#پارت ۸
با بدبختی از یه سونو وقت گرفتم
وقتی رفتم گفت مایع جنین ۸ گفت کم هست ولی نه انقدری که نیاز به سزارین اورژانسی باشه
گفت برو خونه مایعات زیاد بخور و باز هفته دیگه بیا سونو
اومدم خونه خوابیدم و شروع کردم به خوردن مایعات
مامانم گیر داد به شوهرم که سونو و آزمایششو ببر پیش دستیار دکترش
اونم فرداش برداشت و رفت
وقتی بهش زنگ زدم ببینم چی گفته گفت اماده شو باید بریم بیمارستان
شروع کردم گریه کنم گفتم نمیام
گفتم فشارت بالاس گفته برا جفتتون خطرناکه باید بستری بشی
تا برسه خونه به همه التماس میکردم منو نبرین بیمارستان بچمو دنیا میارن مامانمم می‌گفت هفته پیش آمپول ریه زدی دیگه نترس
ولی من نمیخواستم برم
شوهرم اومد گفت بگو چیکار کنم هرچی تو بگی همون
یه دکتر بود دختر خالم می‌رفت پیشش خیلی تعریفشو میکرد گفتم برو از فلانی نوبت بگیر هرچی اون بگه انجام میدم
شوهرم زنگ زد و با خواهش ازش نوبت گرفت
شب جشن ولادت حضرت علی بود
همه شادی میکردن و من گریه

۳ پاسخ

الهی.چقد اذیت شدی😢

خوب بعد چیشد

عزیزم درخواستو باز کن

مقالات مرتبط

آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...
علائم زایمان زودرس
علائم زایمان زودرس| همه چیز در مورد زایمان زودرس
پس از شروع علائم زایمان چه کارهایی انجام بدیم؟
پس از شروع علائم زایمان چه کارهایی انجام بدیم؟
مراحل رشد جنین
مراحل رشد جنین هفته به هفته با عکس در رحم مادر + جدول بارد...

