بچه ها سر صبح شنبه چنان حماسه آفریدم که هنوز دارم میسوزم
خیر سررررررم رفتم چهارتا گرده نون گرفتم از نونوایی بیام تو خونه نون روغنی بپزم
دومین گرده رو که گذاشتم تو روغن برا اینکه کنجداش نسوزه نمیدونم با کدوم عقلم اومدم از حدود ارتفاع ۱۵ سانتی خمیر رو انداختم تو ماهیتابه
آقا انداختن همینو روغنا ریخت رو صورت و چشم و دستم همین
مثل تو فیلما با دستای آردی روی صورتم میکشیدم که روغنا رو تمیز کنم ولی سوخت دیگه چشمم روغن ریخت توش چند جا از صورتمم روغن ریخت دستم که بییشتر و سطح سوختگیشم بیشتر شد گرفتم سفیده تخم مرغ زدم بهتر شد ولی سوزشش اصلا تموم نمیشد زنگ زدم اورژانس گفت بری بیمارستان بهتره چون داخل چشمتم ریخته
دیگه زنگ زدم مامانم اومد پیش ثنا عرفان رو هم فرستادم مهد با بابام رفتم بیمارستان گفتن اگر بیناییت دچار مشکل شد عصر بری چشم پزشک واسه سوختگیا هم گفت آلفا باید بزنی

ینی حماسه آفریدم شدید اصلا نمیدونم چی فکر کردم که خمیر رو انداختم تو روغن بازم بخیر گذشت خداییش

۸ پاسخ

🤣🤣🤣🤣چ باحال تعریف کردی

ی صدقه بده بخیر گذشته بازم پیشونیت خوب شد از بادمجون ؟
با روغن سازگاری نداری 😂

نگران نباش چیزی نیست خوب میشه به صورت منم روغن پاشیده حتی داخل چشمم یه کوچولو پاشیده ولی مشکلی پیش نیومده

واقعا خدا قوت بانو
اگه می‌خوای دیگه نون درست نکن🥰😍

وایه خدا دختر چرا این کارو کردی خدابهت رحم کرده بخدا وایه مادر موازب باش عزیزم چشم خیلی خطرناک گلم

خداروشکر به خیر گذشت ولی یه چیز بده بیرون حتما
زشته ازتون بپرسم نون روغنی رو چطوری درست میکنی

آرد بزن ب دستات

مواظب باش عزیزم صدقه بده

آخ آخ،بازخداروشکرکه بخیرگذشته،ان شاالله چشمتم چیزی نیست،ولی حتما آلفا بزن چون هم زود خوب میکنه زخمشو هم جاش نمیمونه

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
سلام خانوما وقت بخیر
نزدیک بیست روزه پدرم فوت شده وقتایی که بیمارستان بود بابام نه پسرمو بردم بیبینه نه مراسم سر خاک نه مراسم ختم هیچ کدوم پسرمو نیاوردم حتی کنار این بچه گریه هم نمیکنم چون دل بچه ها نازکه نمی‌خوام بیبینه غصه بکنه اما تقریبا از وقتی پدرم فوت شده من بچم خواب راحت نداره اول وقتی می‌خوابیم بخوابیم میچسبه بهم پاهاشو میندازه رو شکمم هر چقدر میگم اونطرف برو بخواب دست تو دست هم بدیم اهمیت نمیده بعدش وقتی خوابید این بچه تا صبح سه چهار بار بیدار میشه تو یکیش نق میرنه تو یکیش گریه می‌کنه تو یکیش حرف میزنه حتی خواب آلو لحاف و تشک رو هم میندازه اینور اونور بعداً بالشت رو پیدا نمیکنه گریه می‌کنه یعنی نمی‌دونم این بچه چرا اینطوری می‌کنه چشه منظورم از گفتن نبردنش تو مراسم پدرم این بود که هیچ کدوم رو ندیده بگم بچه ترسیده هیج جا نبردمش
اصلا عصر میشه میگم واییی شب میخواد بشه تا صبح قراره کم کم چند باری بپریم رو هوا از همسایه ها هم شرمنده شدم تا آروم بشه طول می‌کشه بگین چیکار کنم
مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۵ سالگی
بچه ها اینقد ناراحتم اینقد ناراحتم
رفتم کارامو گرفتم چقدررررر بی حیا بود سالنداره مثلا مدرک از چند کشور خارجی داره خودشو مشهور میدونه و ....
چه حرفا که نزد زیر بار نمیرفت که کارا رو سالم تحویلش دادم
باورتون میشد ورداشت گفت تو اصلا به من چیزی ندادی حالا بیا ثابت کن میخوای چیکار کنی گفتم عذر میخوام مجبور میشم زنگ بزنم پلیس بیاد تکلیف رو مشخص کنه ورداشت داد زد که پلیس جیکار میخواد بکنه فلان کسم تو اماکنه میدم پدرتو دربیاره خیال کردی (بچه ها همه ی اینا رو دارم با گریه مینویسم)کی هستی میگم پدرتو دربیاره آبروی منو میخوای ببری و ....
وای اصلا فکر میکردی از چاله میدون اومده
وای وای
چه حرفا زد خدایا
اصلا روم نمیشه برا کسی تعریف کنم الان تنها تو خونه ام نشستم دارم گریه میکنم بچه ها خونه مامانمم
روم نشد با این حالم برم خونه مامانمم
بعد از کلی حرف تونستم ازش ۱۵۰ تومن بابت خسارت بادبزن بگیرم اونم مثلا منت گذاشته که برو دیگه نمیخوام ببینمت خاک تو سرم به تو الف بچه اعتماد کردم و ....
خدا ازش نگذره
من خر باشم دیگه بخوام با کسی اینجوری همکاری کنم
تازه تبلیغی هم نکرده ازم
کارتایی هم که بردم رو به کسی نداده
منکه راضی نیستم ازش خدا جای حق نشسته