#تجربه_زایمان پارت ۲
کیسه ابم ک پاره شد کم کم دردامو احساس میکردم ولی غیر قابل تحمل نبود یعنی با تنفس رد میکردم . مامانایی ک تو ماه خودشونن تنفس و خیییلی تمرین کنید واقعا کمک میکنه عالیه . مامای همراهم بود ولی گفت باید حداقل ۳ / ۴ سانت بشی تا ورزش هارو شروع کنیم ولی هرموقع دردت شروع شد بشین پاشو و رقص لگن برو منم هرچی میگفت و گوش کردم خیلیم خدایی تاثیر داشت .

۷ پاسخ

.....

زود زود بذار

میشه درخااست قبول کنی ادامه رو بخونم؟

خبببببب

دنبالم میکنی تا ادامه زایمانت رو بخونم گلم

تنفس فقط دم عمیق و بازدم هست دیگه!؟؟

رقص لگن چجوریه؟

مقالات مرتبط

بررسی تنفس کودک هنگام خواب
بررسی تنفس کودک هنگام خواب چگونه باید باشد؟
تنفس طبیعی در نوزادان
تنفس طبیعی نوزاد در هر دقیقه | چه زمانی به پزشک مراجعه کنی...
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
بیماری زونا تا چه مدت واگیردار است
بیماری زونا تا چه مدت واگیردار است؟

