#تجربه_سرکلاژ
پارت دوم و ادامه
‎ خلاصه من همون شب با کلی استرس رفتم بستری شدم و صبح ساعت ۷ سرکلاژ شدم،اینم بگم که هیچ علائمی نداشتم قبل اینکه دکتر بگه سرویکس کمه نه دلدرد و نه کمردرد
‎بعد عمل هم استراحت مطلق بودم و فقط برا سرویس بلند میشدم از جام در حد چند قدم سرویس هم فقط فرنگی میرفتم،تقریبا یک هفته ده روز بعد عمل رفتم پیش دکتر زنان خودم که پریناتولوژیست هم بود که خودش منو سونو کنه ببینه شرایط چطوره که گفت متاسفانه طول سرویکس واژینال ۱۷ میل هست و فانلینگ هم شدم(دهانه رحم از داخل شروع میکنه به باز شدن ۱۰ میل در ۲۰ میل بود برا من)و دکترم گفت باید تا آخر استراحت مطلق باشی و هر روز آمپول انوکساپارین بزنی،روزی دوتا شیاف پروژسترون و هفته ای یک آمپول فمولایف(پروژسترون)استراحت مطلق همه چی هم دراز کشیده میخوردم و فقط برا سرویس بلند میشدم فقط فرنگی حمام هم ماهی یکبار در حد ۵ دقیقه میرفتم با اب ولرم،دکتر هم ماهی یکبار دراز کشیده تو ماشین میرفتم دم در دکتر سریع میرفتم داخل(مامانم جلوتر میرفت تا نوبتم بشه زنگ میزد معطل نشم)و باز دراز کشیده پشت ماشین برمیگشتم،اینم بگم سونو ۲۳ هفته و ۲۹ هفته و ۳۴ هفته رفتم طول سرویکس ثابت بود و تغییر نکرده بود نه بیشتر نه کمتر البته سونو شکمی بود
‎آمپول‌ها هم یک نفر میومد تو خونه برام،دوران سختی بود و من با هر درد میگفتم نکنه اتفاقی بیفته😢
‎با کمک و لطف خدا و همه این مراقبت ها و تشخیص و درمان خوب دکترم الان ۳۶ هفته و سه روز هستم و خطر زایمان زودرس رو پشت سر گذاشتم و آخر بهمن تاریخ زایمانم هست
‎امیدوارم تجربه به دردتون خورده باشه و نا امید نباشید خدا بزرگه
سوالی داشتید در حد توان و اطلاعاتم جواب میدم😊

۶ پاسخ

عزیزم خداقوت
بارداری همین جوریش سخته با این شرایط شما وااااقعا که دیگه بدتر
خداروشکر که به خیر گذشته ایشالا زایمان راحتی باشی

برای منم دعا کن عزیزم به اخرش برسم بسلامتی🤲❣️🥲

منم از ۵هفته که متوجه شدم باردارم به دلیل های مختلف استراحت داشتم درحال حاضر هم سرکلاژ شدم و مطلق
روزهای پر از استرس و اضطراب و ناراحتی رو میگذرونم
امیدوارم برسه روزهای خوب و خوش و بغل گرفتن نی نی هامون صحیح و سالم ❤️
مرسی از عشقی که جاری کردید 💙

خداروشکر ک متوجه شدی ،،،،،، با وجود سرکلاژ ثابت مونده طولت ،،،، من طولم کاهشیه با وجود سرکلاژ ، دکترم گف زایمان زودرسم ، دعا کن برام منم تا ۳۶ بتونم بکشم

وای عزیزم چه بارداری سختی داشتی 🥲ایشالا به سلامتی نی نیت دنیا بیاد من همین الان داشتم یک ساعت گریه میکردم که من خسته شدم دیگه چون همین ماه اخر مجبورم استراحت کنم از فشار بچه روی واژنم کلی غر زدم به خدا که چرا ازدواج کردم چرا بچه دار شدم این چه زندگی ایه پیام شما رو که خوندم فهمیدم چقدر ناشکر و ضعیف بودم شما هایی که کل بارداری استراحت بودین واقعا مادرای فداکاری هستین 😭❤️

