دیگ‌کم کم حس کردم یکم دردم بیشتر میشه ولی بازم اصلا صدا نمی‌کردم همه ماماها اینجا خیلی تعجب کردن ک انقد خونسردم و لبخند میزنم .دیگ حس مدفوع داشتم اومدن گفتن بدون برش بچه بیاد وزنش 3100بود یکم درد داشتم البته قبلش چیزی نخورده بودم ضعف داشتم ی‌کوچولو‌اینجااذیت کردم ماما اومد داشتم یکم زور میزدم کیسه آب کامل پرت شد تو سر و صورتش بکل خیس شد .ولی خیلی مهربون بودن خداروشکر با حوصله ..دیگ‌یکمم بخیه خوردم و بچه بدنیا اومد درکل راضی بودم روند زایمانم خیلی خوب پیش میره.بارداری اولمم همینجور بود راضی بودم خداروشکر همه چی خوب تاساعت 2هم مرخص میشم

۴ پاسخ

به نظرتون چرا زایمان تون راحت بود؟لطفا بگید ماهم انجام بدیم🥰🥲ورزش و پیاده روی زیاد داشتید یا...

خداروشكر

خوبه گلم خداروشکر که اززایمان راضی بودی دسته راستت رو سرم انشاالله که منم روند زایمانم اسون باشه گلم

😍😍خداروشکر ان شاالله هم خودت هم نی نی سالم و سلامت باشید

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس لامسه در کودکان شیرخوار
حس لامسه در کودکان شیرخوار
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟
چطور یک پرستار بچه خوب پیدا کنید؟