سوال های مرتبط

مامان پناه🩷 مامان پناه🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳
دیگه وقتی کیسه ابمو پاره کردن بعد از اون دردام کم کم شروع شد و بردنم تو یه اتاق که تنها بودم کسی کنارم نبود و دردامو تحمل میکردم و دردام هر یک دقیقه شده بود و من فقط با نفس عمیق و چنگ زدن به دسته تخت و اینا رد میکردم ساعت ۵ صبح بود که ماما همراهم اومد خودشو معرفی کرد منم دردام زیاد شده بود طاقت درد نداشتم گفتم بیدردی میخوام ک گفتن میزنن واسم و با ماما همراهم ورزشامو شروع کردم روی توپ ورزش کردیم عالی بود و کمرمو ماساژ میداد دردامو اصلا نمیفهمیدم و رفتیم تو حموم اب گرم رو کمرم گرفت خیلی خوب بود و دردام اصلا حس نمیشد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان پارت۴
ورزش سجده با اینکه خیلی پوزیشن سختیه ولی به کم شدن دردام خیلی کمک میکرد ماما همراهم دستاشو چرب کرد و کمرمو حسابی ماساژ میداد و همزمان چپ و راست کردن لگن من نتونستم بیشتر ۲۰ دقیقه وایسم ولی خیلی همونم کمک کرد احساس میکردم دستشویی دارم گفت پس بذار بگم معاینه کنن ببینن چند سانت شدی اومد معاینه کرد گفت ۸/۵ سانت اینایی من واقعا خوشحال شدم انرژی گرفتم موقع درد هی بشین پاشو وقتی ول میکرد چرخش لگن انجام میدادم خسته شدم یکم رفتم تو تخت دراز کشیدم ولی همچنان احساس دفع داشتم . دردم ک میگرفت احساس میکردم بچه داره میاد بیرون 🫢 مامای همراه و مامای شیفتم رفته بودن شام میخوردن . بعد دوسه بار درد ی جوری شده بود ک سرو صدام درومده بود ی دفعه اومدن بالا سرمو نگا کردن گفتن شروع کن ب زور زدن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۲ ماهگی
❌تجربه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران ❌پارت دوم
تا ساعت ۸ شب صبر کردم و با تنفس رد میکردم با دکتر چک کردم گفتن برو بیمارستان معاینه شی ساعت ۹ رسیدیم زایشگاه ،انقباضات و قلب رو چک کردن و با معاینه گفتن ۴ سانت هستی و ساعت ۱۰ بستری کردن .
تو اتاق راه میرفتم و تنفس داشتم بازم قابل تحمل بود تا جایی که با معاینه کیسه ابم پاره شد دردم بیشتر شد رو تخت سختم بود ازشون خواستم بیام پایین ورزش کنم ولی سرم وصل کردن و همونجوری نفس میکشیدم از همسرم خواستم دستمو بگیره و باهام دم و بازدم بشماره حواسم پرت شه.
شمارش به این صورت بود یه دم یه بازدم یه دم دو تا بازدم و تا هفت شماره ادامه همین کارو برعکسش هم انجام میدادم واقعا بهم کمک کرد.
تو طول بارداری کلاس غیر حضوری سحر امینی نژاد و یوگا بارداری صالی رو داشتم و ماما همراه رو تو خود بیمارستان گرفتم که از ساعت ۱ شب باهام ورزش و وان رو شروع کرد با هر درد نفس عمیق میکشیدم و بعضی وقتا ناله طولانی میکردم…
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🩷دل‍‌ــارام مامان 🩷دل‍‌ــارام ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 5
دردت داشت شدت می‌گرفت من فقط ورزش میکردم
دکتر اومد گفت بخواب پرداخت ک اومد بگو معاینه کنم
دردام شروع شد بهش گفتم معاینم کرد گفت 4سانت نیم هستی
پاشو باز ورزش کن ورزش کردم باز اومد معاینه کرد گفت
خیلی لکنت خوبه عالیه و دهانه رحمت پیشرفتی نکرد
دوسه بار توی دردام معاینه کرد کیسه ابم ک پاره کرده بودن دردام بیشتر کرده بود
و فقط با ورزش آروم میکردم خودمو
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۲ ماهگی
تجربه زایمان(۱)
ساعت ۱ شب رفتم سرویس و دیدم خون اومده ازم
و دیگه کلی ورزش کردم و توب خونه راه رفتم که دردم شروع بشه
ولی هیچ دردی نداشتم فقط قسمت کمرم سوزش احساس میکردم
تا صبح ساعت ۸ خونه موندم هیچ دردی نگرفتم فقط حرکات بچه کم شد ترسیدم رفتم زایشگاه معاینه کردن گفت ۲ سانت و نیم و باید بستری بشی بخاطر حرکاتش کمه و حالا خونریزی داشتم
تا ساعت ۱۲ سرم وصل کردن و منتظر موندن دردام شروع بشه ولی هیچ
