پارت دوم
باز بلندم کردن رفتم سرویس هی گفتن حالت توالت ایرانی بشین زور بزن درد هام تمومی نداشت باز بهیار اومد تو اون حالت روم آب گرم ریخت تا میومدم یکم جیغ بزنم یا آخ و اوخ کنم گفتن ساکت برای بچه خوب نیست
مجدد رفتم رو تخت قلب بچه رو چک کردن دهانه واژنم رو ورزش دادن حس میکردم فقط داره کش میاد فکر کنم ۶ بود گفتن موهای بچه مشخصه زور بزن کم آورده بودم دیگ مجدد دونفری شروع کردن شکمم رو فشار دادن اونقدر درد کشیدم و ذکر گفتم خدا میدونه
گفتم ببرید سزارین شاید بند ناف دور گردن بچه ام باشه چون دوستتم همینجوری بود برده بودنش سزارین ولی اینا گفتن جای بچه بده نمیشه
رفتن دکتر کشیک بخش رو آوردن اونم تا اومد هی دعوا که چرا زور نمیزنی زور هات به درد نمیخوره فلانی تو برو شکمش رو فشار بده بعد باز رفتم دوش آب گرم این پروسه تا نزدیک ۸ شب ادامه داشت ۱۹:۵۵گل پسرم دنیا اومد انداختنش رو بدنم ولی گریه نمی‌کرد گفتن ۳ دور بند ناف دور گردنشه سریع بردنش تو راهرو متخصص اطفال آماده بود انگار صداش میومد بهشون میگفت تند تند یک کارایی کنن بعد ۳۰،۴۰ ثانیه صدای گریه آقا کارن اومد من زیر درد خارج کردن جفت از ذوق و درد فقط گریه میکردم

