پارت سوم
بعد نیم‌ساعت اسم منو صدا زدن و یه سری سوالات پرسیدن مثل اینکه ازدواجتون فامیلی بوده یا ن بچه چندمه .قبلی زایمانت چی بود .و...بعدش گفتن بیا برو اتاق عمل استرس گرفته بودم و همش ایه الکرسی میخوندم بایه نفر دیگه مارو بردن اتاق عمل بعد شوهرمم باودخترم پشت در بودن گفتم‌میرم داداشی رو بیارم .پشت در نشسته بودیم تا مارو صدادبزنن ازشدت استرس دوسه باری رفتم دسشویی و میگفتن ک قبل عمل باید مثانه خالی باشه رفتم داخل اتاق عمل شماره ۴

۱ پاسخ

خیلی درد داره سزارین میدونم

مقالات مرتبط

نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
عمل زناشویی
عمل زناشویی (رابطه جنسی) چیست؟
دمای مناسب اتاق خواب نوزاد
دمای مناسب اتاق خواب نوزاد در زمستان و تابستان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان و روش های انجام آن

سوال های مرتبط

مامان کایان مامان کایان ۲ ماهگی
خانومایی ک سزارین شدین شب قبل عمل چی خوردین و اینکه تو اتاق عمل حالت تهوع داشتین من همش استرس دارم یهو تو اتاق عمل حالت تهوع نگیرم🫠
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان یاسمین مامان یاسمین ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت ۲
رفتیم بلوک زایمان کارت ملی منو گرفتن گفتن صدا می زنیم
یه نیم ساعت بعد صدا زدن نامه هامو گرفتن به همراه مدارک منو همسرم برگه هارو امضا کردیم
شوهرم رفت برا کارای پذیرش و بستری و اینا
به منم گفتن برو اتاق یه سری مدارک که دوران بارداری داشتم گرفتن ازم بعد خانمه گفت برو از اونجا یه ساک بردار سریع لباساتو عوض کن
منم رفتم لباسامو عوض کردم تو اتاق و لباسای اتاق عمل و پوشیدم
بعد گفتن برو تو اتاق سزارین رفتم اونجا پرستار اومد آنژیو کت وصل کرد و ان اس تی یه دوتا سرم هم زد
به جز من ۴ نفر دیگه هم بودن
من انقد استرس داشتم از ترس می لرزیدم همش
یکی از اون چهار تاروصدا زدن باهاش خداحافظی کردیم رفتش
بعد دومین نفر یهو منو صدا کردن
استرسم بیشتر شده بود همش می لرزیدم
رفتم بیرون شوهرمو دیدم اونم بغلم کرد سوار اسانسور کردن منو بردن بالا رفتیم اتاق عمل....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان .... مامان .... ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴
لباسامو عوض کردم و بستری شدم رگ گرفتن و اماده ی عمل شدم دکترم خودش اومد و برد داخل اتاق عمل از کمر اسپاینال شدم و اگه بگم درد نداشت دروغ گفتم قابل تحمل بود و اینکه من سریع دراز نکشیدم یکم مواد بی حسی برگشت بالا دو تا اقا که داخل اتاق عمل بودن سریع درازم کردن رو تخت یکم سخت نفس میکشیدم باید بگم کادر اتاق عمل همشون اقا بودن 😄😄😄
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لیمو🍋 مامان لیمو🍋 ۱ ماهگی
# تجربه زایمان
بالاخره بعد سه روز وحشتناک سخت اومدم تجربه زایمانمو بگم
بیمارستان نیکان اقدسیه زایمان کردم هرکس میخواد بره اینجا بخونه
۲۷بهمن ۵ صبح ک گفته بودن رسیدیم
تا رسیدیم شناسنامه هارو گرفتن
دستبند دور دستم بستن گفتن برو صدات میزنیم
یه ربع بعد صدا زدن ادرس خونه رو مشخصات و همه چیو گرفتن تا اینجای کار ۳۵ میلیون گفتن کارت بکش بجز دستمزد دکتر ک قبلا دادیم
بعد نیم ساعت صدا زدن ک با سونو انتی فقط خودتو شوهرت بیاین
منم خدافظی کردم از همه و باهم رفتیم بلوک زایمان
اونجا داروهایی ک از اول میخوردم و پرسیدن
بعدش فشارمو گرفتن گفتن لباستو درار لباسا اتاق عملو تنت کن منم پوشیدم ان اس تی گرفتن
دو نفر دیگه با من بودن سوندشونو قبل اتاق عمل وصل کردن نالشون در اومد برا منو دکترم تو نسخع نوشته بود تو اتاق عمل وصل کنید ک دمش گرم