اجازه راه رفتن نداشتم چون دستگاه ضربان و اینا وصل بود تا ساعت ۱ شد شیفت عوض شد و ماما جدید اومد خلاصه
معاینه کردن باز ،گفت همون ۲ و نیم هستی و سوزن فشار زدن تو سرم تا ساعت ۴ بود درد کم داشتم قسمت کمر و پا و شکم همزمان خیلی خفیف بود دردا
ولی ساعت ۴ دیگه کم کم داشت دردا شروع میشد که با تنفس ردشون میکردم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نیلدا مامان نیلدا ۲ ماهگی
پارت ۱ زایمان طبیعی
من سی و نه هفته و چهار روز بودم ولی معاینه و هیچی نشده بودم از سی هفته ورزش و یوگا و پیاده روی و رابطه و کلا چیزایی ک ماما همراهم گفته بود انجام دادم ولی درد نداشتم دو شب پیش ساعت یک و نیم شب یهو کیسه ابم پاره شد تا رفتم بیمارستان پذیرش شدم شد ساعت سه ک یک سانت بودم و بستری شدم رفتم تو بخش درد هیچی نداشتم تا ساعتای چهار و نیم کم کم دردام شروع شد ولی قابل تحمل و اصلا هیچی نمی‌فهمیدم مث پریودی و نرم خیلی کم دیگ تا شیش شدم چهار سانت ک ماما همراه و گاز بی دردی و درخواست کردم من اپیدورال میخواستم ولی گفتن اول گاز باشه اگ اثر نکرد بعد آمپول ک من بعد چندتا نفس کلا خوابیدم و متوجه نشدم ...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نخود فرنگی مامان نخود فرنگی ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان پارت۳
باورتون نمیشه ولی من سه چهار ساعت تمام بعد اونهمه معاینه و ورزش هنووووز یک سانت بودم دیگ ناامید شده بودم گفتم حداقل کم کم تا نصف شب طول میکشه و قراره خیلی زجر بکشم 😢 ولی همچنان ورزشامو انجام میدادم مامای همراهم یک سره میومد بهم قوت قلب میداد میگفت مطمئنم قبل ۱۲ زایمان میکنی . سرم فشارو هر یکساعت یکبار میومدن یکم بیشترش میکردن . دردام ی جوری شده بود ک یکم سرو صدا میکردم ولی قابل تحمل بود اومدن معاینه کردن گفتن ۳ سانتی . یعنی انقد دیر پیشرفت میکردم دیگه داشت گریه م میگرفت . مامای همراهم اومد گفت دردات برسه به هر یک دقیقه به مدت۴۵ ثانیه خیلی عالیه . بعد این حرفش من فقط موقع درد چشمام به ثانیه های ساعت بود ببینم بیشتر میشه مدتش یا نه .. با اینکه درد داشتم ولی با هر بدبختی بود موقع دردا اسکات میزدم مامای همراهم اومد منو با خودش برد زیر دوش اب داغ اونجا هم کلی اسکات زدم بعدش اومدیم بیرون گفت ورزش سجده رو انجام بده باید ۴۰ دقیقه وایسی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان عشق مانا مامان عشق مانا ۴ ماهگی
قسمت دوم‌زایمان طبیعی💀
باشگاهای ک از بدنم داشتم و آمادگی ذهنی و لگن خوبو تحمل درد بالا و آمادگی بدنی برای طبیعی رفتم زیر آمپول فشار با هر قطره وارد شدنش ب بدنم حس میکردم اولش دردم عین پریوده و اصلا دردی حس نمیکردم اونموقع شدم دوسانت کم کم ک سرم تموم میشد و من ورزش با توپ انجام میدادم با کمک تکنیک تنفس و معاینه لگن دکترم ک خودشم دهانه رحم رو تحریک میکرد دهانه رحمم بعد ۵ساعت شد ۵سانت همه چی خوب بود دکترم سر پسرم رو حس میکرد ک اومده پایین وقتی ب ۵سانت رسیدم تنفس خیلی کم کمکم میکرد مدام خدارو صدا میزدم حس میکردم مهره های کمرم دارن از وسط شکافته میشنو دردش غیر قابل تحمل سد بخاطر همین…
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
...f... ...f... قصد بارداری
اگ داشتمش باید امروز و فردا زایمان میکردم
ولی امروز ۳ ماه و ۱۰ روز ک از دستش دادم
چند وقت بعد میتونم اقدام کنم تو ۲۶ هفته کیسه آبم پاره شد سزارین شدم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان لیامی مامان لیامی ۳ ماهگی
پارت سه❌⭕⚕️