سوال های مرتبط

مامان حامد مامان حامد ۱ ماهگی
تا تونستم جیغ کشیدما😂😂😂🤣 اخرا دیگ درد نمیگرف حس زور میومد انگار داری مدفوع میکنی،اومد ی معاینه کرد گفت بریم اتاق زایمان
دیگ همزمان دکترم اومد یکم برش زد حس نکردم زیاد بعدش چنتا زور گفتن بزن زور میزدم زیااااد همراه جیغععع😂😂😂 که یهو اومد بیرون اصلا فکرشو نمیکردم که بتونم اینکارو انجام بدم ،گف ی سرفه بکن و جفت بیاد راحترین قسمت همینجا بود ی سرفه سر خورد اومد پایین😂
انقد ک درد داشتم گفتم بچه رو نمیخام ،بمن نشون ندین 😂،
دیگ نپرسیدم چنتا بخیه خوردم ولی گف زیاد نخوردی ،بی‌حسی زده بود بخیه رو هم زد دیگ نزدیک مقعد ک میشد یکم درد داشت ولی ن زیاد خب اینم از این از سمت ماماها میگفتن زلیمانت خوب بود ساعت ۶ وتیم آمپول فشار زدن ۱۲ ونیم ظهر بچه بدنیا اومد
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجه رنگی مامان جوجه رنگی هفته سی‌ونهم بارداری
دوهفته ای بود درد پریودی داشتم دوبار اومدم بیمارستان ۲سانت باز بودم بستری نکردن انقباض شدید داشتم
دیشب ساعت ۳و نیم تو خواب بدجوری درد داشتم خلاصه تا امروز ساعت یکودوتحمل آوردم بچه حرکت نمی‌کرد و انقباض داشتم
همین ک اومدم بیمارستان معاینه کردن دو سانت بودم صدای قلب بچه رو پیدا نکردن تپش قلبش پایین بود دکترا گفتن افت قلب داره
زودی لباس اینا رو عوض کردن ودادن بستری م کردن منم خیلی ترسیده بود
خلاصه زایمانم ازساعت ۳ظهر طول کشید تا ۷غروب خیلی درد داشتم تشنه میشدم بدجوری عرق سردی ازم می‌ریخت خلاصه درد شدید. س بار حس مدفوع داشتم ک نگو‌سر بچه‌ س
زایمان ک کردم برش نزدن ولی بخیه خوردم
خلاصه منتقل شدم بخش با درد شدید ولی باز خداروشکر نی نی خوبه
سوالی بود جواب میدم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان مهشید و تو دلی مامان مهشید و تو دلی ۱ ماهگی
پارت 2
دوباره معاینم کردن شده بودم 6 سانت تا هفت سانت و دردامو تحمل میکردم یهنی خیلی سعی کردم داد نزنم یهر8 سانت ک رسیدم دیگه دست خودم نبود سه چهار باز داد بلند زدم دم و بازدم میدادم بیرون اینقد درد داشتم ک محکم میله ها رو گرفته بودم رسید به اونجا ک باید زور میزدم دو سه بار زور زدم ک حس مدفوع هم داشتم خرابماری هم کردم.. دست خودم نبود تمیزم کردن و اینا گفت صب کن زور نزن دیگه دست خودم نبود نمیتونستم سوزش شدید داشتم و حس اینکه میخواد بیاد بیرون ک زور آخرو ک زدم سر بچه اومد و بعدش هم بدنش ک یهو دردام رفت و صدا پسرمو شنیدم دیشب ک نخوابیدع بودم چشام دیگه میرفت و در کمال ناباوری بدون پارگی و بخیه خداروشکر زایمان کردم.. خیلی درد داشت مخصوصا آخرش ولی از طبیعی زاییدن اصلا پشیمون نیستم.. الانم تو بغلم داره شیر میخوره 😍 شبا بیداره وروجک روزا تخت خواب دیگه خلاصهرخلاصه واستون گفتم😆زایمان طبیعی درد داره ولی حس راحتی بعدش فوق العادست
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان آرتین💙 مامان آرتین💙 ۳ ماهگی
زایمان پارت7
