تحربه زایمان طبیعی من
پارت چهارم
درد هام شده بود هر یک دقیقه شایدم کمتر ساعت هم شده بود نزدیک دو شب من دیگه باهر انقباض داد میزدم و گریه میکردم میگفتم تروخدا واسم اپیدورال بیارین همسرم چندبار باهاشون تماس گرفت گفت بیارن ولی انگار ن انگار ماما اومد و بهمون گفت قبل ما چند نفر دیگه هستن دکتر اول میره اونجا ساعت دو دکتر بیهوشی با یک تکنسین اومدن ک واسم اپیدورال انجام بدن منم تند تند انقباض شدید و طولانی داشتم و امپول فشار هم بهم وصل بود بهم گفتن بشینم لب تخت سر و شونم شل باشه رو ب پایین من دست خودم نبود باهراتقباض بدنم جمع میشد ماما اومد منو محکم نگه داشت منم باهر انقباض فقط کریه میکردم و تکون نمیخوردم اما دکتر بیهوشی نمیتونست واسم اپیدورال بزنه من بعدش متوجه شدم ک هفت بار کمر منم سوراخ کردن تا بالاخره تونستن اپیدورال واسم بزنن از دردش زیاد یادم نیس چون چشام بسته بود گریه میکردم و انقباض شدید داشتم بعد اپیدورال انگار مست شده بودم😅دردارو متوجه میشدم ولی تو یک حال و هوای دیگه بودم

