من امروز ۱۶ بهمن وارد ۳۰ هفته شدم واسه من خیلیییییی زود گذشت یعنی برق و باد گذشت انگار همین دیروز بود که دکتر گفت جواب تست مثبته یادم نمیره که از ذوق گریه ام گرفت انگار شبیه کسی بودم که بااارها جواب تستش منفی میشد و بعداز سالها بهش گفتن مثبته اینجوری بودم خیلی برام خودمم عجیب بود که چرا دارم گریه میکنم و بار ها خدا روشکر کردم

اینو امشب نوشتم که بگم الان اون حس رو ندارم اصلا نمیدونم خوشحال باشم از اومدن نی نیم یا ناراحت نمیدونم واقعیتش یا آشوبی ته دلمه که منو میترسونه ترس از زایمان که خب میدونم طبیعیه چون همه مامانا مخصوصا اونایی که مثل من اولین تجربشونه دارن

ولی ترس من بیشتر بخاطر اینکه نتونم خوب تربیتش کنم یا نمیدونم مادر خوبی باشم براش نمیدونم کلا دلم اشوبه و هر چی که میگذره بدترمیشم درحالیکه من الان باید از این دوران بارداری که هم ویارنداشتم و بی خطر بودم کلا لذت ببرم و همینکه بقیه مخصوصا همسرم هوامو داره خوشحال باشم و این روزا رو خاطره خوب بسازم و همش ذهنم اشوبه گاهی وقتا میشینم الکی گریه میکنم و با خدا حرف میزنم حس میکنم افسرده شدم واقعا نمیدونم چمه

خلاصه که برای من داره خیلی زود میگذره دیگه هفته ۳۰ واسه من انگار سراشیبیه از خدا میخوام هم من و هم شما مامانا بسلامتی و دل خوش زایمان کنید و نی نیتون سالم به دنیا بیاد

راستی من اگه مشکلی پیش نیاد انتخابم طبیعیه با اینکه خیلییییی وحشت دارم ولی خب چون هم بیمارستانم میلاد هس و خب دولتیه هم اینکه کلا میخوام هر طور شده از پسش بربیام اگه اتفاقی نیفته 👩‍🦰

۹ پاسخ

عه منم 16 ام ماه عوض میکنم
منم 16 بهمن شد وارد 7 ماهم شد
خدا نی نی هردومو حفظ کنه

منم امروز رفتم تو اتاقم لباسامو مرتب کنم و خونه تکونی کنم چشم افتاد به لباسا و وسایل باشگاهم و لباسایی که لاغر بودم تنم میکردم و چقد به چشم خودم خوشگل بودم یهو دلم تنگ شد برای دورانی که حامله نبودم حالا هم نمیدونم زندگیم بعد اومدن بچه قرار چطوری بشه اما صدرصد دل تنگ میشم برای این روزا ولی خدارو هزار مرتبه شکر برای وجود جوجه تو دلم ♥️

تک تک حرفایی ک گفتی رو کامل درک میکنم
دقیقا خودمم اینطورم
فقط انتخابم سز، خیلی از طبیعی وحشت دارم
انشالله هممون به خبر و خوشی نینیامون رو بغل کنیم و بخوبی مادری کنیم براشون

من اصلا سر زایمان اولم ترس نداشتم خیلیم ذوق داشتم خوشحال بودم ولی سر این یکی از زایمانم ب شدت میترسم

عزیزم از ۳۰ هفته به بعد دیگه نمی‌گذره🙇🏻‍♀️😂

منم دیروز رفتم هشت ماه

انشالله عزیزم به خوشی سلامتی نینی کوچولوت بغلت میگیری❤️😍

خدارو شکر ک بارداری راحتی داشتی انشالا تا آخر برات همچی خوب پیش بره. این نگرانیها بلاخره طبیعیه هممون داریم. اما همچی خودش ب وقتش پیش میره. از این دوران لذت ببر. من ک نتونستم چون ۹ ماه کامل خونه مادرم هستم و استراحت. بازم خدارو شکر ک ب اینجا رسیدم.