خوب بعد دوباره ساعت3معاینه کردن کفتن 4 سانتی هنوز منو میگی میگفتم خدا زود زایمان کنم دیگه تحمل ندارم ولی همین ک دردام قطع میشد اروم میشدم ساعتای چهار شدم 7سانت و دیگه ساعت پنج خیلی احساس زور بهم میومد بدون اینکه بخام زور میزدم داد زدم گفتم دارم زور میزنم فک کنم بچه داره میاد ماما اومد گف افرین زور بزن سر بچه رو میبینم انقد خوشحال شدم و تلاش میکردم دردام ک شروع میشد با تمام وجود زور میزدم بعد ماما دکتر صدا کرد گف بیاین دیگ وقتشه منو بردن روی تخت مخصوص زایمان و بعد چند تا زور دیدم ماما میگه وااای چه پسری خوش اومدی 🥹🥹بدنم یخ شد یهو حس کردم سبک شدم بیحال بودم خسته بودم گیج بودم و حس شیرینی بود تموم دردام تموم شده بود تا صدای بچه رو شنیدم گفتم جاانممم مامان گذاشتنش روی سینم داغ بود بچه گریه میکرد منم نازش میکردم و برای همه اقدامی ها دعا کردم و باردارا اشکم میومد بچم اروم شده بود دیگه جفتمم کشیدن بیرون بچه رو بردن لباس بپوشونن نوبت بخیه بود بخیه هم اصلا درد نداشت بی حسی برام زدن داخلی سه چهار تا خوردم بیرونی هم چهار تا منو برش ندادن خودش برش خورده بود بیرونی هارو یکم حس کردم ولی دردش قابل تحمل بود دیگه بخیه هم خوردم شکمم ک انقد ازش غول ساختن فشار میدن اصلا درد نداشت فشارم نمیدناا دستشونو میزارن حالت چرخشی ماساژ میدن دیگه من خیلی حس خوبی داشتم راحت شده بودم بعد دوسه دیقه بلند شدم راه رفتم به بچم شیر دادم مامانم اومد بردنم بخش انقد مامانم خوشحال بود قربون صدقه منو بچه میرف دیگ بردنم توبخش و تموم شد این حس قشنگ رو برا همه خانوما ارزو میکنم 💙🥹🥹🥹آرتین کوجولو من روز 27ابان ساعت پنج و نیم صبح به دنیا اومد♥♥🥹
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان حامی مامان حامی روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من بعد زایمان الان تونسم گوشی دستم بگیرم تجربه زایمانمو بزارم براتون😂
ببینید من ک خیلی استرس داشتم یعنی تا خود تخت اتاق عمل داشتم میلرزیدم از ترس ولی فهمیدم همش الکیه اومدن کمرمو بی حسی زدن ک اونم درد نداشت اصن ی ذره سوخت بعد کم کم پاهام داغ شد دیگ کلا سر شدم کمر ب پایین سرم و همه چیو وصل کردن بعد دکتر اومد یکم باهام حرف زدن سرمو گرم کردن تا ب خودم بیام بچه رو دراوردن نشونم دادن ۱۰ دیقه نشد کلا هیچی نفمیدم بعد واسه بخیه ام یکم نیمه بیهوشم کردن یکم حالت تهوع داشتم ک گفتم تو سرمم یچی زد خوب شدم
عملم زود تموم شد راحت بودش بعد رفتم ریکاوری میلرزیدم یکم سرم اینا زدن گرم کردن زیر پتو رو بچه رو اوردن رو سینمو بگیره شیر بخوره بعد ۱ساعت و نیم اینا از ریکاوری رفتم بخش خداروشکر خوب بود همه چی بخیمم خیلی کوچیک و تمیز زده دکتر دردامم با شیاف خوب میشه فقط کمربندو میبندم خیلی دردم میگیره شکمم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان عطرین دخملیم مامان عطرین دخملیم ۱ ماهگی
ادامه پارت دوم .هفت صبح بستری شدم معاینه کرد گفت دو نیم سانت ی سرم وصل کرد دردام یکم بیشتر شد یه ربع به ۱۱ کیسه آبم و ماما زد توپ داد یه ساعت با توپ ورزش کردم دردام خیلی شدید میشد درخواست اپیدورال کردم نزدن معاینه کردن گفتن تا پنج سانتی دیگ دوباره معاینه کرد ۸ سانت بودم دیگ بی حسی نزدن ولی با دردای وحشتناک خیلی شدید تحمل کردم موقع زایمان خیلی با اینکه دردم شدید بود تا توان داشتم زور زدم ساعت ۲ بچه به دنیا اومد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان گل پسر(مهدیار) مامان گل پسر(مهدیار) روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طلبیعی
هرکس فکر میکنه استرس میگیره نخونه لطفا🙏🙏
اینم بگم که همه مثل هم نیستن،مقایسه نکنید،صرفا جهت درخواست دوستان و آگاهی دادن تجربه میزارم