و انژیوکت هم زدن
خلاصه کارامو کردن گفتن بریم اتاق عمل
سوار ویلچیر شدم و رفتیم پشت در اتاق عمل دیگه نزاشتن شوهر بیاد گفتن بمون بهش تا صدات کنیمم
مامان Avina💕🎀 مامان Avina💕🎀 روزهای ابتدایی تولد
خاطره ی زایمان سزارین🙂
بخاطر کم بودن آب دور بچم دکتر ختم بارداری داد...
رفتم مطبش برای گرفتن نامه سزارین گفت دوشنبه.
گذشت و روز دوشنبه رسید... من دخترعمم و جاریم و همراهی ک گرفته بودم همراه با همسرم رفتیم سمت بیمارستان من هنوزم باورم نمیشه قراره زایمان کنم نمیدونم چرا فکرشو نمیکردم اون روز قراره عمل بشم بخاطر همین استرس نداشتم... رفتم ی خانومه بود دوقلو داشت همدردی میکردیم و میترسیدیم جفت مون بعد بردنمون داخل اتاق آنجو و سون رو وصل کردن همش اول اونو انجام میدادن بعد منو... وای سوند واقعا عذاب آور بود من که مردم🥲مخصوصا وقتی دسشویی داری میسوزه خیلی بده من گریه کردم🥲
تو اتاق انتظار دراز کشیده بودیم و همو دلداری میدادیم قرار بود اول اون و ببرن اتاق عمل.. پرستار اومد منو صدا زد گفت سری بیا بریم اتاق عمل.. رفتم و شنل تنم کردن و چجور میلرزیدم و گریه میکردم شانس بد من همون لحظه همسرم رفته بود تا جلوی در بیمارستان منو بردن دخترعمم و جاریم و همرام بودن فقد... منو ندید باهاش نتونستم خدافظی کنم انقدر ناراحت بودم..
خلاصه منو بردن توی ی اتاق کوچیک که ی تخت خیلی باریک وسط بود نمیدونستم قراره روی اون تخت عمل بشم. ی مرده و ی پرستار داخل بودن سوال ازم میپرسیدم منم اشک میریختم و میلرزیدم دکترم اومد دستمو گرفت نازم کرد گفت نترس هیچی نیست انگار خودش هم دلش نمیومد منو عمل کنه قیافش یجوری شده بود... ب پرستاره گوشیمو دادم گفتم فیلم بگیر
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان تو دلیم دخملم💞 مامان تو دلیم دخملم💞 ۱ ماهگی
سلام منم بلاخره دیروز ساعت ۴ و نیم زایمان کردم البته سزارين شدم دیروز صبح رفتم بستر شدم دهانه رحم بسته تا ۴ بزور شدم ۳ سانت بچه ضربانش کم شد رفتم اتاق عمل تو اتاق عمل دیدم ۳ دور بند ناف دور گردنشه الانم خیلی درد دارم مرخص شدم‌ اگه چیزی میدونید در مورد بعد عمل برام بنویسید
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۱ ماهگی
تجربه سزارین
قسمت اول
شب قبل رفتیم تشکیل پرونده دادیم به ما
گفتن ساعت هشت بیمارستان باشیم
من فکر میکردم دکترم کلی عمل غیر از من داشته باشه چون از عصر همون روز عملم داشت می‌رفت سفر ده روزه.
تا صبح کمتر از دو ساعت خوابیدم
صبح تو راه بیمارستان بودیم زنگ زدن به شوهرم گفتن چرا خانومتو نیاوردی دکتر منتظرتونه دیر بیاین می‌ره 😶
رفتم داخل با سرعت شروع کردن آزمایش گرفتن و اطلاعات گرفتن و ... گفتن اورژانسی میفرستیمت اتاق عمل.دکتر فقط تو رو داره امروز
وقتی ازم میپرسیدن چند هفته ای با خجالت و حس عذاب وجدان میگفتم ۳۶ و شش روز بر حسب nt . و هی میگفتن دکتر می‌دونه این هفته هستی ؟ بتا زدی؟
خلاصه منو با سرعت بردن اتاق عمل
بعد اونجا نزدیک دو ساعت معطل نشسته بودم که نوبتم بشه 😐
منی که اینقدر ریلکسم اونجا شدیدا استرس گرفته بودم و هی رژه میرفتم
اونا هم هی میگفتن دکترت سر عمله
پنج دقیقه دیگه .‌. نیم ساعت دیگه....
اونجا باردار ها رو میدیدم هی ازشون می‌پرسیدم چند هفته هستن همه ۳۸ـ۳۹ـ۴۰ بودن...فقط خدا خدا میکردم وزن بچه خوب باشه و مشکلی نداشته باشه .از یه طرف هم نگران سرماخوردگیم بودم هم میترسیدم بعد از عمل سرفه کنم هم میترسیدم بچه رو مریض کنم.
خلاصه بالاخره صدام زدن رفتم اتاق عمل ...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نفس🤍 مامان نفس🤍 ۳ ماهگی
پارت چهارم زایمان سزارین