ان شاءالله بسلامتی از پسش برمیای.
منم خیلی دوست دارم طبیعی زایمان کنم هرچند همه فاز منفی میزنن ولی توکل بر خدا

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها🐣🐣 مامان جوجه ها🐣🐣 هفته سی‌وچهارم بارداری
اومدم شرحی از این روز هام‌ بدم امیدوارم بعد اینکه بچه هامو‌بغل کردم بیام بخونم دوباره و بگم آخیش گذشت اینا و بسلامت‌گذشت
الان ۳۲ هفته رو تموم کردم و دارم وارد هفته ۳۳ میشم
چند شبه نمیتونم بخوابم و خیلی خستم ، کل خوابم شده در حد چرت های چند دقیقه ای
نشستن و ایستادن برام سخته یه ذره که میگذره کمر درد دمار از روزگارم در میاره
سطح اضطرابم خیلی خیلی بالاست و گاهی نصف شب حتی میشینم گریه میکنم
هورمون هام به شدت به هم ریختس
با اینکه دورم شلوغه و همسرمم خیلی سعی میکنه هوامو داشته باشه خیلی احساس تنهایی میکنم
پهلو پهلو شدن و بلند شدن از جام خیلی برام زجر اور شده
دو سه روزه که درد پشت و تعریق سرد حین خواب دارم به حدی که لباسم خیس میشه نمیدونم با این چیکار کنم نمیدونم مشکل قلبه یا تو بارداری بقیه هم‌ تجربه میکنن یا از معده هستش یا که بخاطر اضطرابه….
کلا این مدت به شدت گرمم بود وقتی همه احساس سرما داشتن من جلو کولر و پنکه بودم الان دو روزه که حتی سردمه و پتو میزارم نمیدونم این تغییر نگران کننده هست یا طبیعیه
اخیرا هم دارم انقباضو تجربه میکنم و میترسم نتونم تا هفته ۳۶ خودمو برسونم
پوست شکمم انقد کشیده شده براق شده حتی پوست شکمم درد میکنه نمیدونم قراره ازین به بعد چجوری کش بیاد
مامان محمدثامن مامان محمدثامن ۱ ماهگی
سلام مامانا وقتتون بخیر ، اگه کسی مثل من شده ممنون میشم بگه بهم چون خیلی نگرانم من ۶ ماهی میشه خونمونو عوض کردیم اصلا ی ماهی میشه اصلا حس میکنم هیچی به دلم نمیشینه همش بنظرم کابینتا قشنگ نیستن و هی فکرای چرت و پرت به ذهنم میاد😞هی میگم نباید این مدلی انتخاب میکردم یا اینجوری میشد ، دلم میخاد گریه کنم نمیدونم از بارداریمه یا چی؟چجوری میتونم کنترلش کنم؟برم روانپزشک؟اینم بگم من قبل اینکه اقدام به بارداری کنم آزمایش ژنتیک دادم و فهمیدم در کمال ناباورانه ای هم خودم و هم همسرم ناقل اس ام ای هستیم بخاطر اون کلا دوساله خیلی پنهانی گریه میکنم و کل بارداری تا بفهمم بچه سالمه یا نه همش استرس و گریه بود کارم که ایا این بچه سهم من هست یانه🙃💔بعد اونم که تست آمینیوسنتز دادم و تا جوابش بیاد مردم و زنده شدم اینارو نمیگم که حال شمارو بد کنم اما امروز خیلی دلم پره🙂شماهایی که زود و راحت باردار شدید حتی ناخواسته ، این بزرگترین نعمتی که خدا بهتون داده قدرشو بدونید 🙂من به سختی باردار شدم با وجود ۱۰ سال سابقه تنبلی تخمدان ، بعدشم که اس ام ای و الانم استراحت نسبی و نمیدونم اصلا امشب چم شده ، ببخشید اگه باعث ناراحتیتون شدم ، فقط خاستم کمی خالی بشم چون از این مسائل به غیر از من و همسرم کسی خبر نداره حتی خانوادم 🙂