تجربه زایمان سزارین ۱۰ ببخشید طولانی شد مامانا حالا خیلی جاهاشو سانسور کردما 😐
خیلی دیر به من اجازه دادن چیزی بخورم بچمم اصلا گریه نکرد اصلااا یجوری ک من نگرانش بودم ک چرا گریه نمیکنه همش میگفتم قندش افتاد اجازه ندادن شیر خشک بدم بهش طاق بازم نمیتونستم شیر بدم چون سینه هام کوچیکه چسبیده بود به کمرم پرستارام موفق نشدن شیرش بدن اینجوری شد ک بخاطر اینک از گشنگی طلف نشه دور از جونش من یواشکی پاشدم نشستم که شیرش بدم قبلش سوال کردم و گفتن نهههه اصلا بهیه هات پاره میشه فلان میشه الان زوده خودمون میگیم کی پاشی راه بری
ولی من تقریبا سه چهار ساعت بعد ک اومده بودم بخش نشستم و سینمو گذاشتم دهن نینی و خورد جفت سینه هامو بهش دادم دوباره دراز کشیدم ولی بچه اصلا تا شب گریه نکرد نگو اصلا من شیر نداشتم میخواستم لاکتاول بخورم ک نمیزاشتن میگفتن حتی اب نباید بخوری تا صبح فرداش من نه اب خوردم نه غذا 🥲هر چند ساعت یواشکی پرده رو مامانم میکشید میشستم یکم بچه رو به خیال خودم شیر میدادم و دوباره دراز میکشیدم
صبح بچه سینش خس خس میکرد و اب بالا اورد و چون کلا گریه نکرده بود من خیلی نگران بودم شیش صبح گفتم من حس میکنم بچم ریه هاش پر ابه از اب کیسه خورده گفتن باشه میبریم ساکشن میکنیم اومدن بردنش من خیلی ترسیده بودم مردم و زنده شدم تا بیارنش بعد یکساعت اوردنش گفتن متخصص اطفال چک کرد سالمه هیچیش نیست اها اینم بگم بچم از لحظه ای ک اورده بودن پیشم مدام عطسه میکرد هربار چهار پنج تا پشت هم که اونم اونجا گفتن طبیعیه

وایییی

خب عزیزم بعدش

هم سرفهداش طبیعی بوده پسرمنم اصلا گریه نمیکرد شیرم نمیخورد تو خیلی خودتو اذیت کردی

الان بچه خوب عزیزم

ببخشید عزیزم یه سوال داشتم یه قسمت سزارین هست که به اصطلاح شکم فشار میدن که رحم بره سرجاش یه همچین چیزی
چه موقع برا تو انجام دادن؟
خییلی درد داشت؟