منو بعدش بردن اتاق ریکاوری و لرزش شدید داشتم که پرستار گفت دوساعت میلرزه بدنت به خاطر دارو های حین عمل....
بعد یک ساعت منو بردن اتاق خودم و دخترم رو آوردن......

اون شب یه شب پر از استرس بود خدارو شکر که دخترم سالم و سلامت بغلم اومد.....
بعد یک روز هم مرخص کردن ......😊
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان 🩷تو دلی🩷 مامان 🩷تو دلی🩷 روزهای ابتدایی تولد
من تو اتاق انتضار برای اینکه نیم‌ساعت دیگه برم اتاق عمل یه کوچولو استرس دارم.
دعا میکنم تمام منتظرا این حس قشنگ رو تجربه کنن و انشا الله هرچی زود تمام مادارن بارداری به خوبی و خوشی زایمان کنن
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۴ ماهگی
پارت ۲
من ت اتاق عمل خیلی خوابم می اومد فقط میخاستم بخابم گفته بودم ت طول عملم همه رو ب یاد بیارم و آیت الکرسی بخونم ولی خواب نمیزاشت پرستاره میگفت نرگس جون نفس عمیق بکش من میگفتم خوابم میاد میخام بخابم😂😂
بعد همش احساس می‌کردم ک الان عمل کنن من چیزی متوجه میشم یا ن
ک بچم بدنیا اومد و آوردنش پیشم
پمپ دردم گرفتم و من و بردن ریکاوری اونجا یه یک ساعتی بودم
بعد گفتن ک اتاق خصوصی میخام گفتم ن ولی چون ت بخش جای خالی نبود اتاق خصوصی من و فرستادن و بعد چند ساعت من و بردن تو یه اتاق دیگ ک اونجاهم کسی غیر از من نبود ینی کلا خالی بود مریض دیگ ای نبود راحت مثل خصوصی بود برام
ت اتاق عملم ک کولر روشن کردن من و لرز افتاد و متاسفانه از همونجا سرماهم خوردم🥲
ک بگم دردش قابل تحمله مثل درد پریوردیه با شدت بیشتر
مامان جانان مامان جانان ۱ ماهگی
سزارین چقدر طول میکشه .تو اتاق عمل در حین عمل میتونیم صحبت کنبم ؟‌
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۳ ماهگی
پارت پنجم تجربه زایمان
توی دنیای هپروت بودم عملم تمام شده بود یکی از پرستارا بهم گفت بیا نگاه عکس دخترت کن چون بهت قول دادم تو اتاق عمل نشونت بدم عکس برات گرفتم ببین
منم بی جون نگاه عکس کردم و دوباره از حال رفتم اما تصویرش تقریبا توی همون حال توی ذهنم موند
مامانم و همسرم که جلوی در اتاق عمل بودن بعد برام تعریف کردن که ما جلوی در اتاق عمل بودیم که یکدفعه پرستار اومد سمتمون و گفت خانم مگه دختر شما توی دوران بارداریش سونوگرافی نرفته بود اخه
مامانم و همسرم با این حرف پرستار دچار شک شده بودن که خدایا چی شده بچه ناقص مشکل داره اتفاقی واسش افتاده و هزار فکر دیگه و خیلی ترسیده بودن که خدایا چی شده
پرستار بهشون گفته بود سالمه اما عمل خیلی سختی داشت و رفته بود و اونا با کلی استرس منتظر اومدن ما شده بودن
و تا وقتی نی‌نی رو ندیده بودن خیالشون آروم نشده بود
مامان جانان مامان جانان ۱ ماهگی
پارت چهارم زایمان🤰🏻💖
تاریخ 1403/11/29 روز دوشنبه
دیگه ساعت ۴ بود که دوباره آماده شدم برم اتاق عمل😂🤦🏻‍♀️
از ساعت ۶ صبح رو تخت دراز کشیده بودم و گشنه و تشنه کلافه بودم دیگه
و آخرش رفتم اتاق عمل
فضای خیلی سردی داشت و خیلی روشن( تا حالا نرفته بودم )
۵ نفر بودن خانوم دکتر و دوتا آقا و یه خانوم
کلا لباسام در آوردن و شروع کردن با هم حرف زدن
گفتم بیهوشیم گفتن بیحسی کن گفتم نه من میترسم
چندتا پارچه سبز کشیدن روم
یه درد رو شونه طرف راستم حس کردم
یچیز گذاشتن جلو دهنم دوتا نفس کشیدم دیگه یادم نیس
زایمان پر ماجرا😂🤦🏻‍♀️
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پریا مامان پریا روزهای ابتدایی تولد
تجربه ام از زایمان تو بیمارستان اردیبهشت دکتر هادی باقری

