از اینکه پسرم انقدرررر حوصلش سر می‌ره حالم داره بهم میخوره ،
حالم بهم میخوره عصبی میشم وقتی میبینم انقدر دور از جون عین مرغ سر کنده دور خونه میتابه و حوصلش سررفته، دنبال من همیشه راه میوفته چون حوصلش سر رفته باید بشینم تمام وقت باهاش بازی کنم و وقت بگذرونم تا آروم باشه و حالش خوب باشه
خسته شدم وقتی دو دقیقه میرم تو حال خودم ازش کتک میخورم چون توجهم واسه چند لحظه بهش نبوده خسته شدم از بس موقع آشپزی و کارای خونه منو زده
الانم که دارم این درد و دل می‌نویسم انقدر چنگم زد تا کردنبندم پاره شد افتاد
همش دوست داره یا بچه دورش باشه بازی کنه یا یه جایی باشه خاک و گِل و آب و چوب و این چیزا باشه
بخدا من صبح تاحالا باهاش کلی نقاشی کشیدم ، قایم موشک بازی کردم ، کاردستی درست کردم، بازی بازی بهش یاد دادم کمکم خونه رو تمیز کنیم
ماشین بازی کردیم باهم
روی بالشت ها بپر بپر کردیم (البته اون زیاد بلد نیست ولی خوشش میاد)
خلاصه چیزی کم نذاشتم 😭🥺

۸ پاسخ

کجا میشینی

بهترین راه مهدکودک

وای دقیقا نلین هم همین مدلیه واقعا فقط همبازی میخواد دنبال همبازیه من واقعا نمیتونم تمام وقتمو بزارم پس بقیه کارا چی روزی دو ساعتی باهاش بازی میکنم چند باری در هفته خانه بازی میبرمش اما اخرش همه اش حوصلش سررفته و میگه بازی کنیم🤦🏻‍♀️
کاش خدا کمکمون کنه یه همبازی براشون بیاریم

درکت میکنم پسر منم همینه عزیزم تو این سن فک کنم طبیعی باشه پدرمونو در میارن 😫😅🤦‍♀️

وای خدااا چقدر سخته منم دخترم پویا نباشه اصلا سرش بند نمیشه

وای منم همینطور
اما خب شرایط تو سخت تره عزیزدلم

عزیزممم
مهدیارم اینطوریه البته جدیدا خیلی اینقد وابسته شده همش میگه بیاهام بازی کن هرچقد بازی کنم خسته ک نمیشه
همه ی امیدم به خواب بعدازظهرشه ک بخوابه یکم آرامش بگیرم اماخو حقم دارنا همش تو خونه تنها حوصلشون سرمیره اقتضای سنشونم هست تا ۳ سال همینه شرایط
باید بهش یاد بدی خودش بازی کنه یجوری خودتو مشغول کن بگو برو منم میام بزار چندبار سرصداکنه تا یاد بگیره باید تنها بازی کنه گاهی اوقات .اما زیاد بخودتو بچه سخت نگیر منکه افسردگیم برگشت انقد این یکی دوماه حرص خوردم ولی تو نکن هرچی آروم ترباشی اونم آرومتره

خب معلومه كه خسته نميشن از بازي.كارتون براش بذار يكم

سوال های مرتبط

مامان قند کوچولو🙆 مامان قند کوچولو🙆 ۲ سالگی
خیلی اعصابم خورده و ناراحتم
از صبح هرچی میارم که با پسرم بازی کنیم همکاری نمیکنه همیشه همینطوره
بالشت چیدم که مثلا سرسره بازی کنیم بپر بپر کنیم نمی ایسته که بازی کنیم هرچقدر من هیجان و ذوق نشون میدم فایده نداره ذوق میکنه ها اما اصلا همکاری نمیکنه
بالشت هارو جمع کردم هوش چین آوردم ( کلی هم انرژی و هیجان و ذوق میذارم وسط) فقط همه‌رو پرت کرد و هرچیو باهم می‌ذاشتیم خراب میکرد
بعدشم همه رو پخش کرد و ول کرد رفت جمع کردم نقاشی آوردم دوباره یک ثانیه رو دفتر نقاشی کشید بعد مدادهارو برداشت و شروع کرد دور تا دور خونه رو خط خطی کردن (قانون نقاشی کشیدنمون رو همیشه واسش با آرامش گفتم) حواسشو پرت کردم لگو آوردم شروع کردم لگو ساختن با هیجان و کلمه ها و جمله های باحال ترغیبش میکردم اونم بسازه ولی فقط همه رو پرت کرد تو آشپزخونه و زیر مبلا هرچی هم من میسازم همیشه خراب می‌کنه و میخنده
ناراحتیمو نشون دادم و گفتم تو با من بازی نمیکنی
پس سطل لگو رو میذارم همه ی لگو هارو بیار بنداز تو خونشون
سطل رو هم پرت کرد و رفت سراغ کنترل تلویزیون روشنش کرد شبکه هاشو عوض کرد بعدشم خاموش کرد و کنترل رو پرت کرد روی سرامیکا
منم دیگه اعصابم خورد شد جوش آوردم تماااام اسباب بازی هایی که تو خونه و کمد و .... هرجا اسباب بازی چشمم دید جمع کردم بردم تو انباری
گفتم دیگه هیچیییییی نداری باهاش بازی کنی برو ببینم میخوای دیگه چکار کنی
ادامه داره