سلام گلم ممنون از امیدواری و انرژی مثبتت😍

سوال های مرتبط

مامان مامان پسرم مامان مامان پسرم ۱۱ ماهگی
سلام مامانا خب بالاخره بیایید که از تجربه زایمان بگم براتون که انشاالله بتونم کمکی کرده باشم
من وقتی متوجه شدم باردار هستم سونو دادم تو ۱۵ هفته طول سرویکسم ۲۳ بود که دکتر گفت باید سرکلاژ کنی و منم دو روز بعدش بستری شدم و سرکلاژ کردم برای سرکلاژ بیهوشی کامل شدم و فرداش هم مرخص شدم و اصلا درد نداشت فقط تا یه هفته ممکنه لک بینی و ترشح قهوه ای داشته باشید
وقتی اومدم خونه کاملا استراحت مطلق بودم حتی غذا خوابیده میخورم و نمازمم خوابیده میخوندم و حموم هر دو سه هفته یه بار می‌رفتم
و در کل فقط خوابیده بودم تا وقتی که به ۲۸ هفته رسیدم که دکتر گفت دیگه میتونی فعالیت خیلی کم شروع کنی ولی قبلش برو یه سونو بده شرایطتت رو ببینم وقتی رفتم سونو گفت که خانم فانلینگ داری و دهانه رحمت ۲ سانتی باز شده بعدش که دکترم دید جواب سونو رو گفت سریع برو بیمارستان امام خمینی بستری بشو که آمپول بتا رو بگیری و تحت نظر باشی من ۱۰ روز اونجا بستری شدم و بعدش مرخص شدم و اومدم خونه و مجدد استراحت مطلق بودم تا آخر بارداری و تو ۳۸ هفته و ۴ روز سزارین کردم و پسرم‌ به دنیا اومد
مامان شیطون مامان شیطون ۷ ماهگی
خانما میخوام تجربه زایمانم رو بگم
قسمت اول:
خوب من سرکلاژی بودم
تو ۱۵ هفته با طول سرویکس ۲۶ سرکلاژ شدم ،۳۷ هفته و یک روز سرکلاژم رو باز کردم.
از ۱۵ هفته تا ۳۰ هفته روزی دو تا قرص دوفامد ۱۰ میخوردم ، موقع سرکلاژم نزدیک ۱۰ تا شیاف پروژسترون مصرف میکردم
با اینکه دکترم گفته بود ک تا آخر قرص هامو بخورم ولی چون شنیده بودم که پروژسترون روند زایمان رو کند میکنه خیلی استرس داشتم خودم ۳۰ هفته قرصامو قطع کردم
اینم بگم کلی استرس هم میگرفتم با هر دردم که نکنه بچه چیزیش بشه.
خلاصه از ۳۷ هفته هر روز من بیرون بودم ،از ساعت ۶ و ۷ بعدظهر میرفتم بازار دور میزدم.
روز در میون هم نیم ساعت یوگا بارداری انجام می‌دادم
از ۳۷ هفته تا ۳۸ هفته هر روز روزی دو لیوان شربت خاکشیر میخوردم
همشم منتظر بودم که ۳۷ هفته زایمان کنم
چون زایمان دخترم ۳۷ هفته و ۵ روز بود
دیگه گد
ذشت تا ۳۸ هفته و ۵ روز بودم
روز چهارشنبه رفتم معاینه که ببینم چه خبره چرا بچه نمیاد
همین که معاینه ام کرد گفت اووه دختر ۳ و ۴ سانت بازی😍
مامان علیسان🩵حسان مامان علیسان🩵حسان ۲ ماهگی
🌸تجربه زایمان ۲۸ هفته🌸

من از هفته ۲۲ بارداری بخاطر دیدن یه لک و سرویکس ۲۵ استراحت مطلق شدم
تو زمان استراحت مطلقیم پساری هم گذاشتم یعنی وااقعا رعایت میکردم و مطلق مطلق بودم
تا رسید به روز فاجعه، آزمایش قند .
من صبح خیلی شاد و خرم بلند شدم زنگ زدم همسرم گفت ریحانه من بندرعباسم شاید تا عصر هم نیام
منم گفتم میرم خودم آزمایشگاه. کالسکه پسرم چون توی زیر زمین بود و پله زیاد داشت نیاوردم بچمو بغل گرفتم با اسنپ رفتیم آزمایشگاه و خلاصه آزمایشمو دادم اومدم خونه .
شب که شد من رفتم سرویس و یه لخته خون اندازه دوتا انگشت دیدم
سکته رو زدم سریع رفتیم بیمارستان
اکو قلب گرفت خوب بود
گفت باید معاینه ات کنم بری زایشگاه بستری بشی تا سونو بگیریم
منم خودمو زدم به کوچه علی چپ که پساری دارم اصلا نمیذارم معاینه کنید
با هزار تا استرس برگشتیم خونه
صبحش رفتم سونو دادم گفت که سرویکست از ۲۵ شده ۲۴
میری خونه حتی واسه سرویس هم میگی لگن بگیرن برات
رفتم خونه و استراحت
دوباره دو روز بعدش من در عرض ۵ دقیقه دوتا لخته خون بزرگ دیدم

ادامه کامنتا...
مامان نیکو مامان نیکو ۸ ماهگی
قسمت اول
سلام سلام بیاین که تجربه زایمانمو آوردم براتون 🥰
دیروز با احتساب ان تی ۳۷ هفته و سه روز بود که نیکو خانوم من قدم رنجه کرد
۱۷ روز زودتر از موعد
تو این یک ماه اخیر کار زیادی برای زایمان راحت نکردم (باتوجه به اینکه برای وزن کمش استراحت مطلق بودم )
ولی از هفته ۲۰ بارداری تا پایان ماه هفت ورزش بارداری میرفتم مستمر
و دو سال قبل بارداری ورزش میکردم
خلاصه که فقط تو این هفته یکم آناناس خوردم و دوبار رابطه بدون جلوگیری داشتم
دردهایی که داشتم فقط تیر کشیدن واژنم بود واقعا تا خود روز زایمان

دیروز پنج صبح با تکرر ادرار بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد یه حال خاصی بودم نه اذیت بودم نه چیزی تا هفت دوباره رفتم تو تختخوابم
بعد ساعت هفت که رفتم سرویس خونریزی دیدم نه در حد لک خون روشن و شفاف و به اندازه کف دست
اما دردی نداشتم رفتم اورژانس صارم
معاینه کردن و دو سانت باز بودم بدون هیچ دردی 🥲
نوار nst انقباض و دردهای زایمانی منظم رو نشون میداد
و اینکه گفتن بستری باید بشی
من چون تجربه خیلی مامانا تو بیمارستانهای مختلف رو خونده بودم گفتم اگر با دکترم مشورت کنم فقط بستری میشم و الکی بستری نمیشم
خلاصه پزشک اورژانس بهش برخورد
و در نهایت دکترم گفت که بستری شو
ساعت ۹ کارای پذیرش رو انجام دادم و ساعت یک ربع به هشت نیکوی من بدنیا اومد
نحوه بدنیا اومدن هم براتون تایپیک بعدی میذارم ❤️