امروز با شوهرم همینجور داشتیم پیام میدادیم اخر موضوع رسید به موقع زایمان خودم که ۳ماهش پیش دخترم نیلا بدنیا اومد.کلی ذوق داشتیم برا بدنیا اومدنش که لباس خرید همسر و پسرم که موقع اومدن پیش دخترم عکس بگیریم ولی شب قبل زابمان پدرشوهرم رفت زندان سر یه سوتفاهم.همشون از من پنهون کردن که استرس نگیرم.فرداش من زایمان کردم دیدم شوهرم با لبلسای قبلی با پسرم اومدن بیمارستان به حدی دلم شکست هنوز یادمه.همینجور ناراحتم بخاطر این موضوع.بنظرتون حق با منه یا شوهرم
اینم بهگم خودم به شوهرم گفته بودم گل نخره

عزیزم فک میکنم خودتونم میدونید همسرتون تقصیری نداره
من نه به شما حق میدم نه به ایشون میشد بهتر مدیریت بشه این موضوع
ولی حالا گذشته بهتر با تکرارش هی چاقو توی قلب خودتون نکنید
خدا رو شکر همسرووتم طلب کارانه جواب نمیده و این خیلی خوبه
بگذرید و مثلا برای تولد یک سالگی دخترتون یا همین عید برید عکس شیک بگیرید
اینم اضافه کنم منم چون سز اورژانسی شدم نه همسرم نه خانوادش و نه هیچکی برام گل نخرید
ناراحت شدم
ولی بعدش بهش گفتم بیا با هم بریم برام گل بخر گفت باشه

منم شوهرم برام گل خرید ولی بخش زنان بودم نمیذاشتن شوهرم بیاید بالا که بچه شو ببینه دلم واقعا شکست

خب چرا میگید نخر 🤣🤣🤣

بنظرم حق با همسرتون...یه لحظه خودتو بزار جای اون اگه پدر خودتونو بازداشت میکردن مهم نبود واقعا براتون

خب ببین چقد حالش سر باباش خراب بوده یادش نبوده بعدم گذشته گذشته الان فقط یاد اوری اوقاتتونو تلخ میکنه. اشکال نداره

عزیزم خب شما همه چی رو از قبل برنامه ریزی کردی حالا اتفاقی بود اگه واقعا مقصرش نه شمایید نه همسرتون
درسته آدم ناراحت میشه ولی خودشم حق داده بهت
ممکن بود این اتفاق واس هرکی بیفته

ما میگیم گل نخر ولی قلبنا نیست برا خودمم پیش اومده بهش گفتم نخر اونم نخرید حالا کاشکی به بقیه حرفامون گوش بدن عمل کنن