ب معنای واقعی پاره شدم امشب
بعد دوماه از خونه اومدم بیرون خونه دوستم دعوت شدم گف تو سختته شب بیا اینجا بخابین تا فردا ک بقیه میان
ما اومدیم ده شب راه افتادیم بماند چقد تو ماشین گریه کرد بخاطر تاریکی هوا بعد ده نیم شیر خورد رسیدیم خونه دوستم گریه کررررددد تاااا یه ربع به دو شیرم نخووورد خسته شد خابید هی میرفتم سراغش شیر بدم دهنش سفت میکرد داشتم سکته میکردم چار و نیم صبح گفتم ب شوهرم برگردیم تهران یهو دیدم شروع کرد خوردن🥲🥲🥲
چرا این بچه ها اینجورین اخه
خیلی ترسید بچم یهو اومد جای جدید ادمای جدید دید
بچه های شما چطورن خونه کسی میرین؟؟

عزیز دلم بچه دوماهه که جای جدید و آدمای جدید سرش نمیشه که احتمالا دوستنداره لباس و کاپشن کلاه تنش باشه و شلوغی رو دوست نداره که اونم واسه اینه که خیلی خونه موندی سعی کن بیشتر ببریش بیرون که بفهمه خوبه و اذیتت نکنه

والا منکه فقط یا خونه خودمم یا خونه‌مامانم ، از ترس ویروس و مریضی !!!! هیچچچچ جا دیگه نمیرم

من که از بس خونم امروز پسرمو بردم تو حیاط راضی نمیشد چشاشو باز کنه😐

چطوری دوماه موندی خونه😂ما هرشب بیرونیم

وای پسر منم اینجوره دقیقا ، ماهی ای دوبار میریم شهر دیگ خونه مامانم اینا ، اون یکی‌دو‌روزی ک اونجاییم هم گریه میکنه شیرم نمیخوره🤦‍♀️🤦‍♀️قشنگ‌کوفتم میکنه

پسرمنم همینه هرجامبرم ازدماغم درمیاره ولی خب منم بخاطرویروساوهوای آلوده کمترجایی میرم تاابن دوماهم بگذره

من از اول بردمش اینور اونور خیلی اذیتم نمیکنه

من عصرها میرم بیرون شب که میشه دخترم شروع میکنه گریه کردن همچین که میام خونه آروم میشه