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۱ ماهگی
مامانا تاپینگ قبلمو بخونید به دکترم زنگ زدم گفت برو بیمارستان کیسه آبته تاکیدم کردم که رنگش زرد بود گفت برو من میام
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا روزهای ابتدایی تولد
زنگ زدم دکترم گفتم اشکال نداره منو ۳۸ هفته میفرستین سنو .گفت نه چه اشکالی داره .گفتم اکه دردم بگیره چی گفت خب برو بیمارستان واسه زایمان .من دلم سزارین میخواد اون میگه دردت گرفت برو بیمارستان .
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۷
گرفتم خوابیدم و کم کم ترشحاتم قهوه ای شد دو روز بعد باز یکم خونی بود زنگ زدم زایشگاه و گفت تا وقتی فقط ترشح باشه اشکالی نداره
خداروشکر اون سه روز لعنتی تموم شد و خوب شدم
دستیار دکترم یه سری آزمایش و سونو داده بود انجام بدم
هفته سی و سه بودم که رفتم و انجام دادم و چهار ساعت معطل شدم
همه چیز توی سونو خوب بود
خوشحال و خندان اومدم خونه و داشتم از خوب بودن شرایط بچم لذت می‌بردم
فردا صبحش پاشدم از خواب همه چی خوب بود و حالمم خوب بود
نزدیک ظهر رفتم دستشویی یه دفعه دیدم انگار پریود شدم
دستمالو کشیدم و دیدم پر خون شد با ترس مامانمو صدا کردم و گفت زنگ بزنه شوهرم تا بریم بیمارستان
همه بدنم میلرزید و گریه میکردم
بهم میگفتن نگران نباش نهایتا دنیا میاد و من فقط میترسیدم که امپول ریه نزدم
تا برسم به بیمارستان هزار بار مردم و زنده شدم
اونجا یه عالمه ماما و پرستار ریختن دورم
گفتن باید یک ساعت ان اس تی بشی
فشارم پایین بود بهم سرم زدن و یه ساعت هم ان اس تی گرفتن
توی همون تایم خونریزیم هم بند اومد
چک کردن و گفتم احتمالا بازم فشار اومده به سرکلاژت
و شرایط بچه خوبه میتونی بری خونه
فقط شنبه باید بری پیش دکتر جایگزینت
اومدم خونه و در مورد دکتره سرچ کردم
همه گفته بود زود زایمان می‌کنه با بهونه کم بودن آب دور بچه و بند ناف و اینا
روز یکشنبه رفتیم پیش دکتر تا سونو کرد گفت مایع بچه کمه و باید بری بستری بشی تا اورژانسی سزارینت کنم
پاشدم از مطبش اومدم بیرون
به شوهرم گفتم من نمیرم بستری بشم
بریم بیرون سونو بدم ببینم مایع بچم چطوره
مامان آرین و تایماز مامان آرین و تایماز ۲ ماهگی
ظهر رفتم پیش دکترم گفت فشارت بالاس تکونا بچمم نمیگم تکون نمیخوره میخوره ولی کمتر از قبل و اینکه دل پیچه شدید دارم رفتم بیمارستان گفت سریع برو رفتم ان اس تی گرفتند و فشارم اول 14و13ونهایت شد12"گفتند اوکیه برو خونه اومدم و الان دل پیچم شدید بود فشارما گرفتم 13"رو8بود حالا زنگ زدم دکتر گفت مجددا برو بیمارستان و مجددا ان اس تی بده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان اشکان وشایان مامان اشکان وشایان روزهای ابتدایی تولد
سلام یعنی امشب یک جوش خیلی بزرگ زدم جوری این قدر گریه کردم عصری وقت سنو گرافی داشتم رفتم دادم رفتم پیش دکترم یک دفعه گفت صدک ۱ باید فردا بخوابی سزارین بشی بچه بره دستگاه یعنی سکته زدم این قدر گریه کردم دیگه دکترم گفت اورژانسی برو پیش یک سنو دیگه خودش زنگ زد به سنو گرافی گفت بیمارم اورژانسی بیاد رفتم گفت صدک ۱۰ بعد امدم پیش دکترم گفت همه چیت نرمال اون سنو گرافی بجایی بنویس ۱۰ نوشته بود ۱ یعنی بعضی دکترا یکم دقت ندارن نمیگن من چقدر جوش زدم همسرم قلبش به درد امد ولی بازم میگم خدایا شکرت چیزی نبود
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۱ ماهگی
سلام مامانا دیروز بعد اینکه علائممو به دکتر گفتم هرچند آبی که ازم ریخت زرد بود خودمم حس کردم شاید ادرار باشه ولی دکترم گفت برو بیمارستان بستری شو فکرکنم امروز موقع زایمانته رفتم بنت الهدی خدایی پرسنلشون عالی کارشناس مامایی معاینم کرد بدون حتی یکم درد یا خونریزی بعدش خلاصه تست آمینیوشور گرفتن تستم منفی شد گفت برو انقاباضاتم چک کنم با ان اس تی همه چی اوکی بود هرچند زیر دلم درد داشتم گفت شاید عفونت ادراره ازامایشم دادم هنوز نگرفتم جوابشو ولی وقتی اومدم خونه استراحت دیگه دردام اوکی شد و قط شد و گفت یه سونو هم بده آب دور جنین کم نشده باشه باز رفتم سونو دادم همه چی اوکی وزنشم سه کیلو بود خلاصه یک روز بیمارستان بودم الکی اومدم خونه 😣
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل پسر(مهدیار) مامان گل پسر(مهدیار) روزهای ابتدایی تولد
تجربه سرکلاژ ‎
سلام گفتم بیام از تجربه خودم بگم تا بقیه هم بخونن و امیدوار باشن و از استرس و نگرانی شون کم بشه لاقل
‎از وقتی فهمیدم باردارم همه چی اوکی بود و سونو آن تی هم گفت بچه سالمه خداروشکر و طول سرویکس ۳۰ هست،جای دکترم رفتم گفت یکم لب مرز هست شیاف بدم مشکلی نداره گفتم نه ولی نمی‌دونم چرا ننوشت شایدم یادش رفت منم چیزی نگفتم تا اینکه چند هفته بعد من نوبت سونو انومالی داشتم،۱۸ هفته بودم دکتر تا سونو کرد بچه رو نرسید کامل ببینه و فقط گفت زنگ بزن بیان دنبالت اورژانسی برو بیمارستان به نظرم باید سرکلاژ بشی سرویکس خیلی اومده پایین و با سونو شکمی گفت شده ۱۵ با فانلینگ موقت به دکتر زنانم هم زنگ زد شرایط رو گفت و ایشون هم نظرش این بود همون شب برم بیمارستان و عمل بشم
ادامه در تاپیک بعدی دوستان
مامان توت فرنگی 🍓 مامان توت فرنگی 🍓 هفته سی‌وهشتم بارداری
هفته پیش دکترم گفت شنبه بیا بیمارستان حکیم جرجانی برات آزمایش دفع پروتئین بنویسم باید نوبت میگرفتم از قبل🫤چیکار کنم الان دکتر حلق بینی ام گفت شنبه برو همون بیمارستان میاد اونم نگرفتم الان یادم اومد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان رز آبی مامان رز آبی ۱ ماهگی
سلام
دکتر هفته ۳۴ که سونو دادم بعدش گفت دیگه نیاز به سونو نیست فقط ۳۶ هفته برو زایشگاه نمیدونم درست واسه نوار قلب بود یا معاینه، دکتر همچین چیزی به شما گفته
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی روزهای ابتدایی تولد
خانوما روز زایمان سزارین ازمایشو سونو اینا میگیرن؟ به من گفته ۸ برو اتاق عمل بیمارستان زنگ زدم گفتم تو ۶ونیم ۷ اینجا باش برم چیکار میکنن اولش؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمدحیدر👶 مامان محمدحیدر👶 روزهای ابتدایی تولد
بعضی روزا تهش خیلی خوب تموم میشه💚
مثل چند شب پیش که از کم شدن حرکتای محمدحیدر زنگ زدم به دکترم و دکترم گفت محض اطمینان برو ان اس تی بده. رفتیم بیمارستان و نگم از مامایی که چه جوری توی دل منو خالی کرد😣 جوری منو ترسوند که چرا انقدر دیر اومدی و حرفایی زد که من مثل یخ وا رفتم جوری که اگر یه جمله دیگه میگفت بغضم میترکید.😭 که دید من حالم انقدر بد شد سعی کرد یه خورده مدارا کنه و دیگه ان اس تی و انجام داد و گفت برو همین امشب سونو بده و ساعتم ۱۱ شب.
یه جوری شد که من گفتم همین امشب زایمان میکنم ، رفتم خونه با مامانم و بدو بدو ساک جمع میکردیم و همسرم اومد تا به نزدیک ترین مرکز سونوگرافی رسیدیم ساعت ۱ شب بود و سونو رو دادیم و دکتر رادیولوژیست گفت همه چی خوبه خداروشکر و ما خیالمون راحت شد🤲
و قسمت شد که شب جمعه بعد از مدت خیلی طولانی ما بریم حرم حضرت عبدلعظیم، بارون قشنگی میومد که نگم براتون، حال و هوایی داشت🌧💚
و انگار خدا اون شب رو برای ما اینطور چیده بود❤️✨️
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق هفته سی‌وهفتم بارداری
سلام
من چند روز پیش به بهداشت بودم گفت سونو ۳۴هفته میخ‌ام من گفتم انجام ندادم گفت برو انجام بده
خانوما کی سونو ۳۴هفته انجام داده وبرای چی هست؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آیگل مامان آیگل ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت دو

