نمیدونم من عصبی شدم یا زندگی داره بهم فشارمیارع.خیییلی اذیتم بدن درد دارم و حالم خوش نیس بچه هام هر دو بهونه میکنن که رو پا بخوابیم اینقد گریه میکنن که کلافه میشه هرکارمیکنم یکیش تو بغلم نمیمونت یکیش رو پا...اونقد گریه میکنن منم زدم تو سرخودمو گریه کردم کم اوردم مگه ادم چقد اعصابش میکشه..با این حال بد بردمشون پارم بازی کنن پسرم بهونه وسایل بقیه میکنه دخترم میگه شلوغه بازی نمیکنم..اخه چرا اینجورن..دیشب اونقد کمرم دردمیکرد حلوشو درازکشیذم و قاشق میذاشتم دهنشون باباشون حتی برا دلخوشی ی تعارف نکرد بگه من بهشون بدم بجای تو...یا ی تعارف نمیکنه بگه بریم دکتر..اکه من بگم درجا میبره ها..ولی من دلم توجه میخواد یکی دلش برامنم بسوزه یکی بفکرم باشه..ب والهه چ وقتایی که مریض باشن براشون کم نمیذارم از مامانش بیشتر هواشودارم چ الان ک مربضم هییچ فرقی نذاره حال روز خونم همونجور مرتب غذا اماده فقط کم حوصله تر میشم..اینم مطمعنم از بی توجه شوهرمه اینجور عقده ای شدم..دلم برا بچه هام میسوزه جلوشون گریه کردم پرخاشگری منو میبینن روشون تاثیرداره اما ب والله که دست خودم نیس..کممم اوردم دلم میخواد تنها باشم..میخوام امشب ک اومد باهاش اتمام حجت کنم و قهرکنم بهش کاری نداشته باشم ..مکه میشه نفهمه..من میگم خودشو ب نفهمی میزنه ..ادم متاهل باید مسئولیت پذیر باشه...ایییی چقد درذ داره دلم...دیشب پنجره بازکرد اخرشب بلندشدم بستمش گفتم سرما میخورن ..صداپنجره بیدارش کرد میگف تو عمدا اینکاروکردی خوابم بپره..مگه من مرض دارم..بختطراین حرف تا۳شب گزیه میکردم..ج کنم اروم شم..قلبم داره میترکه

۸ پاسخ

بنظر من خواستتو باید به زبون بیاری
مردا اصلا جزئی نگر نیستن مثل ما، کلی نگر هستن و خیلی چیزهارو متوجه نمیشن که بخوان اهمیت بدن، وقتی هم میبینه شما همیشه خونت مرتبه و غذات امادس خب هرکی باشه پیش خودش میگه پس خانمم مشکلی نداره، احتمالا اعتراض هم نکردی تا الان. وقتی با اینکه حالت خوب نیست درازکش به بچه ها غذا میدی یعنی شما به خودت اهمیت نمیدی، وقتی شما خودت به خودت اهمیت نمیدی چرا توقع داری بقیه بهت اهمیت بدن؟؟ اگر مریض احوال هستی حرفتو بزن بگو مریضم خواهشا کمک حالم باش شما بیا بشین به بچه ها غذا بده یا ظرفارو بشور، اینقدر همه جوره یه تنه همه کارارو هندل کردی خب همسرتم عادت کرده، بنظر من گناهی هم نداره، خودت در حق خودت بد کردی. دلت واس خودت بسوزه لطفا، توقع هم نداشته باش بقیه از حال درون ما مطلع بشن علم غیب که ندارن عزیزم مخصوصا وقتی هم همه کارارو باز مثل قبل انجام بدی

سلام عزیزم چه خوب درد و دل کردی مادر بودن آدم رو یه وقتا کم حوصله میکنه وخیلی جاها ممکنه کم بیاری و کم بیاری ولی فقط شما نیستی عزیزم قطعا تمام این حالت به خاطر توقعی که از همسرت داری و برآورده نشده دوست خوبم در زندگی باید حرف بزنیم و حتی خواسته هامون رو بگیم این اصلا عیبی نداره که شما به همسرت بگی چی میخوای و میدونی گلم گفتنش مهم مردها نیاز به قدرت بالا دارن و همیشه دوست دارن تکیه گاه باشن و زن نیاز به توجه داره شما باید نیازت رو درست به همسرت بگی که تاثر بذاره نه با لج نه با دعوا نه با قهر باید از نیاز به قدرت مرد وارد شد مثلا در آرامش بگی من واقعا برای انجام کارهای بچه کم میارم میدونمم تو بیرون خسته میشی میای اما خب وقتی میای تنها دلگرمی تکیه گاه من تویی دوست دارم تو یه سری چیزها کمکم کنی و یا دوست دارم فلان توجه رو بهم بکنی این گفتن ها بد نیست بلکه تعامل درست رابطه رو محکمتر و صمیمی تر میکنه گلم