تصویر
۷ پاسخ

کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟

بلد نبودن ماما ها
کاش ماماهمرا داشتی
از ۶سانت ک کسی زور نمیزنه
چقد اذیتت کردن 🥺

خسته نباشی عزیزم
مبارکت باشه.
گلم سونو نگرفتن ک مشخص بشه بند ناف دور گردنش،هست؟

اووفف خدا چقدرطبیعی سخته

عزیزدلم زردی داره؟

وای چه سخت بود زایمانت🥺🥺🥺چشم دلت روشن واسه نی نی نازت برات خوش قدم باشه😍😍😍

قدمش مبارک باشه❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان دختر کوچلو مامان دختر کوچلو روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم تجربه زایمان طبیعی:
رفتم تو اومدن نوار و قلب و امپول فشار زدم درد هام اومد یکم تو توپ نشستم دیدم نه خیر اذیت میشن درد هام هم قابل تحمل بودن به خصوص وقتی زیر اب گرم مینشستم رو توپ با اب گرم خیلی خوب بود
فقط وقتی درد هام میومد حالت خواب میرفتم با زور چشامو باز میکردم که ورزش کنم
دکترم اومد معاینه تحریکی کرد برا باز شدن دهانه رحمم تو ۳ساعت پنج سانت باز شد دهانه رحمم بعدش دیگه رو توپ نشستم اب گرم گرفت رو رو کمرم منم توپ میرفتم
خلاصه به جایی نرسید که ماما بخواد ماساژ بده و..
نمیدونم یهو فقط دیدم بهم فشار میاد حس کردم دسشویی دارم نشستم وسط حموم زور دادم زور دادم وقتی دیدم فشار زیاد شد ماما خصوصی هم برا چند لحظه بیرون بود صداش زدم اومد معاینه کرد و چشاش اینجوری شد 😳
گفت افرین زور بده منم نفسمو حبس کردم و زور دادم با تمام وجود فک کنم زور چهارم پنجم بود البته بگم منم یکم اروم زور میدادم اخراش دیدگه محکم و خوب زور دادم و نفهمیدم اصلا چی شد چون لگنم اماده اماده بود و منی که تو رابطه اذیت میشدم اصلا نفهمیدم چجوری دخترم پرید بیرون 🤣
و گذاشتن رو شکمم
مامان 🧸🩷Aylin مامان 🧸🩷Aylin ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
هی دردام وحشتناک تر میشد ی دستگاه هم ب کمرم وصل کرده بودن میگفتن هرکوقع درد اومد فشار بده آرومت میکنه
اما هیچی تاثیر نداشت
دردام وحشتناک بود فشار خیلی بدی رو مقعدم میومد ب ماما همراهم گفتم دیگ نمیتونم گفت بزار معاینت کنم
گفت شدی ده سانت خیلی خوبه داری زایمان میکنی بدون هیچ ورزشی سریع فول شدم تو بیمارستان انقد درد داشتم ک نمیتونستم تکون بخورم
دو تا دکتر اومدن بالا سرم ی ماما همراه و مادرم و همسرم
همسرم میگفت عجب اشتباهی کردم جلوت رو نگرفتم برا زایمان طبیعی
گاز خنده آوردن برای درد ی ماسک بود ک هرموقع درد میگرفت نفس عمیق میکشیدی و فوت میکردی
تا حدودی کمک کرد بهم هی میگفتن زور بزن منم دیگ نمیتونستم اون بی حسی باعث میشد سر گیجه بگیرم
توان نداشتم دکتر ب همسرم گفت پاهاش سغت بگیر تو شکمش ی پارچه بلند هم بستن دور کمرم و فشار میدادن شکمم رو همسرم پهلو هام و پاهام فشار میداد و بچه نره بالا
دیگ دیدن توان ندارم گفتن با مکش بچه رو میکشیم
گفت چند تا زور بزن بعد گفتن سرش معلومه دیگ داشتم غش میکردم مقعدم پاره میشد بهو بچه رو با دستگاه کشیدن بیرون همه دردا رفت
دخترم رو گذاشتن رو سینم قشنگ ترین حس دنیا بود 🥹
بعدش بند ناف دخترم رو دادن همسرم برید و جفت خارج کردن ک هیچی نفهمیدم
مامان حیدرعلی مامان حیدرعلی ۳ ماهگی
تجربه زایمانم
صبح با شوهرم رابطه داشتم و مثل همیشه بعد رابطه لگنم زیر دلم درد گرفت رفتم مدرسه امتحان دادم اومدم ساعت ۱۱ بود وایساده بودم یهو اندازه یه مشت آب داغ ازم ریخت اول فک کردم بی اختیاری ادرار ولی بازن ادامه داشت قطع وصل میشد میشنستم میومد وایستادم بازم اومد زنگ زدم به شوهرم اومد رفتیم بیمارستان رفتم اتاق معاینه معاینه کرد گفت ۳ سانت ۶۰ درصد بازی وقتت هست هیچی رفتم بستری شدم از ساعت ۱۱ درد داشتم می‌گرفت ول میکرد ولی از ساعت۲ خیلی بد شد اشکم در میومد گریه میکردم گفتن برآم بی حسی بزنن آوردن تو سرم آمپول فشار زدن خیلی سریع خوابم گرفت کپسول اکسیژن آوردن گفتن دردت گرفت تو این نفس بکش بعد ساعت های ۳ یا ۳ نیم بود دردام بدتر شد ماما اومد معاینه کرد گفت پاهاتون به داخل شکمت زور بزن گلاب به روتون مدفوع هم داشتم دکتر گفت اگه مدفوع بیاد بچه هم میاد دیگه به اجبار زور میزدم که مدفوع خیلی کمی ازم اومد ببخشید میگم بعد دید سر بچه داره کم کم میاد بیرون سری بردنم تو اتاق توی راه جیغ میکشیدم که اومد بچه سری دراز کشیدم دکتر هی میگفت زور بزن منم زور میزدم سر زور زدن یکم قسمت واژنم پاره شد خیلی کم میسوخت داد میزدم دکتر میسوزه گفت زور بزن فقط منم چند تا زور زدم یهو انگار یه چیزی ازم خارج شد تمام دردام قطع شد بچه گذاشتن رو دلم دستشو گرفتم کلی قربون صدقش رفتم بعد بردنش وزن کنن از این کارا بعد اینکه جفتم اومد بیرون بخیه برام نزدن تمام
مامان ویهان مامان ویهان ۴ ماهگی
زایمان طبیعی ( پارت پنجم)
هر لحظه بالا می آوردم از درد ولی چیزی نخورده بودم فقط زرد آب بود
تو وان دراز کشیده بودم شماره مامانمم رو ازم گرفت جواب نداد و دوباره شماره بابام
مامانم جواب داد بهش گفت بیاد پیشم مامانمم اومد بالا سرم و من همش ناله میکردم نمی‌دونم اون لحظه ها خدا چه قدرتی بهم داده بود که می‌تونستم تحمل کنم من همینجور دراز کشیده بودم و درد ها بیشتر بیشتر میشدن مامانمم تحمل نکرد گفت من میرم بیرون بلندم کردن بردن دوباره اتاق درد و یه ماسک برام آورد زد گفت نفس های عمیق بکش شروع کردم هر نفسی میکشیدم انگار تو این دنیا نبودم نمی‌دونم حس میکردم حالت اغما دارم یهو نفس کشیدن یادم رفت اومد بلند بلند گفت نفس بکش نفس بکش و من به سختی دوباره نفس کشیدم هر دردی داشتم فقط و فقط نفس عمیق میکشیدم و همراه باهاش ناله از درد اومدن بالا سرم گفت خوابت گرفته گفتم آره و بهم گفت همراه درد بعدی زور بزن و زور زدم می‌گفت خیلی خوبه فقط فکر کن میخای مدفوع کنی به مقعد زور بزن دست برد داخل جیغ میزدم اون لحظه یه درد شدید داشت می‌گفت زور بزن سرش رو میبینم دوتا نمی‌دونم چنتا زور بود ول کردم گفت باز رفت بالا
بلندم کردن سمت اتاق زایمان اونجا می‌گفت زور بزن از درد داشتم کم می آوردم ولی گفتم تحمل میکنم می‌گفت هر چی زور نزنی بچه سخت تر و دیرتر میاد همراه با نفس و درد زور میزدم اونا هم با آرنج میزدن بالا شکمم که بچه بیاد پایین
بعد از چند دقیقه بود نمی‌دونم گفت سرش رو دیدم زور بزن زور بزن و گفت ده دقیقه دیگه میاد و شماره همسرم رو گرفت و چند بار اشتباه گفتم تا آخر درست گفتم و زنگ زد همون لحظه ها و دردها داشت میگفت بچه اومد و من فقط برام سلامتش مهم بود
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان جوجه پنبه مامان جوجه پنبه ۵ ماهگی
مامان یسنا مامان یسنا ۲ ماهگی
دیگه بعد ۱ساعت دیدم ن انگار ی دردایی داره میاد هی تحمل کردم چیزی نگفتم اوند گفت نزدیک ۵سانتی ولی دردام قابل تحمل بود ....سرم امپول فشار رو بیشتر کرد بعد نیم ساعت هی داشتم ناله میکردم خدا خدا میکردم اومد گفت چیه درد داری گفتم اره ولی تحمل میکنم جیغ نمیکشم گفت افرین بعد رفت ..ازتخت اومدم پایین رفتم دسشویی کیسه ام پاره شد ماما اومد حالم داشت بعدنیشد گفت بخاب نوارقلب بگیرم ...گرفت دید بچه ضربان قلبش افت داره ...سریع ب دکتر خبرداد اومد ماینه گرد همچنان ۵بودم ولی دردام بیشتر گفتم امپول بی دردی میخام برام زدن ...اروم شددردام بعد ۱ساعت ماینه شدم بازم ۶بودم دکترگفت دردت گرفت زور بزتی گفتم باشه ...هی دردام میومد زور میزدم ولی دکترمیگفت زور نمیزتی بیشتر بده ... همراه دردام دکترهی ماینه میکردتحریکی که عجیب وحشتناک بود هی جیغ زدم ...امپول بی دردی دوباره زدن ولی فایده تداشت زور میومد بهم زور میزدم ولی بچه نمیومد...قلب بچمم افت کرد دوباره گفتن سریع ببرین اتاق عمل من چنان خوشحال شدم انگار دنیارو دادن تا دردم رفت سریع بلندشدم گفتم بریم بریم ولی ماماها میگفتن ن حیفه ۷سانتع زور بزن بیاد گفتم ندارم ولی دغوام میکردن گفتن زور بده زور بده ولی من ب حرفشون گوش نکردم