۱۱ پاسخ

من با دختر اصفهانم خیلی سخته تصمیم گرفتم دیگه نیام فعلا🫠مسافرن با بچه ی این سن خیل سخته

عزیزم اسم این برنامه چیه ؟

همیشه ب گردش‌عزیزم
با بچه مسافرت خیلی سخته .درسته اذیت میشیم ولی خب خوش‌هم‌میگذره 😄

ما هم دیشب اومدیم از ۲۸م سفر بودیم ولی بگم دو روز اولش پسرم پدرمو پر اورد بعد خوب شد بشدت هم ب باباش وابسته شده

خب خداروشکر که بهتون خوش گذشته عزیزم
همیشه به سفر و خوشی

اره کالسکه خیلی مهم و راحته👌من تاشو خریدم که راحت هم هوایی هم تو ماشین جا میشه و خیلی اوکیه

چقدر عالی
من اردیبهشت پارسال رفتیم‌ کرمانشاه خیلی خوب بود اذیت نکرد باهمه بازی کرد ولی شهریور رفتیم‌شمال واقعا عذاب کشیدم همش چسبیده بود بهم و گریه ابان هم رفتیم اراک بازم اذیتم کرد دیگه جایی نرفتم

چقدر خوب همیشه به تفریح خوشی😍👌

چه مسیر طولانی رفتید همیشه خوش باشید ❤️واقعا سخته با بچه کاش همون مشهد یه کالسکه عصایی می‌خرید زیاد قیمتش بالا نیست این مدل عصاییا .

من‌خودم‌به شدت فراریم از مسافرت با ماشین 😂
ینی بهمن مشهد رفتیم پوووره شدیم با بچه

خوشبحالتون. میرین مسافرت شوهر من که نمی‌بره همش خونه بودیم ما

اتفاقا منم الان میخواستم از تجربه سفرم با هلسا بنویسم😁 همیشه به خوشی و گردش عزیزم🥰

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۱۷ ماهگی
امروز دوستم مهمون خونمون بود پسرش شش ماه از نویان بزرگتر بود ولی بزن بهادری بود همین که رسید یه دونه به نویان زد بعد نیم ساعت هلش داد با چکش دالی توپه زد تو سرش من فقط نویان رو آروم میکردم و دلداری میدادم ، دوستم میگفت چقدر نویان مظلومه یکم بهش یاد بده کتک زدن رو نزار سوسول بار بیاد اینا پسرن ، واقعیت من این روش تربیتی رو دوست ندارم می سپارمش به جامعه تا  دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره ، خشونت به نظرم خوب نیست
اینکه بچه دستش هرز بشه بخواد بچه ها رو بزنه دیگه تو بزرگسالی نمی تونه دوست های خوبی داشته باشه
به دوستم گفتم از سرش این کار رو بنداز یه خورده دیگه بزرگتر بشه واقعا نمی تونی جایی بری چون هر مادری سکوت نمی کنه و اینکه چرا ما فکر می‌کنیم اینجوری بچه های اجتماعی بار میاریم ؟ یعنی تو مهدکودک مدرسه سرکار و جامعه با یکی بحث مون بشه حتمن باید خشونت بکار ببریم اونوقت باید چاقو کنیم شکم همدیگه...
حالا از اون موقع نویان ترسیده سمت بچه ها نمیره
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما ، خوب هستین ؟؟
خب قرار بود تجربه سوار هوایی با بچه رو بگم ،
ما جمعه صبح ۷ پرواز داشتیم که من شبش لباسای رایان رو پوشیدم تا با همون لباسا بخوابه ک ۵ صبح با پتو بلندش کردم رفتیم فرودگاه اینجوری بهتر بود دیگه بد خواب نشد بخاطر لباس پوشوند، به نظرم هواپیما برابچه خوبه چون مدت زمان کمی هستش و بچه اذیت نمیشه رایان که هر سری سوار شدیم خوابید تا پیاده شدیم و بی قراری نکرد ،که رسیدیم کیش تا اتاقارو تحویل بگیریم رفتیم بازار که خدارو شکر رایان از همون سفر تا اخر تو کالسکه اش لم داد و مغازه هارو تماشا میکرد و واقعا بدون کالسکه سخت میشد ، حتما کاسکله ببرین ، و من براش اسباب بازی جدید خریدم ک اگه کالسکه حوصله اش سر رفت اونو میدادم یا چوب کنجدی که مشعول بشه
روز اول ک رایان هیچی نخورد سوپ اینا خریدم اصلا هیچی...
ولی روز دوم ک براش ظرف برده بودم از ماکارونی و فرنی و سوپ ... براش کشیدم که بیرون بخوره میان وعده ، که دومین روز کمی خوردش ..
خلاصه هر روز از صبونه ها کمی براش بر میداشتم که به نظرم بهترین کار بود این ظرف بردن .
خیلی سخته بود ولی خب اگه کمکی مثل مادر یا مادر شوهر میتونن باهاتون بیان حتما ببرین اینجوری کمتر اذیت میشین ، شوهر من اخرین روز اعتراف کرد ک راضیم هزینه ی مامان یا خواهرتو بدم بیارمشون تا رایان رو نگه دارن 😆
اخه انقدری ک رایان تو سفر چسبیده بود به باباش اصلا منو نمیشناخت 😄😀
ما هم گذاشتیم هر کاری دوس داده انجام بده اصلا سخت نگرفتیم تا راحت باشه و انقدر شیطونی میکرد که شب خسته میوفتاد تا صبح بیدار نمیشد 😆
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ سالگی
سلام . امشب چقدر سخت بود اما گذشت . به خیر گذشت . خدا رو شکر . ماجرا از این قرار بود که ، یه خورده سیب زمینی گذاشته بودم با نمک حالت کباب پز بشه . میخواستم باهاش برای بچه ام غذا درست کنم . حواسم نبود پسرم ازش برداشت که بخوره ، چون داغ بود ، زبان و گلوش از داغی غذا سوخت کمی . خیلی گریه کرد با هزار زحمت بهش آرامش دادم ، شیر خورد و خوابش برد . یک ساعتی خوابید که با گریه بیدار شد ، تشنه بود اما نمی تونست آب قورت بده . دیگه خیلی بی قرار شد و گریه کرد ، با هیچی آروم نمیشد ، نه موبایل نه تلویزیون ، نه اسباب بازی جدید و جالب ، حتی بستنی واسش خریدیم آروم نشد ، تنها کاری که خدا کمک کرد به ذهنم رسید ، ماشین بود ، سوار ماشین شدیم تو شهر چرخیدیم ، خدا رو شکر آروم شد و خوابید . البته واسش شیاف استامینوفن هم گذاشتم . چون وقتی بی قراره اصلا نمیشه قطره یا شربت بهش داد . شیاف گزینه خیلی مناسب تری هست . خلاصه ماشین سواری به همه مون آرامش داد . خیلی اذیت شدم چون حق نداشتم گریه کنم به خاطر اینکه بچه ام اگه منو بی قرار ببینه ، بیش تر می‌ترسه ، نگران میشه و گریه اش بیش تر میشه ، مادر بودن سخت حتی نمیشه گریه کنی وقتی دلت گریه میخواد 😭😭 خدایا شکرت که بچه ام تونست آرامش بگیره و بخوابه 🤲❤️ تصمیم گرفتم تا اردیبهشت واکسن واسش نزنم چون واقعا کشش نداریم ، نه مادر نه بچه 🙂