ساعت شد یکو نیم من دردام کم کم شروع شده بود و انقباض داشتم،قابل تحمل بود دردا ولی خب ی لحظه ک میگرف ادم جونش در میومد،خلاصه من هی رفتع رفته دردام بیشتر میشدو غیرقابل تحمل تو این حین هی میومدن معاینه میکردن و نوار قلب میگرفتن،،تا اینک ساعت 7عصر بود ک ماما معاینه کرد گف شدی سه سانت زد کیسه آبم رو پاره کرد و گف پاشو ورزشاتو ادامه بده ک چهار سانت ک بشی زنگ میزنیم ماماهمراهت میاد،گفتم من دارم از درد میمیرم نمیتونم ورزش کنم،گف پاشو یکم ورزش کن بعدش برات گازاکسیژن میارم ک بزاری دهنت دردات کم شه،من داشتم از درد ب خودم میپیچیدم احساس میکردم تک تک سلولای بدنم دارن نابود میشن گریه میکردمو داد میزدم میرفتم زیر دوش آب گرم و اسکات میزدم،همش میگفتم خدایا مامانم طفلی چطوری این دردو سر زایمان تحمل کرده تازه اونجا قدر مامانمو دونستم،دیگ انقد هوار زدم ساعت نه و نیم شب بود ماما اومد برام گاز رو گذاشت و گفت حالت سجده وایسا ک بچه کامل سرش بیاد تو رینگ،شدی چهارسانت و الان زنگ میزنیم ب ماماهمرات ک بیاد،من اون گاز رو ک گذاشتم انگاری تو کما بودم خیلییییییی خوب بود قشنگ80درصد دردمو کم کرد،خیلی مزه میداد و داشتم کیف میکردم با این گازه
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
دو روز بود که معاینه تحریکی شده بودم و دردام یکم بیشتر شده بود ولی منظم نبود روز دوم از ساعت ۴ صبح دیگه منظم شد و هر ۲۰ دقیقه یکبار زیردلم و کمرم میگرفت ولی خیلی درد معمولی بود
منم شروع کردم به راه رفتن و پله رفتن تا ساعت ۱۲ و نیم که فاصله دردا ده دقیقه شد و لکه بینی شروع شد
بعد تا رسیدم بیمارستان و بستری شدم ساعت ۲ و نیم بود و دردا هم قابل تحمل و کم بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مرسانا مامان مرسانا روزهای ابتدایی تولد
پارت ۲ زایمان طبیعی
خیلی زیر دلمو می‌گرفت و همراش کشاله ران و شکمم سفت میشد یعنی در حدی ک نمی‌تونستم دراز بکشم یا بشینم شوهرم خیلی اسرار میکرد ک بریم زایشگاه ولی من فکر میکردم این درد ها کاذبه چون بعد از معاینه شروع شد کم کم درد هام بیشتر میشد ولی تحمل میکردم دیگه ساعت ۳ شب شوهرم با اسرار خودش آمبولانس رو خبر کرد چون واقعا درد داشتم طوری که هر س چهار دقیقه میگرفت طوری ک فقط کمرمو خم و راست میکردم که درد هام قطع شه
مامان جوجه ممد😍🐥 مامان جوجه ممد😍🐥 ۱ ماهگی
پارت دو
تازه کم کم دردام شروع شد ولی خیلی کم بود دردم رفتم اومد ماینه کرد گفت باید بستری بشی
خلاصه کارای بستری رو انجام دادم .
خوابیدم تا ماما اومد گفت کیست آبت پاره شده ولی دهانه رحمت یه سانته
بعد یه ساعت دیگه اومد گفت پیشرفت نکردی گفت آمپول فشار میزنم تا دردت زیاد شه
آمپول فشارو زدن دیگه دردام شروع شد
دوبار ماینه شدم گفتن خیلی خوبه داری پیشرفت میکنی
نزدیکای ساعت 10 شد دیگه دردام زیاد شدن گفت 3سانتی
بلند شو یکمی ورزش کن منم بلند شدم تا ساعت 12 که رسیدم به 5سانت
...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان طاهر مامان طاهر ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم .
پریشب با سردرد شدید رفتم بیمارستان و با ترس فشار بالا بستری کردن . دکترم گفت صبح آمپول فشارو شروع کنن . منم که یکی دو هفته رو همون دوسانت مونده بودم . خلاصه صبح شد ساعت ۶ و سرم شروع شد . همون دقایق اول دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود . خلاصه گذشت و گذشت دردام خیلی زیاد شد ک معاینه کردن هنوزم ۲ سانت بودم . گفتن دیگ وقتشه کیسه ابو پاره کنیم . کیسه ابو پاره کردن در لحظه شدم ۶ سانت و دیگ خواستم گاز بیدردی رو بدن بهم . حالا این گاز چیه 😂😂 نفس میکشم دیگ منگ منگم انکار می‌خوام غش کنم . خلاصه درد داری ولی نمیتونی صداتو دربیاری. تا اینکه شدم ۸ سانت و دیگ گازو ازم گرفتن . ولی ی حس خیلی جالبی داشت گاز . دیگ وقتش بود فقط زور بزنم . ماما می‌گفت هرچی بیشتر زور بزنی زودتر ب دنیا میاد دیگ فقط دست توعه. منم تو اثر گاز درست حسابی نمیتونم زور بزنم و تمرکز کنم . خلاصه کل زایمانم ی ساعت هم طول نکشید ولی ی دردی بود ک صدسال از یادم نمیره 😭😭
مشاهده ۷ پاسخ دیگر