چون بلد نیستی چه خبره از اول نباید همه گردن میگرفتی باید خودت لوس میکردی ناز میکردی تا یاد میگرفتن حالیش بشه زن ناز داره

خداکمکت کنه واقعاا

هی خواهر ی زن بعد ازدواجش فقط و فقط خدا رو داره هیچ کسی ن صداش میشنوه ونه درد دلش رو شوهر منم همینجوره من از مریضی شلال میشم تو خونه نمیگه چت شده خیلی ب خودش فشار بیاره میگه چت شده هر روز تو خودتی.....
هیییی سی دلمون ک پر از حرف ولی نمیتونه چیزی بگه......
منم مثل تو فقط ی توجه میخوام دیروز روز خاص زندگیم بود حتی هنوز نگفته تولدت مبارک
دلم داره ازش اتیش میگیره تولد خواهر زاده‌اش دقیق یادش بود کیک گرقت پول بهش داد......
ولی من😔😔😔😔

من مادر بزرگم چند روزه فوت شده دخترم اصلا خوشش نمیاد جای شلوغ با خودم میبرمش حتی نمیشد گریه کنم شوهرم اخلاق بدی که داره اینه میگه دوره من نمیام شهرستان رفتم و برگشتم عین خیالش هم نیست دخترم خیلی بهانه ش رو گرفت همش بغل واقعا منم موندم چیکار کنم

چقدر درکت میکنم
دختر منم امروز از صبح سر هرچیز مرخرفی بهونه گرفته و گریه کرده
درحدی ک واقعا دوس دارم زار بزنم
ولی کاریم ازم برنمیاد فقط میریزم توخودم

عزیزم خودتو ناراحت نکن اکثرا همه مشکل دارن فقط آدم نیاز به کمک داره بعضی مردا درک نمیکنن سو استفاده میکنن از ادم

سوال های مرتبط

مامان ادرین مامان ادرین ۳ سالگی
سلام مامانا خوبین بیاین کمکم بخدا کم آوردم من سه ماهمه حاملم نمیدونم یا من حساس شدم یا اخلاق پسرم تغییر کرده دیگه آنقدر ازیت نمیکنه بخدا ازش بدم میاد وقتی خوابه آرامش دارم پسرم خیلی قبل بچه با ادب با فهم شعور بود خیلی فهمیدس ولی چند وقته برعکس شده این بچه خیلی بی تربیت شده جواب میده لج میکنه کار زشت میکنه مثلا هی میگی دست هات کثیفه برو تمیز کن یا بشور یا با دستمال کاغذی تمیز کن اصلا بحرف نمیکنه میگم دست به شربت نزن سرش باز نکن میریزه دقیقن باز میکنه و ریخت رو فرش یا بابام صداش میزنه میگه مثلا کنترل رو بیار میگ من نمیارم و یا مامانمو میزنه یا مامانم به من گفت میرم میام برداشته تو ماشین میگه هر غلطی میکنی زود بیا برعکس اصلا ما تو خونمون اینجوری حرف نمی‌زنیم بهم محبت میکنیم هرچی میخواد خوراکی می‌خریم باباش باهاش حرف میزنه محبت میکنه نمیدونم این چه مرگش شده با باباش لج میکنه هی میگه اسباب بازی هامو میشکنم اونم میگه نمیخرم باز جیغ میزنه گریه میکنه میگ باید بخرین یا الان دیدم عروسک برداشته تو شلوارش کرد رفت زیر پتو منم خیلی داغون میشم با دیدن این حرکات اول ازش سوال کردم دیدم جواب نمیده زدمش تا هرچی بهش نمیگی مثلا سرسفره با دست غذا نخور درست بشین زود قهر میکنه سر سفره هرچی میگم بشین غذا بخور میگه سیرم تا سفر و جمع میکنم گریه میکنه من گشنمه راه میره پاهاش مشکل داره دکتر گفته باید درست بشینه دقیقا هر دقیقه که نمیشینه این بشر بد میشینه منم هی باید تو هرجایی یا تو خونه صدبار تکرار کنم من چیکار کنم خسته شدم بقران چرا این اینجوری شده فقط دورغ نگم تو این یکی دو ماهه اسباب بازی میخواد و شهربازی که نتونستیم بخریم و ببریمش همین