سلام مامانا.یه سوال دارم.دختر خواهرشوهرم ۶سالشه جواب پس میده اهل خودنمایی و ارایشه و خیلی تربیتهایی داره که اصلا قابل قبول من یا همسرم نیست.تو یه ساختمونیم کل خانواده.طبیعتا همو زیاد میبینیم دختر من اون دختر رو دوس داره چون از لچگیش دیده و همبازیشه.البته که به دختر من حسادت داره ولی جدیدا کم بروز میده.من مادر حساسیم دخترم رو ول نمیکنم.این دوتا که باهم بازی میکنن جلو چشم ما هستن ولی خونه مادرشوهرم بزرگه اونطرف بازی میکنن خیلی تربیتهارو داره از اون یاد میگیره مثلا امروز دست تو دماغش میکرد اونم اومد انجام داد یا امروز دخترم منو واسه اولین بار زد چون اون دختر خواهرشوهرمو میزنه.بهش اینستا نشون میده که من تا فهمیدم جلوشو گرفتم.اصلا دلم راضی نیست با اون بگرده ولی خب تو یه ساختمونیم هرچقدرم محدود کنم باز نمیشه.الان میخوام ببینم من زیادی حساسم؟اگه شما جای من بودید مینشستید پیش بچه ها یا از دور نظارت میکردید؟پیششون میشینم همه میگن ولشون کن بذار دخترت اجتماعی بشه بازی کنه با کس دیگه ولی از طرفی دور میشینم همش دل تو دلم نیست چیزای بد یادش بده
چیکار کنم به نظرتون؟

۷ پاسخ

حق داری عزیزم منم دوست ندارم اینجوری . کاش بتونی جا به جا بشی چون فکر نکنم اینجوری بتونی روابطتون رو کم کنی

بنطرم تنها راهش دوریه ک خونت رو جای دیگه ببری اگر اینقدر حساسی
هر چند سخت و شرایطش رو نداشته باشی

متاسفانه بعضی ادما شعور شخصیت ندارن منم دقیقا همین مشکلو دارم با بچه های جاریم چند وقت پیش دخترم توی حیات بازی میکرد دختر جاریم میاد خوراکی دستش بوده داشته میخورده بعد دخترم 2سالش بود بهش میگه یکم به من بده اون 5سالشه بهش نمیده و میره توی خونشون اینم دنبالش میره و اون درو میبده این پشت در خونشون گریه میکنه من رفتم ببینم چرا گریه میکنه که اون یکی جاریم بیرون بوده و همه چیزو دیده بود بعدش واسم تعریف کرد همونجا بیرون یه لحظه دیدم مامان همون دختره داره از پنجره مارو نگا میکنه یعنی اینقد شعور نداشت یه تیکه کوچیک به این بچه بده از همون موقع دیگه نرفتم خونشون ولی تابستون بشه میترسم دخترم بره توی حیات با بچه اون بازی کنه بره خونشون نمی دونم جلوی دخترم چطوری بگیرم که نره

وای شما هم مشکل منو دارین....
ماهم باجاریم تویه ساختمونیم.اصلا دوست ندارم بادخترش بازی کنه۱۲سالشه.چیزای بد بهش یادمیده.وقتی اون خونه پدرشوهرم باشه سعی میکنمدخترمو نبرمش اونجا.چون منم حساسم.اگرم ببرم فقط جلو چشم خودم.به هیچ عنوان منو پدرش نمیذاریم بره خونشون.مثلا بهش یاد میده میگه قهرکن،عصبی شو،گریه کن،بااون بازی نکن.

شرایط. سختی هست گلم ولی اگه همسرت از رفتار اون دختر راضی نیس خونه رو جا به جا کنه .ولی به نظرم جابه جا هم بشی باز هفته ای همو میبینین .چاره نیس از راه دیگه وارد شو برای اون دختر هدیه بخر تشویقش کن به کار خوب یعنی رسماااااا تربیت رو تو بهش بده تا دخترتم یاد بگیره خیالت راحت شه .

