بچم ویروس گرفته.اسهال گرفته.چند روزه اب نمیخوره و اب بدنش کم شده میدونم.دکتر بردیم دیشب بهش کیدی لاکت زینک داد و یه محلول که بخوره دخترم.سرم هم به اصرار مادرشوهرم داد.حالا دیشب نتونستن رگ بگیرن ازش،هم پاش رو سوراخ کردن هم دستش رو😮‍💨
حالا از دیشب هی گیر داده حتما ببریمیش دکتر سرم بزنه،میگم رگ‌نداره بچم سوراخ سوراخ میکنن هی باز تکرار میکنه.طبقه بالاشون هم هستیم،داره میره رو مخم
بهش میگم صبر کن دارو بخوره بهتر میشه،امروز اب خورد داروش رو خورد خیلی حالش بهتر شد.اینم هی گیر داده پیام میده ببریم سرم بزنیم
یا نمیفهمه رگ نداره یعنی چی؟!یا فکز میکنه من حالیم نیست و مادر بودن بلد نیستم و بچم برام مهم نیست!!!
صبحی بهش گفتم بزار دارو بخوره فردا میبریم دکتر،باز امد بالا گفت دوباره ببریم بستری کنیم یه ۲،۳ساعت تا براش سرم بزنن(بیمارستان کودکان سمت ما اورژانس سرپایی انجام نمیدن).گفتم مگه بخاطر ۲،۳ساعت الکی بستری میکنن،بستری کنن و‌مرخص نکنن بچمو‌چی!میگه عیب نداره بمونه.دلم میخواد بهش بگم‌ببند دهنتو بزار ببینم بچم چشه!!!!!😤😤😤😤

۶ پاسخ

عزیزم پسر منم این ویروس رو گرفتم بچم داغون شد تا بستری هم نشد خوب نشد
حالا انشاالله زود زود خوب میشه بچتون🥲

عزیزم بدن بچه اگه کم آب باشه خیلی خطرناکه براش باید خیلی بهش آب بدی اگه نخورد حتما ی سرم بزن ، عواقب کم آبی خیلی بیشتر از گریه موقع رگ گرفتنه

ببین مادر شوهر من کافیه یه صدا از خونه من بیاد سریع پله هارو میاد بالا میگه چکار میکنین. یا مثلا بخوایم بریم بیرون عین نگهبونا میاد تو حیاط میگه کجا میرین کی میاین. یا خرید بریم میگه چیا خریدین. یا بچم مثلا گریه میکنه میگه پیش تو اروم نمیشه بده من شاید اروم شد. اون شبی بچم ساعت سه شب گریه میکرد صب پاشده میگه دیشب میخواستم بیام بالا دیگه شوهرم گفت تو مکه فضول زندگی مایی که ساعت سه شب بیای بالا کافی بود بیای تا از پله ها هولت بدم پایین.

خدالعنتشون کنه
پسر منم مریضه
شوهرم هرروز از سرکار میاد میبردش پایین پیش اونا ببینن
بچه ها بوسش میکنن
همش بغل
آخر مریض شد

ببین بخدا من و تو اگه بریم تو قبر زندگی کنیم تو جهنم زندگی کنیم تو بیابون بی اب و علف زندگی کنیم بهتر از اینه که طبقه بالای خانواده شوهریم. ینی عجییییب آدمای رو مخی ان. بهش بگو بچه منه نمیبرم سرم نمیزنه. تو نه زاییذیش نه خرجشو میدی پس توی کارای من دخالت نکن.

بگو دایه عزیز تراز مادر نشد

سوال های مرتبط

مامان سید حسین مامان سید حسین ۸ ماهگی
بچم ماه پیش ۳۰۰ گرم وزن کم کرد و لاغر شد ..منم شیرم اونقدر زیاد نیست که سیر بشه..تا سه چهار ماهگیش رگ میکرد ولی الان نه و غالب مواقع خیلی شیرم کمه بچم از یه سینه میخوره باز از سینه بعدی میخوره میخوابه و به بیست دقیقه نیم ساعت نرسیده از گرسنگی بیدار میشه اصلا خواب درست نداره حس میکنم بخاطر گرسنگیه چون تو خواب دهنشو ابنطرف اونطرف میکنه..از طرفی ماه پیش اصلااا اشتها نداشت دوتا دندون دراورد و یبارم ویروس گرفت و از قاشق هم ترسیده بود چون بهش دارو داده بودم..با اینکه دارو را فقط با قطره چکون داده بودم ولی حتی از قاشق هم میترسید و غذا رو حتی با نوک قاشق عوق میزد و بالا میورد

الان هم بچم وزن کم کرده هم شیرم کمه هم حس میکنم درست غذا نمیخوره..البته قبلا اصصصصصلا لب نمیزد اللن باز روزی دو تا قاشق چایخوزی میخوره
اما همش از گرسنگی هی نق میزنه بی قراره دو تا مک میزنه ول میکنه گریه میکنه باز با ولع میخواد سینه بگیره هی میگیره ول میکنه ادرارش هم خیلیییی کم شده لاغر شده بدنش اون سفتی قبل رو نداره
مامان دونه انار مامان دونه انار ۱۱ ماهگی