۳۷ هفته کامل بودم باز کردم سرکلاژ رو و وقتی باز کردم دکتر گفت ۳ سانت بازی،از وقتی باز کردم فعالیت میکردم تو خونه و بیرون پیاده روی میکردم.دهانه رحمم نرم بود و اوکی اونقدر که ۳۹ هفته و دو روز ۵ سانت باز شده بودم همون روز ورزش کردم یک ساعت لگنی با ماما بعد معاینه کرد گفت ۶ سانت باز هستی و برو بیمارستان انقباض هم داشتم ولی منظم و خیلی شدید نبود؛خلاصه ساعت ۸ شب بستری شدم و تا ۹ ورزش کردم زیر دوش اب گرم و نواز قلب گرفتن چندبار کم کم داشتم انقباض های زایمانی خوب میگرفتم که کیسه آبم پاره شد و درد ها بیشتر و فاصله ها کمتر،فول شده بودم کمی بعدش و تا یکی دو ساعت زور میزدم بچه بیاد جلو،ماما همراه هم داشتم راضی بودم،در کل خوب بود ولی اخرش بچه با شونه بد اومد شانس من و پارگی داشتم روز بعد رفتم اتاق عمل ترمیم،هنوزم بیمارستان هستم دعا کنید زودتر خوب بشه بخیه ها و مرخص بشم.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان hana مامان hana ۱ ماهگی
سلام به همگی
اومدم دکتر برای هزینه سزارین حرف بزنم باهاش
دیگه درد داشتم کیسه آبم سوراخ شده بود
دیگه بستریم کردن ساعت ۱۲ بچم بدنیا اومد
انشالله بسلامتی بچه همه بدنیا بیاد من هنوز خیلی وقت داشتم ولی دیگه مشکل داشتم بستریم کردن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماه سو🌙❄️ مامان ماه سو🌙❄️ ۲ ماهگی
سلام من اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم من سشنبه ساعت حدودا ۱ بود یهو دیدم کیسه آبم پاره شد کلی اب ازم اومد ب ماماهمراهم خبر دادم گف برو بیمارستان رفتم و اونجا معاینه شدم دیدم میگه ۵سانتی خیلی خوبه منم هنگ بودم پس چرا درد نداشتم بعد تا کارامو برسن و بستری بشم ۳ شد دوباره تو زایشگاه معاینه شدم گفتن ۴سانتی دیدن کیسه ابم خوب پاره نیس خودشون پاره کردن ک درد خاصی نداشت سر بچه خوب تو لگن نچرخیده بود اول دوتا سرم قندی برام زدن و ضربان قلب و حرکات بچرو چک کردن ماماهمرامم کلا بالاسرم بود ضربان قلب بچرو چک میکرد بعد نمیدونم ساعت ۴ بود یا ۵سرم فشار رو زدن و بهم توپ داد روش نشستم گف هروقت حس کردی درد داری تند و محکم رو توپ بپر منم همینکارو میکردم چنتا ورزش دیگه انجام دادم تا سر بچه خوب بچرخه پایین دیگه کم کم بهم زورمیومد از ۷ونیم دردام شروع شد بیشتر ورزش کردم ماساژم میدادن ک زودتر دردام شروع بشه حالا ماما میگف هروقت حس زور داشتی زور بزن تو چنتا حالت مختلف زور میزدم تااینکه دیگه کم کم فول شدم منو بردن رو تخت زایمان چند دقیقه نشد ۱۰:۲۰دقیقه بچرو گذاشتن بغلم اینم بگم یه لحظه برام سوند زدن خالی کردن ک اصلا متوجه نشدم بعدش تا برام بخیه بزنن حدودا۴۰دقیقه طول کشید بی حسی زده بودن درد نداشت ولی متوجه میشدم اخرش فقط دردم اومد ک اسپری بی حسی زد واسم بیشتر موقع بخیه زدن کلافه شده بودم یکمم حس لرز داشتم ک کم کم خوب شد خداروشکر خوب تموم شد بعدش دیگه تو زایشگاه بودم گفتن باید ادرار کنی بعد بری بخش کمپوت اناناس خوردم و ابمیوه و یکم آجیل بهم سرم هم زدن ضربان قلب و فشارمو چک کردن بخیه هامو خونریزیمم چک کردن ادرار ک کردم بعد دوسه ساعت منو بردن بخش اونجا هم یه دور معاینه کردن بخیه هامو
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۳