ما هم توی یه ساختمون هستیم ولی روابطمون کنترل شدست.دیدنشون رو فقط محدود کن به خونه مادربزرگ اونم هفته ای یک بار ،دیگه خونه خودشون نرو اونا هم ببینن نمیری نمیان خونتون

منم حساسم،به نظرم خیلی قاطی نشید،مواظب باش ولی بچه نهایتا تربیتش از تو خونس،مگر دیگه خیلی رفت و آمد کنید

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما فوری میشه جواب بدید؟
خونه پدرشوهرم اینا بودیم بچه های جاریمم بودن داشتن بازی میکردن کارت بازی
بعد هی از دست دختر من قایم میکردن دختر منم میخواست بازی کنه هی جلب توجه میکرد کسی محلش نمیداد خودم هی باهاش بازی کردم حواسشو پرت کنم ولی دلش پیش اونا بود
بعد داشت رد میشد دخترم اومد روی پای دختر عموش وایستاد اینم یهو گفت واااای پام بچمم ترسید یهو یکم به جان خودم آروم موهاشو کشید این دختر جاریمم شروع کرد به شلوغ کردن و جیغ و گریه کلا عادتش همینه خلاصه من معذرت خواهی کردم و بوسش کردم یهو دیدم جاریمم با حرص و اومد دخترشو صدا کرد گفت چیشده گفت آوین موهامو کشید گفت پاشو بیا خونه خودمون منم بلند شدم اومدم خونمون الان شنیدم جاریم داره داره تو راهرو دم در خونه پدرشوهرم اینا داد و بیداد میکنه جیغ و داد که چرا بچمو موهاشو کشیده آوین من داره جیگرم آتیش میگیره نمیتونم تحمل کنم من نرفتم پایین خواستم برم اون یکی برادر شوهرم جلومو گرفت که نرو گفتم برم براش توضیح بدم گفت ولش کن اون الان عصبانیه بدتر میشه
حالا فکرم بدجور درگیره اون اومده داد و بیداد میکنه من نرفتم الان فکر میکنه حق با اونه و منم ترسیدم
باید چه رفتاری میکردم؟
دختر اون ۱۰ سالشه دختر منم ۲ سال ۴ ماهشه
مامان ریحانه خانوم مامان ریحانه خانوم ۳ سالگی
سلام مامانا یه راهنمایی می‌خوام ازتون. از اونجایی که دختر من هیچ جوره غذا نمیخورد تا همین یک ماه پیش همش با بازی های موبایلی و کارتون سرگرمش میکردم تا دو قاشق غذا بخوره، یعنی بعضی روزا حتی جمعا سه ساعت هم میشد که با موبایل و تی وی مشغول میشد. تو اون مدت خیلیییی چیزای خوب یاد گرفت. الان کل حروف الفبای انگلیسی رو بلده یعنی اگه یه کلمه انگلیسی ببینه حروفش رو یکی یکی میگه (یعنی هجی میکنه) و تمام رنگها و میوه ها رو به فارسی و انگلیسی بلده و برای هر میوه و حیوونی هم شعر بلده. در حدی که وقتی یک ماه پیش بردمش مهد خود مربیاش شاخ دراوردن که این بچه چطور این همه چیز رو بلده؟ ولی از اونجایی که نگران چشماش بودم یک ماه پیش عزمم رو جزم کردم و موبایل رو ازش گرفتم و بجاش بردمش مهد. الان یک ماهه که به هیچ عنوان با گوشی بازی نکرده. اما حس میکنم خیلی خوب بود که اون همه چیز یاد گرفت.... به نظرتون اگه بازم بهش روزا یه تایمی گوشی بدم ( در حد نیم ساعت) ضرر داره؟ نمیخوام مثل قبلنا معتادش بشه ولی از طرفی هم اگه ندم حس میکنم چیزی یاد نمیگیره. نظرتون چیه؟