تصویر
۶ پاسخ

کاش مامای همراه گرفته بودی

بقیه اش بزار

آمپولش درسته دردا رو کم میکنه ولی بعدا کمردرد آدمو از پا در میاره

بیمارستان رضوی ک اینقدر تعریف میکنن و گرونه هفت بار سوراخ کردن کمرتو🙁

ینی خوب بود اپیدورال؟

آخ آخ ممکنه تا چند وقت‌کمردرد داشته باشی داغونت کردن که

سوال های مرتبط

مامان چش قشنگ مامان چش قشنگ روزهای ابتدایی تولد
پارت ششم
همینجور داشتم انقباض ارو حس میکردم کم کم می‌فهمیدم در این حال ماما گفت موقعی انقباض داری ورزش کن و وقتی نداری استراحت کن نفس بگیر بعد چند دقیقه ای یه دکتر تو بخش بود آمد معاینم کرد گفت سه سانته و رفت ماما گفت خوبه ورزش کن میرم برمیگردم دیگه خیلی داشت دردام زیاد میشد با سختی تحمل میکردم ماما گفت بیا خودم معاینه کنم ببینم چند سانت شدی ساعت تقریبا 1شب بود که 4 سانت شده بودم منو نوار قلب گرفت همچی اوکی بود اما خیلی درد داشتم گفت تحمل کن الان دکتر بیهوشی میاد خیلی احساس زور رو واژنم و مقعد داشتم گفتم میخام برم دسشویی ماما گفت چقد میری دسشویی تا رفتم برگشتم و دکتر آمد اپیدورال کرد 4و نیم سانت بودم ساعت 1و نیم... و اینکه درد داشت اپیدورال اما قابل تحمل بود ماما منو خوابوند رو تخت گفت هر موقع انقباض داشتی نفس بگیر زور بده موقعی که انقباض داشتم میخواستم زور بدم خیلی نفس گیر بود میگفت سرتو بکن تو سی‌نت فقط زور محکم بده چند دقیقه ای این ورزش رفتم آقام صدا زد آمد داخل ورزش بهم داد داشتم ورزش میکردم از اونطرف اینقد دستا آقام فشار میدادم اون ترسیده بود واقعا خیلی بد بود خیلی درد داشتم این ورزشم تموم شد گفت بخواب معاینه کنم خوابیدم گفت خوبه عالیه پیشرفتت واقعا بدنت آماده بود دیگه بهم نگفت چند سانتی منم اینقد درد داشتم نپرسیدم...
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۱ ماهگی
پارت2⃣
درداش برام قابل تحمل بود و با تنفس و ورزش ردشون میکردم .نیم ساعت بعدش اومدن معاینه ام کردن و نوار قلب جنین گرفتن که انقباضاتم خوب بود و دهانه رحم هم به ۴ سانت فول رسیده بود ‌.
که اومدن برام اپیدورال تزریق کردن .من روی تخت نشستم و اول همون جایی که میخواستن تو نخاع بزنن رو بی حس کردن با امپول و بعدش اپیدورال رو تزریق کردن من چیزی نفهمیدم خیلی.
فقط متوجه میشدم یه مایعی داره وارد لگنم و کمرم میشه انگار.همین
بعدش دردام خیلییی آرووم شد 🫠و درد حد یه انقباض کوچیک میگرفت .
ماماهمراهم هم اومد که هر چی از خوب بودنش بگم کم گفتم .عالی بود ❤️.بهم ورزش داد موقع انقباض هام و با تنفس میگفت کنترل کنم که اکسیژن کافی به نی نی برسه..
بعد ۲ ساعت رسیدم به ۱۰ سانت و فول شدم .دیگه ماماهمراهم بهم گفت فقط روی تخت دراز بکشم و زور بزنم .البته زور های کنترل شده جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ...
تمام تلاشمون با ماماهمراهم این بود که بخیه نخورم .دیگه تقریبا سر بچه که کامل دیده میشد 👶🏻دکترم هم اومد .
اینم بگم چون اپیدورال بودم فقط حس فشار داشتم زیر شکمم و دردی نداشتم اصلا...
چند تا زور دیگه زدم موقعی که حس انقباض داشتم و سر بچه کا مل اومد بیرون و من خوشحال ترین بودم که بخیه نخوردم😄
مامان نیهان مامان نیهان ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی من
پارت پنجم