یه روز قبل از عمل بهت میگن ک بیا بیمارستان کارهای عمل و انجام بده مثله ازمایش خون، تشکیل پرونده نوار قلب و....
روز عمل صبح زود رفتم بیمارستان گفت برو پک لباس بگیر و بیا رفتم پک گرفتم و سریع صدای قلب بچه رو گوش داد و با کمک همراه لباس عمل و پوشیدم
استرس داشتم خیلی من هیچوقت اتاق عمل نرفته بودم
تجربه نداشتم
خلاصه ایما رو انجام دادم و ب همراه پرستار ک منو ب اتاق برد
اونجا اول پرونده تو چک میکنن و بعد میری برا عمل
یه حس گنگی داشتم هم ترس هم ذوق ک بلاخره بعد از چندین ماه انتظار دخترمو میدیدم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ششم

که دکتر گفت ترشح سبز رنگ کمی توشه
اتاق رو آماده کنید سزارین اورژانسی..
دیگه تا آماده کنن تقریبا ی ساعتی شد ،بعد یکیشون اومد سوند رو وصل کرد بهم..
یکی از خدمات اونجا اومد گفت پاشو بریم برای سزارین ،دیگه بزور پاشدم چون سوند بهم وصل بود راه رفتن یجوری بود
یه تخت دیگه بود گفت دراز بکش روی این ،دراز کشیدم و پتو زد روم و پروندمم گذاشت روی تخت و بردنم بیرون از بلوک زایمان ( من طبقه ۳ بودم برای زایمان طبیعی ،اتاق عمل سزارین طبقه چهارم بود) مامانم و شوهرمم اونجا بودن اونارو دیدم و رفتیم بالا
از بالا ام جلو در ورودی اتاق عمل یه تخت دیگه آوردن گفتن آروم بیا روی این یکی تخت،اروم رفتم روی اون تخت و یه مردی بود که بردتم تو اتاق عمل و گفت حالا دوباره آروم برو روی تخت اتاق عمل
بازم آروم آروم خودمو هُل دادم روی تخت اتاق عمل
وای که چقدر سرد بود اتاق عمله،داشتم میلرزیدم گفتم خیلی سردمه یه زنه گفت کولرو خاموش میکنم الان
چند نفر اونجا بودن زن و مرد
دیگه دکتر بی حسی اومد خیلی ام خوش اخلاق بود ( کلا بجز یکیشون که دختره خیلی رو مخ بود بقیه شون خوب بودن)
مشاهده ۲ پاسخ دیگر