دکتر گفت برو راه برو تا حداقل 6سانت بشی اومدم خونه از راه پله رفتم بالا اومدم پایین نفسای اخرم بود رفتم حموم اسکات زدم فشارم13نیم شد حساس میکردم میمیرم کیس ابم سوراخ شد شلوارم خیس می شد به مامانم گفتم گفت برو مرکز نشون بده رفتم معاینه شدم گفتن رحمت5سانته ولی بچه بالاست سری برو بیمارستان داشتم از درد میمردم دیگه نای هیچی رو نداشتم رفتم بیمارستان
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۶
یه شب نگهم داشتن
خونریزی داشتم و میترسیدم
با گریه از مامانم می‌پرسیدم چقدر خون توی لگنه
فرداش دکتر اومد و برام توضیح داد که تا دو هفته لکه بینی و درد طبیعیه
یه سری دارو داد و گفت دو هفته دیگه بیا مطب
اومدم خونه دیگه لکه بینی هم نبودم ولی درد داشتم
دو شب بعد تا رفتم دستشویی یه دفعه خون ازم اومد خیلی ترسیده بودم زنگ زدم زایشگاه و بهم گفت طبیعیه
دو هفته گذشت
با هر ترشحی فکر میکردم کیسه آبم پاره شده
با هر دردی حس میکردم بخیه هام باز شدن
همش حواسم به تکوناش بود
شبا خوابم نمیبرد و روزا با گریه می‌گذشت
بعد دو هفته رفتم پیش دکتر
سونو کرد و گفت همه چی خوبه برو و به استراحتت ادامه بده
تا یکماه دیگه هرچقدر اصرار کردم بهم امپول ریه بده قبول نکرد
گفت شرایطت خوبه و آمپول لازم نداری
اون یکماه به سختی گذشت
با هر دردی میرفتم سرچ میکردم ببینم زایمان زودرس نباشه
هر ترشحی وحشت می‌انداخت توی دلم
از شوهرم و خونم دور بودم
بهونه گیر شده بودمو بخاطر هر چیزی گریه میکردم
بعد از یکماه رفتم دکتر
وقتی رسیدم گفتن دکتر رفته امریکا و تا چهل روز دیگه نمیاد
خیلی نگران شده بودم
دستیارش بهم گفت انگار انقباض داری باید بری زایشگاه ان اس تی بگیری و بیایی شاید لازم باشه بستری بشی
همه بدنم منقبض شده بودم با استرس رفتم زایشگاه و گفت خداروشکر مشکلی نداری
اونشب انگار خدا دنیا رو بهم داده بود
همه چیز خوب بود تا اینکه توی سی و دو هفتگی ترشحاتم رنگ خون شد
دختر خاله شوهرم ماما بود اومد چک کرد و گفت نگران نباش شاید فشار اومده به بخیه هات بگیر بخواب هیچی نیست
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
دو روز پیش که رفتم بیمارستان امام علی معاینه کرد گفت بسته بسته ای بعد یه سونو نوشت گفت چهارشنبه دوباره بیا جواب سونو ام همرات باشه ،من بهش گفتم اگه دهانه رحمم بسته باشه همچنان بستری میشم گفت نمی‌دونم گفتم آخه اگه بستری میشم بیام اگه نه که الکی نیام گفت این دکتره به احتمال 90 درصد بستریت کنه
حالا نمی‌دونم الکی گفت یا نه🫤نمیخوام بیخودی برم دوباره هزینه سونو و ویزیت و اینای بیمارستان بدم و بستری ام نکنن
چهارشنبه میشم38 و 6 روز
مشاهده ۳ پاسخ دیگر