خلاصه من از بعد اپیدورال زیاد چیزی یادم نمونده انگار تو حال هوای دیگه بودم رو تخت دراز کشیده بودم بهم ان اس تی وصل بود باهردرد بهوش میومدم انگار و از حال میرفتم باز ک یدفعه بهم گفتن پاشو بشین رو‌ویلچر وقتشه منو بردن زایشگاه بهم گفتن برم رو تخت چیزی ک یادمه تختش نسبت ب بقیه تخت ها کوتاه تر بود دراز کشیدم پاهامو زدم بالا بهم کلی بتادین زدن و گفتن باهر انقباض فقط زور بزن ک من چون ب دکترم پول داده بودم بیاد بالای سرم وهنوز نیومده بود زیاد همکاری نکردم‌تا دکترم بیاد بعدچند دقیقه دکترم اومد و بهم گفتن زور بزنم من باهر زور از هوش میرفتم اخرین بار ماما چندبار زد توگوشم گفت زور محکم بده منم کمکت میکنم ک دونفره ب شکم من باارنج فشار دادن و‌دختر قشنگمو دادن بغلم بعداز بدنیااومدن دخترم بازم حس زور داشتم ک بهم گفتن سرفه کن با سرفه من جفت هم اومد بیرون و تمام شد دردای من زیاد از بخیه زدن و امپولاش یادم نیس چون تمام توجهم دخترم بود
نیهان قشنگم با وزن ۳۱۷۰
و قد۴۹
ساعت۴:۱۵صبح چهاردهم دی بدنیااومد
انشاالله همه بسلامتی این دورانو سپری کنن🥹
مامان نیهان مامان نیهان ۱ ماهگی
ادامه تجربه زایمان طبیعی من
خلاصه واسم قرص زیر زیونی گذاشته ساعتای نزدیک دوازده بود من ناهارمو خوردم چایی خوردم با همسرم فیلم دیدیم و….دوباره اومدن واسم قرص زیر زیونی کذاشتن و یکم بعدش من خیلی کم انقباض داشتم ولی کاملا قابل تحمل بود فقط صداهایی ک از زایشگاه میومد منم خیلی ترسونده بود چندساعت گذشت و‌اومدن تو پام امپول زدن و بهم گفتن ارامبخشه من گفتم اگه میشه پاشم یکم‌ورزش کنم گفتن نه زوده و‌حالت بد میشه سرگیجه میگیری بعد امپول و‌نباید از جات بلند بشی تو این مدت چندبار شیفت ماماها عوض شد و باهرشیفت جدید ماما من معاینه میشدم و همون یک سانت بودم ساعت شد هفت شب و دکترم اومد بالای سرم منو معاینه کرد و با دستش کیسه ابمو پاره کرد من اصلا فکرشو نمیکردم ک بخوان با دست پاره کنن و واقعا شوکه شدم و خیلی اذیت شدم و دردم گرفت و بهم گفت ازالان ب بعد دردات بیشتر میشه ماما شیفت جدید ک اومد بهم گفت ورزش کن و باهمسرت برو اب گرم بگیر رو کمرت و دستشویی برو و روتوپ بپر و قر بده من این کارارو کردم از ساعت هفت شب تا فک میکنم ساعتای یک شب من فقط داشتم این کارارو میکردم و دردام خیلی زیاد شده بود کمرم و شکمم میگرفت خیلی وحشتناک ک من فقط گریه میکردم و ورزش میکردم گلوم خشک خشک بود و تند تند همسرم واسم چایی خرما میاورد و کمرم ماساژ میداد منم بخودم‌میپیچیدم
مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام
بالاخره من اومدم با تجربه زایمانم بعد از ۱۹ ساعت🕓 پارت ۱
من نامه داشتم برای چهارشنبه۱۹ دی، با دهانه رحم ۱ سانت که دکترم تو معاینه تحریکی باز کرده بود.۱۹ دی رسید و من ساعت ۸ صبح بدون هیچ دردی بیمارستان بودم ، تا کارای پذیرش کردیم، یک ربع به۹ بستری شدم
یه رب۱0 اولین قرص زیر زبونی فشار بهم دادن، که دردام شروع نشد ،قرص دوم ساعت 2ربع دادن، بازم دردادم شروع نشد . رو مانیتور انقباض داشتم ولی خودم اصلا درد نداشتم ، ساعت ۵:۳۰ امپول فشار بهم زدن. که کیسه آبم سوراخ شد .ساعت ۶هنوز۱/۵ سانت بودم تا ساعت ۷نزدیک ۱۰۰۰ تا توپ زدم ساعت ۷ ماما اومد معاینه کرد دید کیسه آبم سوراخه خودش کامل پاره کرد بعد دهانه رحمم شد
۳/۵سانت
ساعت ۸ رفتم جکوزی تا ساعت ۱۰ تو آب بودم. دکترم اومد بالا سرم و گفت که ساعت ۱۱ بهم اپیدورال بزنن، چون خودم از قبل درخواست کرده بودم ولی تا همون لحظه اپیدورال هم دردام قابل تحمل بود و خیلی خوب کنترلشون کرده بودم و دلم میخواست درد انقباضاتمو بکشم و فقط واسه لحظه خروج بچه، اپیدورال بزنم ولی شنیده بودم بعد اپیدورال ، سریع زایمان میکنی ، دیگه اوکی دادم که تزریق بشه. تیم بیهوشی اومدن و اول کمرمو با بتادین شستن و بعدم امپول بی حسی و بعدم اپیدورال ،درد نداشت ولی حس کردم یه مایع از تو کمرم ریخت تو پام حس پاهامم اصلا از دست ندادم و بعدش با کمک ماما رفتم سرویس بهداشتی …
