میزدم بیشتر رو مقعدم زور میزدم خیلی عالی بود روند زایمانو کوتاهتر کرد :
مامان علیرضا مامان علیرضا ۱ ماهگی
تجربه زیمان طبیعی

۶تیر رفتم بودم پیاده روی تا ۲ساعت من پیاده روی کردم اولین باره همین جوری راه میرم بعدش امدم خونه خوابیدم ساعت ۵صبح تغریبن بیدار شدم دیدم یکم لباسم خیسه فک کردم ادرار چون مسانم شدیدا پر بودرفتم دشویی برگشتم خوابیدم ساعت ۷بیدار شدم دیدم نه انگاری کیسه ابمه اخه لباسم روتختی هم خیس بود شوهرم بیدار کردم بهش گفتم کیسه ابم پاره شده رفتم زایشگا بهشون گفتم کیسه ابم پاره شده گف بخواب بزار معاینه کنم معاینم کرد گف ۱سانتی دیگه پرونده تشکیل دادن او اینا ساعت ۱۱شروع کردن امپول فشار ساعت ۳دوباره امد معاینه گف ۲شدی رفت انقد درد داشتم که نگم بهتر رفت ساعت ۶امد گف تازه شدی ۴سانت گفتم وایییی ۴سانت انقد درد داره تا ۱۰سانت میمیرم من دیگه دوبار درد درد تا ساعت ۹معاینه کرد گف خانم انقد داد نزن هنو تازه داری ۵سانت میشی دوبار درد ساعت ۱۰دیگه حس مدفوع داشتم هرچی جیغ او داد میزدم نمیمد من جیغ میکشیدم او زور میزدم دس خودم نبود زور میزدم دیگه اخرش داد زدم خانم من دشوی دارم امد گف خانم چه خبرت بهش گفتم تروخدا معاینم کن گف تازه معاینه شدی ۴بود تو این نیم ساعت ۱۰ سانت ک نمیشی گفتم پس من دشوی دارم این دید حرف میزنم باهاش زور میزنم گف وایسا معاینه کنم معاینه کرد داد زد خانما این فول شده گف هروقت درد داشتی زور بزن منم دو بار زور زدن علیرضام ساعت ۱۰ پا تو دنیا گذاشت
مامان موچولو🤤😍 مامان موچولو🤤😍 ۳ ماهگی
پارت۳:زایمان من
صوروم فشار دوم وصل کردن دردام بیشتر شد هی معاینه ۳سانت اخر گفتم بسه طاقت ندارم سرم داره میترکه بزارید بیام پایین تخت اومدن شیاف دادن و اومدم پایین توپو بهم دادن منم نشستم شروع کردم ب ورزش بشین پاشو شد ۶شب و من تازه دهانه رحمم نرم شده بود و ۵سانت شیفت داشت عوض میشد یا پرستاره دید گریه میکنم گف چیشده گلم ی پرستار بلوچ بود گفتم خانوم تورو خدا کمکم کن میترسم این بچه طوریش شه کسی پیگیرم نیس همش گمن بعد معاینه و میرن اومد کمرم ماساژ داد گف بسم الله بکن خدارو صدا بزن چشم من هستم نگا کرد گف عالی شدی گفتم پس عمم بگید بیاد گف چشم عمم اومد چون بزرگه با تجربس اومد شکمم ماساژ میداد ب پایین میگف ابت ریخته بچه بالاس خشکه ناتوانه و عز کلیه هامو نگه میداشت هی کمرم قر میداد موقع درد تا ک تحملم رفت گفتم نمیتونم خودشه خودشه پرستاره گف جانم گفتم خودشه گف بخاب رو تخت ببینم گف عالیه زور نزن تا من وسایل بیارم عمم هی مبگفتم صداش بزن اومد بچه ادرارم یکسره مبریخت میسوخت عمم میگف باشه ولی صدا نمیزد و شکمم و کمرم ماساژ میداد خیلی خوب بلد بود ک بچه تا عمم اومد ب طرف پایین اومد ی خانومه زجه هامو میدید دعا میکرد فوت میکرد بهم وسایل اوردن گفتن زور بزن گفتم نمیشه اصلا توان زور زدن نداشتم بخدا اصلا بلد نبودم تا ک بچه اومد پشتم گفتم دسشویی دارم گف نیس خودشه گفتم از مشت گفتن اره زور زدم بچه تا نشف اومد من بس کردم شاید دلیل نفس تنگیش همین بوده بعد گفتن واینستا زووور عزیزم زور گفتم تورو خدا کمکم کن گفت نفس زور خیلی کمکم کرد تا بچه اومد گف پاهات حرکت مدی ک پاریدگی میدی منم از بخیه ترسیدم و همکاری کردم تا پسرم بدنیا اومد