از شبش ک شام خوردم دیگه چیزی نخوردم استرس داشتم چیزی از گلوم پایین نمیرفت دردم داشتم دیگه بدتر نمیتونستم چیزی بخورم همراهام برام آبمیوه کیک و آب آوردن ولی همینکه یکم آب انبه خوردم بالا اوردم توصیه میکنم قبل اینکه بستری بشین حتما یه چیز مقوی بخورین من بخاطر اینکه هیچی نخورده بودم بی حال بودم کلا دست و پاهام میلرزیدن زوری نداشتم ک بزنم .دیگه داشتم جون میدادم از درد هر چی التماس کردم نزاشتن برم سزارین.ساعت ۲۱:۳۰بود ک دیگه دکتر اومد بالا سرم میگفت زور بزن ولی دیگه توانی برام نمونده بود اکسیژن بهم وصل کردن ب بچه اکسیژن نمیرسید. یکی بالای تخت بود شکممو با تمام قدرت فشار میداد ک بچه بیاد پایین ولی نمیومد یهو با قیچی افتادن ب جونم و پارم کردن بچه رو بزور کشیدن بیرون اون لحظه یه حس سبکی داشتم.
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان هیلدا مامان هیلدا ۲ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۲ ماهگی
سوراخی کیسه اب چ جوری؟؟
من خواب بودم تو خواب حس کردم کم کم دارم خیس میشم تا اومدم بلندشم برسم ب دستشویی خیس شد تخت و تشکم ولی خیلی زیاد نه مثلا اندازه ی لیوان اب ... بعد گلاب ب روتون اسهالم شدم انگار... ی کوچولو کمرم درد گرفته ...با دستمال پاک کردم‌خودمو یکم انگار صورتی بود خیلی ملیح
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان Delana👧🏻 مامان Delana👧🏻 ۱ ماهگی
تجربه سزارین پارت ۳
خلاصه عمل تموم شد و منو بردن ریکاوری ماما همرام بچه رو گذاشته بود روی سینم و شیر میخورد دخترم و من همچنان منگ بودم و لرز داشتم
یکساعت تو ریکاوری بودم بعدش همسر و مامانمو دیدم و بردنمون بخش
تا ساعت ۸شب گفتن چیزی نباید بخورم
تاساعت ۶-۷من دردی حس نمیکردم ساعت ۷به دونه شیاف گذاشتم و کم کم شروع کردم مایعات خوردن
ساعت ۹اومدن گفتن پاشو راه برو سختترین قسمت سزارین فقط اولین راه رفتنشه
یعنی کل بدنم میلرزید از درد
خلاصه دردام با شیاف کنترل میشد و دردی حس نکردم
در کل منکه خیلی راضی بودم هم از انتخاب زایمان و دکتر و بیمارستانم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اهورا💜 مامان اهورا💜 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم:
خونه مادرم بودم من با شوهرم هماهنگ کرده بودم ک باهام بریم پیاده روی دیگ تو راه بود گفتم بگاز فکر کنم کیسه آبم پاره شد
دیگ سریع منو رسوند بیمارستان
انقد از بیمارستان امیر بد گفته بودن ترسيده بودم هول خوردم بیشتر زنگ زدم ماما همراهم گفتم وضعیتم اینطوریه گفت تازه رسیدم دم در خونم از شیفت بر می‌گشت بنده خدا خودشو سریع رسوند
مامایی ک اینجام بود خیلی خوب بود خدماتی هام عالی بودن واقعا تو روحیه دادن خیلی خوب بود خیلی درکم میکردن کمکم میکردن
ماما همراه اومد دردام کم کم شروع شد برام مسکن زد ولی خب افتاده بودم تو فاز فعال زایمان دردام زیاد تنها کاری ک میشع اون موقع کرد زور بزنین من نمیدونستم جیغ میزدم انرژیم رفته بود اخرا یاد گدفتم زور میزدم زود فول شدم
دکترمم از ۳ ۴ سانت خودشو رسوند خداخیرش بده از اول تا آخر کمکم کرد هم ماما همراه هم دکتر خیلی روحیم میدادن منو بردن رو توپ یکم ورزش کردم
باز رفتم دوش آب گرم از کمرم گرفتم فقط زور میزدم
بعدش حدودا ۵ ونیم ابنا بود بردنم اتاق زایمان اونجا ماما همراهم کمکم کرد شکمم فشار داد با زور من و کمک خانوم دکتر بچه حدودا ۶ بدنیا اومد 😍 صورتش گرم و نرم بود .
مشاهده ۳ پاسخ دیگر