۵ پاسخ

ماکه تو شهرمون استخر مادر و کودک نداریم از طرفی هم والا از عفونت اینا میترسمپ

نه نبرده بودم ببین خیلی باید با آرامش و امنیت با آب آشنا بشه با بازی آروم آروم بره داخل اول بغلش کن محکم بذار آروم ارتباط بگیره

پسر من میترسه از استخر
شمال بودیم از دریا میترسید
ولی تو حموم خیلی اب بازی دوست داره

من میترسم سر بخوره یا بیفته اخه دستمو نمیگیره تو حمومم همش ورجه وورجه میکنه

من تقریبا 10ماهه اینا بود بردمش خیلی کیف کرد

سوال های مرتبط

مامان ‌‌‌ایلیا مامان ‌‌‌ایلیا ۱۷ ماهگی
روی صحبتم بیشتر با ماماناییه که تازه مادر شدن، مادرایی که مثل اون روزهای خودم حس می‌کنن توی یک باتلاق گیر افتادن و قرار نیست هیچ وقت از توش دربیان و هیچ کسی نه درکشون می‌کنه نه می‌تونه کمکی بهشون بکنه، مامانایی که با وجود این که جوری عاشق نوزادشونن که تا قبل از اون عاشق کس دیگه‌ای نبودن ولی خسته‌ن و بی‌نهایت احساس تنهایی می‌کنن، می‌خوام بگم خیلی از ماها این شرایط رو تجربه کردیم، حالا بعضی‌ها کمتر بعضی‌ها بیشتر، من خودم تا سه ماه اول فقططططط نشسته بودم داشتم بچه شیر میدادم چون شیرم کم بود و دائم زیر سینه بود پسرم و واقعا حتی حموم رفتن هم برام سخت بود چه برسه به کارای خونه و آشپزی، این در شرایطی بود که بارداریم هم برنامه ریزی شده نبود و درست تو شرایطی که من درگیر دفاع ارشدم و مقاله و شروع دکترا و این مسائل بودم پیش اومد، با این که هیچ وقت ناشکری نکردم بابتش ولی خییییلی خییییلی سخت گذشت، فکر می‌کردم دنیا دیگه برام تموم شده و همه اهداف و آرزوهامو باید ببوسم بذارم کنار، ولی اگر بخوام منصف باشم هر چی جلوتر رفت بیشتر تونستم به روتین زندگی خودم قبل از به دنیا اومدن بچه نزدیک شم،
ادامه تو کامنت