مامان 💗👶🏻panah مامان 💗👶🏻panah ۱ ماهگی
مامان سبحان مامان سبحان ۴ ماهگی
ساعت ۱۲ ظهر بستری شدم
تا ساعت ۱۳ دستگاه nst بهم وصل بود
بعد بهم یک چهارم قرص زیر زبونی دادن گفتن کمک می‌کنه دردات‌ شروع بشه
بعد ساعت ۳ دکتر اومد بهم سرم از طریق واژن وصل کرد
فرستاد داخل رحم
سه تا سرم شارژ کردن
و این سرم ازم خارج می‌شد
اسمش نمی‌دونم چی بود ولی گفتن کمک می‌کنه دهانه رحم نرم بشه و باز بشه
تا ساعت ۸ اینا انقباض داشتم وقتی می‌گرفت با نفس عمیق میشد تحملش کرد ولی داداش زیاد بود اینجا شده بودم ۴ سانت
بعد دوباره یک چهارم قرص زیر زبونی دادن بهم
شروع کردم ورزش کردن
اجازه دادن همسرم بیاد و گفتن کمرتو ماساژ بده تو حالت سجده
وقتی ماساژ میداد درد ها بیشتر شد
احساس دستشویی داشتم اومدم برم دستشویی میشه آبم پاره شد
دکتر اومد معاینه کنه مطمئن بشه کیسه آبه گفت شدی ۸ سانت
بعد دکتر اومد آمپول اپیدورال زد
و دردم کمتر شد
ولی دهانه رحم اومد روی ۷ سانت بعد یکساعت
دیگه داشت اثر بی حسی می‌رفت و من درد متوجه می‌شدم
که دکتر اومد هی انگشت میچرخوند دور دهانه رحم
من خیلی درد داشتم خیلی زیاد التماس میکردم یه دقیقه بزارید به حال خودم بمونم
که دیگه گفت سر بچه رو میبینم و هی تحریک کرد
انقد درد داشتم دیگه نفس نمونده بود برام
که دیگه دکتر آمپول بی حسی زد برش داد و تحریک کرد گفت زور بده زور بده سربچه رو میبینم و دیگه هیچی نفهمیدم
انگار تو این دنیا نبودم .
مامان امیرمهدی مامان امیرمهدی ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۱
ساعتای ۱ ظهر بود حس کردم حالم خوب نیس ماه درد رو تجربه نکرده بودم و اون روز دردهایی توی کمرم حس میکردم اما منظم نبود ساعت یک شروع شد تا ساعت ۳ اما قابل تحمل بود
ساعت ۳ونیم خواستیم بریم بیمارستان شک کردم که شاید دردم از بین رفته وقتش نباشه به هرحال رفتیم و تا ساعت ۸ پیاده روی کردم نزدیک بیمارستان دردام شروع شده بود و فاصله هاش کم میشد بیمارستان معاینه شدم دهانه رحم یک سانت ونیم بود قرار شد یه آبمیوه شیرین بخورم و برم ان اس تی
از بیمارستان اومدم بیرون تا ساعت ۱۰ونیم راه رفتیم و برگشتم بیمارستان شده بودم ۳ سانت درد که میگرفت فقط دعا دعا میکردم زود تموم شه اون چند ثانیه
ان اس تی انقباض نشون داد و بستری شدم
گفتن ماماهمراه میخوای بگیری الانم میتونی اولش میخواستم بگیرم اما فهمیدم تا ۴ سانت نشم نمیذارن بیاد و چهارسانت بشم میتونم اپیدورال استفاده کنم ترجیح دادم اپیدورال استفاده کنم که بنظرم بهترین تصمیم بود
گفتن تا ساعت ۶ صبح زایمان میکنی منم همش چشمم به ساعت بود و چند نفر تو همون زمان زایمان کردن و همش فکرمیکردم منم الان راحت میشم
زمانی که نوارقلب وصل بود نمیشد تکون بخورم اما وقتی جدا میکردن یکم راه میرفتم ساعت ۵ صبح شدم ۴ سانت و به شدت درد داشتم خیلی نفس گیر فکرمیکردم این درد دیگه آخرشه اپیدورال رو زدن و انگار اصلا دیگه درد نداشتم گیج شده بودم و هی بینش خوابم میبرد ساعت ۱۰ شد دکترم اومد معاینه کرد و گفت فول شدی اما سر بچه خوب نیومده پایین
از درد زیاد هیچی نمیفهمیدم و به همه خواهش میکردم نجاتم بدن و حتی میگفتم منو بکشین
اما بلافاصله اپیدورال رو شارژ میکردن و این وسط نفس میگرفتم
اگه اپیدورال نبود معلوم نبود چه بلایی سرخودم میاوردم